آدينه، 24 آبان ماه 1392 = 15-11 2013منافع ملی یا مصالح رژیم؟ - شاهین فاطمییکبار دیگررژیم به آخرخط رسیده و دیگر چاره ای جز تسلیم برایش باقی نمانده است. آنچه امروزنباید از نظر دور داشت شرایط این عقب نشینی و تسلیم شدن است. رژیم بیگمان سعی خواهد کردازکشورهای طرف معامله برای خود نوعی امتیاز کسب کند. آنچه مسلم است نمایندگان این رژیم دلشان به حال ملت ایران نسوخته است وامتیازی که احتمالا طی مذاکرات خودبا غربیهادرپی تحصیل هستند از نوع همان امتیازهائی خواهدبودکه سران سلسله قاجاریه نیز هنگام مذاکرات منجر به قردادهای گلستان وترکمن چای از روسهاخواستار آن شدند:تضمین تداوم سلطنت درخاندان قاجار! درچندروز اخیرمطالب بسیاری در مورد مذاکرات هسته ای ایران در روزنامه های خارجی به چاپ رسیده است. دراین مقاله سعی خواهد شد به بررسی وتفسیردومقاله مهم، یکی درنیویورک تایمزدیروزبه قلم،Thomas L. Friedmanودیگری سرمقاله روزنامه لوموند پاریس بپردازیم. مقاله فریدمان دارای لحن نسبتا تندی است نسبت به اسرائیل ودولتهای عرب منطقه درمقام دفاع ازکنارآمدن امریکا با رژیم تهران.استدلال این مقاله صرفا برمبنای منافع امریکا در منطقه و به ویژه در عراق و افغانستان قرارداردودر ضمن یادآور میشودکه اگر از این فرصت استفاده نشودامکان داردامریکا نتواند بیش از این از پشتیبانی چین،روسیه،هندوژاپن در تمدیدتحریمها موفق شود. درواقع شاید بتوان گفت که این مقاله بیشتر برای مصرف داخلی امریکاودر دفاع از سیاست اوبامادر برابرنمایندگان کنگره وسنای امریکا نوشته شده است. روزنامه لوموند روزپس از شکست مذاکرات ژنو، سرمقاله صفحه نخست را به بررسی این رویداد اختصاص داد و به تحلیل این ماجرا پرداخت.نویسنده مقاله معتقداست باراک اوبامامیخواهد در گشودن مسیرمذاکره باایران موفق شودوحسن روحانی نیزعلاقمند است هر چه زود تر از شرتحریمها رهاشود.اما دولت فرانسه نمی توانست دو ماه بعدازفاجعه عقب نشینی امریکادر موردسوریه بازهم کورکورانه از امریکا پیروی کندو باآنچه در ژنودر حال تکوین بودهمصداشود. بابیشتربه روز شدن داستان هسته ای ایران وبرخورد میان جمهوری اسلامی و غرب،عمق بدفهمی های مطبوعات وسیاستمداران هردوطرف دعوا در حال افزایش است . ظاهراً اشکال اساسی عدم شناخت طرفین از جهانبینی یکدیگر است. طی سی و پنج سال گذشته در مورد هر یک از حوادث و رویدادهای مطرح شده میان دوطرف این تناقض آشکارتر شده است. مذاکرات بی حاصل سالهای گذشته از ماجرای گروگان گیری دیپلماتهای امریکائی تا گفتگوهای بی حاصل امروز جملگی بهترین شاهد بر این مدعاهستند. درضمن درموردعدم شناخت درست ماهیت جمهوری اسلامی تفاوتی میان روزنامه نگاران وسیاستمداران اروپائیو امریکائی وجود ندارد. با وجودسابقه طولانی تراروپائی ها درمورد ایران، آنها نیزهمانند امریکائی هاشناخت درستی از ماهیت رژیم اسلامی وسابقه آن در ایران ندارند. غربیها همچنان براین اندیشه پایبند بوده اند که هرگاه فشارهای سیاسی واقتصادی خارجی بر کشوری افزایش یابد مردم ناراضی خواهند شد و اگر دولت در جهت بهبودوضع معاش مردم تغییر جهت ندهد، در انتخابات بعدی با رای مردم ساقط خواهد شدو یا بر عکس، اگراز در سازش درآیندمیتوان روی تعهدات رژیم حساب باز کرد. تجربه سی و پنج ساله حکومت جمهوری اسلامی در ایران نشان داده است که رفاه،آسایش ومنافع ملت ایران ازکمترین ارزشی درمحاسبات رژیم برخوردار نیست . جمهوری اسلامی هرگز در هیچ یک از موارد برخورد با غرب و یا دیگر کشورها،از خود کوچکترین اعتنائی نسبت به منافع ملی ایران نشان نداده است. مثلاً در مورد گروگانها صرفنظر از اینکه نفس گروگانگیری از نخستین ساعات و دقایق، عملی بود در جهت خلاف منافع ملی ایران و عقل سلیم حکم میکرد که دیر یا زود باید به این غائله خاتمه داد، جمهوری اسلامی از تمام فرصتهایی که داشت غفلت ورزید و به خاطر عدم قدرت تصمیمگیری، با بیاعتنائی به موازین و قوانین بینالمللی، و از همه مهمتر احترام نگذاشتن به منافع ملی ایران، آنقدر این مسأله را طولانی کرد که مجبور شد در بدترین شرایط پس از شکست کارتر و از بیم تهدید و تحت تأثیر اولتیماتم پرزیدنت ریگان در نخستین دقایق اشغال کاخ سفید توسط کاندیدای جمهوریخواهان، با عجله گروگانها را از مرز ایران بگذراند و با ورود آنها به آمریکا اولین موفقیت سیاسی ریگان را که مسلماً نظری سوای کارتر نسبت به جمهوری اسلامی داشت و عناد و دشمنی خود را در طول مبارزات انتخاباتی پنهان نکرده بود رقم بزند. دیپلماسی جهادی! نمونه دیگر شکست این نوع دیپلماسی که میشود آن را دیپلماسی جهادی نامید در مورد جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد. جنگی که نمیبایست شروع میشد و بسیار زودتر از آنچه انجام گرفت میبایستی به پایان میرسید، آنقدر به درازا کشید که بعد از صدور قطعنامه 598 شورای امنیت، جمهوری اسلامی ناچار شد با شرایط بسیار دردناک آتشبس را بپذیرد و به قول آقای خمینی جام زهر را سر کشیدند. این جام زهر دیر هنگام نوشیدنش برای رژیم آسان بود اما برای ملت ایران حداقل صد میلیارد دلار خسارت به جا گذاشت.پس از آزادسازی خرمشهر اگر جنگ خاتمه یافته بود کشورهای عرب حامی صدام حاضر بودند چنین مبلغی را به عنوان غرامت به جمهوری اسلامی بپردازند اما سوء سیاست نظام باعث شد حتی پس از شکست صدام و زمانی که کویت و دیگر مدعیان وی، همگی توانستند غرامت تجاوزهای صدام حسین را باز ستانند، کوچکترین قدمی در جهت حفظ منافع ایران برداشته نشد و حالا دیگر صحبتی هم در این مورد نمیشود. شاید در پشت پرده بودهاند کسانی که این غرامت را شخصاً وصول کرده باشند ظاهرا به حساب ملت ایران و از اینرو آن را عیان نکردند، اما این احتمالی است که واقعیت آن را امروز نمیتوان ارزیابی کرد و مسلماً روزی که همۀ اسناد و مدارک علنی شود، شاید بتوان دریافت که چرا جمهوری اسلامی هرگز صحبت از غرامت نمیکند و نکرده است. در حالی که همه کس میدانست در این جنگ عراق میبایست غرامت بپردازد.آنچه مسلم است با طولانی شدن جنگ، حاکمان جمهوری اسلامی آنچنان قافیه را باختند که با کمال خفت مجبور شدند زیر فشار حملات متقابل، سنگرها را رها کرده و به داخل مرزهای ایران «مشعشعانه» عقبنشینی کنند. اکنون هم یکبار دیگررژیم به آخرخط رسیده و دیگر چاره ای جز تسلیم برایش باقی نمانده است. آنچه امروزنباید از نظر دور داشت شرایط این عقب نشینی و تسلیم است. رژیم بیگمان سعی خواهد کردازکشورهای طرف معامله برای خود نوعی امتیاز کسب کند. نمایندگان این رژیم دلشان به حال ملت ایران نسوخته است وامتیازی که احتمالا طی مذاکرات خودبا غربیهادرپی آن هستند از نوع همان امتیازهائی خواهدبودکه سران سلسله قاجاریه نیز هنگام مذاکرات قراردادهای گلستان وترکمن چای از روسهاخواستار آن شدند:تضمین تداوم سلطنت درخاندان قاجار! پاریس: |