آدرس پست الکترونيک [email protected]









آدينه، 5 مهر ماه 1392 = 27-09 2013

حرفهای روحانی‌‌ همان حرفهای احمدی نژاد بود با لحنی دیگر

دیگربان: محمدحسن صفار هرندی٬ مشاور فرهنگی فرمانده سپاه پاسداران می‌گوید سخنان حسن روحانی در مقر سازمان ملل‌‌ همان «حرف‌های» پیشین جمهوری اسلامی بود و «تنها لحن آن فرق داشت.»

به گزارش سایت «رسا» آقای صفار هرندی این اظهارات را شامگاه پنجشنبه (چهارم مهر) در جمع گروهی از مردم آمل بیان کرده و گفته است: «مذاکره با غرب از جنس گردن کج کردن نبوده و از موضع عزت است.»

وی افزوده «حرف‌های آقای روحانی محتوای قبلی بوده و تنها لحن آن فرق داشت که این‌‌ همان نرمش قهرمانانه است.»

حسن روحانی سه‌شنبه هفته جاری در نشست سالانه سازمان ملل اظهاراتی درباره سیاست‌ها٬ مواضع و خواسته‌های تهران کرده که با استقبال محافظه‌کاران و نظامیان حاکم بر ایران مواجه شده است.

حسن فیروز‌آبادی٬ یحیی رحیم صفوی٬ علی و صادق لاریجانی و طیف قابل توجهی از فعالان سیاسی محافظه‌کار طی دو روز گذشته بار‌ها از این سخنان روحانی تعریف و تمجید کرده‌اند.

با این حال رابطه محافظه‌کاران تندرو با دولت حسن روحانی٬ رابطه‌ای انتقادی است و آن‌ها نسبت به برخی سیاست‌های دولت یازدهم نگاه خوش‌بینانه‌ای ندارند.

صفار هرندی هم بی‌آنکه به نام روحانی و دولت وی اشاره‌ای کند٬ هشدار داده که «اگر کسی بخواهد از آرمان‌های انقلاب اسلامی عبور کند در‌‌ همان جا زمین می‌خورد.»



Mahsa September 27, 2013 11:21 AM

مکر وحيله آخوند وملا بسيار است ودستهاى شيطان بزرگ وکوچک را مى بندند فقط بازى وقت خريدن است 10 سال است اين بازى اتمى همچنان ادامه دارد وآخرش هم اگر ايران به بمب اتميش دست پيدا کند شوروى وچين درمقابل آمريکا مى ايسند که بمب اتم حق مسلم ملاهاست

مکر آخوند
آخوند به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را
طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس آخوند گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
آخوند به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به آخوند داد
سپس آن آخوند رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن آخوند به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن آخوند پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن آخوند و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : **اکنون من به مکر آخوندها اعتراف می کنم**
و آن آخوند گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟! !
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن آخوند روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش

گزارش یا اعتراض به این نظر


Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: