آدرس پست الکترونيک [email protected]









یکشنبه، 27 مرداد ماه 1392 = 18-08 2013

"دو دیدگاه و دو نظر" از محمد امینی و حسن اعتمادی

شیادی گیسوان بافته که من علویم

از روش های دستگاه مخوف استالینی که الگوی رفتار دستگاه های امنیتی کشورهای خودکامه و پلیسی در آینده شد، بستن یک اتهام یا سری اتهام های دروغ به یک مخالف و یا منتقد و سپس پرونده سازی درباره آن اتهام ساختگی بود. این روش که در دوران پهلوی، نخست در دستگاه شهربانی رضاشاه و سپس در ساواک پیگیری می شد، از سوی استادان چیره دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی و شیادانی مانند حسین شریعتمداری، به چنان بلندایی رسیده که پیشینیان، خواب آن راهم نمی دیدند. در میان مخالفان حکومت نیز این رفتار، بارها از سوی سازمان مجاهدین در باره کسانی که از ایشان جداشده اند، به کارگرفته شده است.


اینک، فردی به نام آقای حسن اعتمادی، نمیدانم از سر خود و یا از سوی کسانی، نوشتاری را در تارنمای گویا نیوز به چاپ رسانده و مدعی شده که من، محمّد امینی، همان م. الف. جاوید نامی هستم که سال ها پیش، کتابی به نام «دموکراسی ناقص» نوشت.

این دروغ پرداز و مفتری، این میزان انسانیت هم به خرج نداده که از راه ایمیلی که از من دردست دارد و یا از راه دوستانش که مرا می شناسند، پرسان شود که آیا شما همان م. الف جاوید هستید که من می خواهم درباره اش بنویسم؟

من م. الف جاوید حقیقی را می شناسم و از نام راستین او آگاهم و آقای خسر شاکری که گاه و بیگاه در کتابخانه کنگره در واشنگتن در هنگامی که م. الف. جاوید سرگرم گردآوری آن کتاب بوده، اورا می دیده و آقای احمد تقوایی باشنده واشنگتن که با او دوستی داشته و نیز دست کم سه تن دیگر که زنده اند، آن نویسنده محترم را می شناسند و می دانند که نامش محمد امینی نیست! من چند بار در ایران، با نام مستعار م. الف. مراد نوشتارهایی منتشر کردم ولی هرگز زیر نام «م. الف. جاوید» چیزی ننوشتم و در نوشتن کتاب یادشده نیز همکاری نداشتم.

اینک، این آقای حسن اعتمادی که به بنگاه دروغ پراکنی علیه من و پاسداری از آقای میرفطروس و میراث خاندان پهلوی تبدیل شده، چنین ادعای نادرستی را برکاغذ نهاده تا به جای نقد به کتاب سوداگری با تاریخ، مچ گیری کند. شرم بر چنین دروغ پرداز بی مسئولیت و هدفمندی باد.

من علیه ایشان و هر شخص، تارنما، رسانه و روزنامه ای چنین دروغی را پراکنده کند و با حیثیت من بازی نماید، به دادگاه شکایت خواهم کرد تا درس ادبی باشد که این جا جمهوری اسلامی نیست و در سرزمین های پیرو قانون نمی توان به نام آزادی قلم، با حیثیت یک نویسنده و پژوهشگر بازی کرد.

محمّد امینی

******

در پاسخ ِمحمد امینی!

*من آقای محمد امینی را به یک مناظرهء تلویزیونی دعوت میکنم.

* هرکس که ازموازین تشکیلاتی وسازمانی(خصوصاً سازمان «اتحادیّهء کمونیست ها») اندک اطلاعی داشته باشد،میداندکه آقای محمد امینی بعنوان یکی ازمسئولین،رهبران وایدئولوگ های برجستهء سازمان«اتحادیّهء کمونیست ها»،یاخود،«نویسندهء محترم»است ویادرجریان نوشتن و انتشاراین کتاب بوده و«دموکراسی ناقص»،حداقل باتائید ایدئولوژیک آقای امینی منتشرشده است.

* گذشتهء سیاسی-ایدئولوژیک آقای امینی«خط قرمز»ی است که گوئی کسی نبایدازآن عبورکندیاازآن سخن بگوید!

***

هفتهء گذشته من مطلبی را در مورد محتوای يک کتاب، با عنوان «دموکراسی ناقص» نوشته و،با يقينی حاصل از چهل سال شنيدن و تکرار، آن را منتسب به آقای محمد امينی دانستم؛ بی آنکه قصدم حملهء شخصی به ايشان باشد. قصد من طرح اين پرسش بود که چگونه شخصی که چهل سال پيش دکتر مصدق را خائن، تجزيهء ايران را بر حق، و سرکوب مليون را لازم می شناخت اين روزها طرفدار سينه چاک دکتر مصدق، مخالف هرگونه عدم تمرکز حکومت در ايران، و ميراث بر ِ جبههء ملی شده و عکس خود و پدرش با دکتر مصدق را زينت روی جلد کتاب اش میکند.

آقای محمد امینی، بلافاصله، و ضمن فرار از برقراری یک بحث اساسی، و با تهدید شکایت بردن به دادگاه، برخی سایت ها را مجبور به حذف بخش اول مقالهء من با عنوان «دکتر محمّد مصدّق، [کتاب] دموکراسی ناقص و محمّد امینی» ساخته است.،درحالیکه شیوهء مدنی و اصولی این بودکه پاسخ محمد امینی درکنارِمقالهء من چاپ ومنتشرمیشدتاخوانندگان آگاه،خود قضاوت وداوری کنند.این امر،اصولی ترین شیوه ای است که برخوردنظرات مختلف را ممکن میسازد.

این اولین بارنیست که آقای امینی باتوسل به« وکلای پُرهزینه»وتهدیدوارعاب ،رسانه های ایرانی خارج ازکشوررا مجبوربه سکوت میکند،درگذشته ای نزدیک نیز،همین شیوهء آقای امینی،باعث سکوت وقطع برنامه های برخی از تلویزیون ها گردید.این موضوع ،نشانهء تداوم سرکوب وحذف دگر اندیشان درفرهنگ سیاسی آقای محمدامینی است، گذشتهء سیاسی-ایدئولوژیک آقای امینی«خط قرمز»ی است که گوئی کسی نبایدازآن عبورکندیاازآن سخن بگوید!

***

مژده آمدکه گربه،عابدشد!

ازقدیم گفته اندکه دیوارحاشابلنداست.خواندن«تکذیب نامه»ی آقای محمدامینی مرا به یاد گربهء«عبیدزاکانی» انداخت،«تکذیب نامه» ای که «دُم ِخروس» نیزازآن هویداست.

من نمی دانم که گذشتهء سیاسی-سازمانی آقای محمدامینی چقدرسیاه است که وی بابکارگیری ِ« ابروبادومه وخورشیدوفلک»کوشیده تابا« فراربه جلو»،ازآن«گذشتهء سیاه» بگریزد!آقای امینی مدّعی است که نویسندهء کتاب«دموکراسی ناقص»اونیست بلکه نویسندهء کتاب،«نویسندهءمحترم»ی است و.....

معلوم نيست آقای امینی، که مدّعی است نویسندهء کتاب «دموکراسی ناقص» نیست وصاحب کتاب مزبور «نویسندهء محترم» ديگری است و شاهدانی (و از جمله خود ايشان!!) ازهویّت اصلی نویسنده و زمان و مکان نوشتن کتاب مطلع هستند، به چه دليلی از معرفی نويسندهء اين کتاب طفره میرود. آيا در اين طفره رفتن دليلی امنيتی وجود دارد!!؟ و آيا اگر نام نويسندهء کتابی عليه دکتر مصدق و موافق با سياست های تجزيه گرانهء شوروی فاش شود ،حکومت اسلامی سبيل نويسنده را دود خواهد داد؟ و آيا اگر کار من و ايشان، به احتمال بسيار ضعيف، به دادگاه کشيد آقای امینی همچنان از معرفی هویّت«نويسندهء محترم»ی که آشنای ايشان بوده، امتناع خواهد کرد؟

جدا از اينگونه پرسش ها،آقای امینی با ادعای اينکه کتاب ،نوشتهء ايشان نيست، ضمن گرد و خاک کردن در اين مورد،کوشيده است تا به هيچ روی وارد بحث دربارهء محتوای نقد من بر کتاب «دموکراسی ناقص» نشود، چرا که، لابد، جواب مرا در اين مورد بايد آن «نويسندهء محترم اما ناشناس» بدهد!! و ايشان، اگرچه در رهبری سازمان منتشر کنندهء آن کتاب قرار داشته، از هرگونه مسئوليتی مُبرا است!!

درهرحال،من هرقدردر«گوگل»جستجوکردم شخصی بنام«نویسندهء محترم»راپیدانکرده ام!!،ازاین گذشته، هرکس که ازموازین تشکیلاتی وسازمانی(خصوصاً سازمان «اتحادیّهء کمونیست ها») اندک اطلاعی داشته باشد،میداندکه آقای محمد امینی بعنوان یکی ازمسئولین،رهبران وایدئولوگ های برجستهء سازمان«اتحادیّهء کمونیست ها»،یاخود،«نویسندهء محترم»است ویادرجریان نوشتن و انتشاراین کتاب بوده و«دموکراسی ناقص»،حداقل باتائیدایدئولوؤیک آقای امینی منتشرشده است..آنچه که انتساب کتاب ِ«دموکراسی ناقص» نوشتهء«م.الف.جاوید» را به محمدامینی تقویت میکندشباهت ادبیات واصطلاحات بکاررفته درکتاب«دموکراسی ناقص»و«سوداگری باتاریخ ِ»محمدامینی است.

«نویسندهء محترم»کیست؟

همانطورکه گفتم، آقای امینی متاسفانه دربارهء محتوای نقدمن بر«دموکراسی ناقص»،سکوت مطلق کرده وباآنکه نویسندهء اصلی کتاب را میشناسد،ازاوبه عنوان«نویسندهء محترم»یادمی کند.بعبارت دیگر،کسی با شدیدترین توهین ها ودشنام ها به دکترمحمدمصدّق،حمایت ازارتش سرخ شوروی برای اشغال ایران،حمایت از سیّدجعفرپیشه وری وغائلهء آذربایجان،دشنام به جبههء ملّی ورهبران آن ،ازطرف آقای امینی، «نویسندهء محترم»نامیده می شودولی همین آقای امینی برای کتاب «دکترمحمدمصدّق:آسیب شناسی یک شکست»،یک کتاب 600صفحه ای «میسازد»ونویسندهء شریف آنرا با شدیدترین توهین ها مورد هتّاکی واتّهام قرارمیدهدبطوری که به جرأت میتوان کتاب آقای امینی را«دائره المعارف دشنام وناسزا واتهام»نامید.!اگر-واقعاً-محمدامینی نویسندهء کتاب«دموکراسی ناقص» نیست ،قلم رنجه فرمایدوضمن معرّفی«نویسندهء محترم»؟،سخنانی راکه علیه منافع ملّی ایران نوشته شده موردنقدیانکوهش قراردهد،کاری که آقای امینی وظیفه داشت که در«یک کلمه» زودتر وپیشتر ازاین ها،انجام دهد!بنظرنگارنده،باتوجه به آشنائی نزدیک آقای امینی با«نویسندهء محترم»، سکوت وتبانی آقای امینی،خود،،نوعی«سوداگری باتاریخ»است.

يقيناً اين پرسش در ذهن خوانندهء مقالهء من وجود دارد که چرا من،اکنون، اين مطلب را دربارهء کتاب «دموکراسی ناقص» نوشته وبه طرح بخش هائی از آن کتاب اقدام کرده ام؟ من عضو سازمان جديدالتأسيسی هستم که «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام گرفته و دو هفته ای بيش از تولدش نمی گذرد.شعار نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران ـ که مادر اين «چنبش» محسوب می شود ـ چنين بوده که: «ايران هم اکنون در خطر است؛ در گذشته نمانيم و به فکر آيندهء و چارهء کار باشيم؟» پس، چگونه است که، در عين نشستن در زير اين شعار،به کتابی از گذشته و به نقدآن پرداخته ام؟

پاسخ من به اين پرسش به نقش مهم آقای محمد امينی در کوبيدن تشکّلات مختلف سکولار دموکرات های انحلال طلب بر می گردد که اگر لازم باشد، فهرست کوشش های ايشان در اين مورد را ارائه خواهم داد. وقتی کسی «اکنون» با سکولار دموکرات های انحلال طلب مخالفت می کند و در رهبری نظری «اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ايران» می نشيند و با آلوده کردن نام شريف سکولار دموکرات ها به مغازله با اصلاح طلبان و طرفداری از موسوی و کروبی ورفسنجانی... می پردازد، آنگاه وظيفهء هر انحلال طلبی است که بداند با چه موجودی روبرو است.

درپایان نمیتوانم ازاین واقعیّت بگذرم که آقای امینی در« سال های خوش ِ دروغ های ایدئولوژیک»،ضمن استفاده ازهمهء ترفندهای لنینی،ازحربهء چوب وچماق وچاقونیزبرای«منکوب کردن»یا ازمیان بُردن«حریف »استفاده می کردبطوری که آقای امینی در دوران مبارزات کنفدراسیون،دراین عرصه،«شهرهء آفاق» بود،زنده یاددکتراحمدشایگان،پسر دکترعلی شایگان(ازیاران دکترمصدّق) ومسئول جبههء ملّی درآمریکا،دربارهء آقای محمدامینی گفته است:

احمد شایگان

-«اين افراد(آقای محمد امینی ویارانش) متأسفانه اين سياست غلط را داشتند كه درگيری‌های فيزيكی ايجاد می‌كردند. ما به‌شدت با ايشان مخالف بوديم و چندين‌بار هم در سازمان آمريكا كه من در آن دبير بودم، بحث شد كه بايد اين افراد(محمّدامینی ویارانش) اخراج شوند».

http://www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-2530.htm

درهمین رابطه ، نشریهء«پیام دانشجو»(شمارهء 1،آذر1357)باچاپ عکسی ازآقای محمدامینی ویارانش، از«خطرچوب بدستان سازمان احیاء»به رهبری آقای محمدامینی، یادکرده است.

من آقای محمد امینی را به یک مناظرهء تلویزیونی دعوت میکنم تا ضمن معرفی نویسندهء اصلی کتاب«دموکراسی ناقص»، روشن کندکه اشارهء دکتراحمدشایگان ونشریهء«پیام دانشجو» آیاهمان«نویسندهء محترم»بود؟

***

چنانکه دربخش دوم این مقال خواهم گفت:بُریدن ازفرهنگ ِ سرکوب،سانسور و«انگ زدن های استالینی» توسط آقای امینی به کوشش ها وفروتنی های فراوانی نیازدارد.

به امیدچنان روزی


حسن اعتمادی


مقاله دکترمحمّدمصدّق،«دموکراسی ناقص» ومحمّدامینی

http://www.iranpressnews.com/source/155035.htm



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: