پنجشنبه، 3 مرداد ماه 1392 = 25-07 2013تدارکچی یا آپاراتچی؟ - شاهین فاطمیدریکی دوهفته آینده سرانجام مراسم مضحک "تنفیذ" انجام خواهد گرفت و دکترحسن فریدون متخلص به روحانی رسماً برکرسی متزلزل ریاست جمهوری خواهد نشست. کلمه متزلزل را بکار بردم زیرااز قرارمعلوم از هم اکنون کلوب "بادنجان دورقاب"در بیت رهبری مشغول توطئه و فتنه هستند که حتی آن اندک اختیاراتی راهم که برای "تدارکچی" باقی مانده است محدودتر کنند وبر دایره تحت تصرف بیت خامنه ای بیافزایند. بیچاره خاتمی تنها پس ازهشت سال تو سری خوردن (یاد آوری ماجرای کتک خوردن عبدالله نوری وزیرکشورخاتمی در مجلس) وبی اعتبارشدن، به قول قدیمی ها "دوزاریش افتاد،" و اقراربه بی اختیاری و تدارکچی بودن کرد. اما این جناب دکترفریدون چون خیلی بیش از خاتمی خودش را به عنوان یکی از ازآپاراتچی های اصلی وکهنه کار رژیم می داند، می تواند برای "مقام معظم رهبری" دردسر بیشتری ایجاد کند. بنا براین باید پرسید چرا او را آورده اند یا حتی اجازه داده اند که بیاید؟ اگرایشان برای نجات رژیم آمده وظیفه محالی را متحمل شده است و آنچه مسلم است هنوز هیچ گونه آثاری از نور رستگاری درجبین این نظام به اصطلاح اسلامی هویدا نیست. شاید بتوان گفت که با شکست های پیاپی اسلام سیاسی در منطقه علم کردن روحانی برای نجات رژیم نوشداروی پس از مرگ سهراب باشد. حتی اگرستاره اسلام سیاسی در منطقه در حال افول نبود باز هم نجات رژیم جمهوری اسلامی از محالات بود. این رژیم تحمیلی راهیچکس نخواهد توانست نجات دهد، بنیان این نظام بر ظلم، تباهی، تجاوز، قتل و جنایت بنا شده و هیچکس نخواهد توانست چنین گذشته ای را ترمیم کند. از این رو نه تنها حسن روحانی بلکه هیچ انسان و نیروی فوق انسانی هم نخواهد توانست در درازمدت ناجی رژیم جمهوری اسلامی شود. دیری نخواهد پائید که این رژیم به حکم تاریخ وبه دست ملت ایران، به قول خودشان، به زباله دان تاریخ خواهد پیوست. اگرقرار است روحانی روند سازش با غرب را هدایت کند یعنی با ارضاء خارجی ها موجب برداشتن تحریم ها شود، این برای اکثریت مردم ایران کمال مطلوب است اما بسیار بعید به نظر می رسد که خامنه ای اجازه دهد اعتبار چنین ابتکاری نصیب او شود. از آنجا که هدف جمهوری اسلامی چه در دوران خمینی وچه درایام خلافت خامنه ای انزوای کامل ایران بوده است، آنها این درس را از استادان روسی، کوبائی وکره شمالی خودآموخته اند که تحمیل یک نظام دیکتاتوری توتالیتر نیازمند انزوای بین المللی است. خامنه ای نیک می داند که او و سلفش بیش از سه دهه به برکت انزوای سیاسی، بیگانه ستیزی وبه ویژه دشمنی و دشنام دادن به آمریکا واسرائیل حکومت کرده وسرمایه واعتباریک ملت رابه یغما برده اند، چرا امروز با تغییر روش دست به انتحار سیاسی بزند؟ به احتمال زیاد هدف از این در باغ سبز نشان دادن ها مثل همیشه وقت خریدن برای دستیابی به سلاح هسته ایست چون آنها پس از فاجعه سوریه به این نتیجه رسیده اند که از رهبران غربی کاری ساخته نیست. با این همه باز هم بعید به نظر می رسد که پرزیدنت روحانی و یا کس دیگری بتواند اینبار هم طرف را فریب دهد. شرایطی در دنیا به وجود آمده است که به دلیل رکود اقتصادی نیاز به نفت جنبه بحرانی ندارد. بازارهای نفت امروز به حالت اشباع رسیده است بنابراین غربی ها به راحتی می توانند فشار خود را براساس تحریم ها ادامه دهند. هم اکنون صحبت از این است که کنگره و سنای امریکا باتصویب قوانین تازه سعی کند کل صادرات نفت ایران را متوقف سازد. دلیلی برای آن ها وجود ندارد که با حرف و وعده و وعید حاضر باشند تحریم ها را تقلیل دهند، چه تحریم های سازمان ملل متحد و چه تحریم های اتحادیه اروپا و آمریکا. از سوی دیگر اگر رژیم درها را باز کند و اجازه بازرسی کامل بدهد در آن موقع یکی از این دو اتفاق محتمل خواهد بود. یا رژیم تصمیم گرفته است دست از بلند پروازی های خود بردارد که در این صورت عملاً به یک شکست بزرگ سیاسی با هزینه ای کمر شکن اقرار کرده است و با اقراربه خلافگویی و پنهانکاری در گذشته با مشکلات تازه ای رودررو خواهد شد. از این رو مشکل به نظر می رسد که به زودی و به سهولت رژیم آماده شود به بازرسان بین المللی اجازه بازرسی بدون قید و شرط در ارتباط با معاهدات جمهوری اسلامی به سازمان بین المللی انرژی هسته ای بدهد. پاره ای عناصرخوش نیت اما ساده انگار بر این عقیده اند که حسن روحانی می تواند جامعه را از فساد و تباهی نجات دهد و حقوق اساسی ملت ایران را به مردم بازگرداند، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات وآزادی انتخابات را در ایران تأمین کند. آنها چنین استدلال میکنند که چون ایشان همه این سالها توانسته است در مقامهای حساس ومهم خوش خدمتی کند ودرتصفیه های موسمی"خودی-غیرخودی" رژیم حذف نشده است، پس خواهد توانست دراین مهمترین ماموریتش نیزموفق شود. این تصور نیز یک خوشبینی غیر واقعی و امید واهی به نظرمی رسد. آن هایی که امروز از این نظام سود می برند هرگز اجازه نخواهند داد کسی مانع سوء استفاده ها، رانت خواری ها و بهره کشی هایشان شود. وعده و وعید دادن کار ساده ای است. زمانی که جناب روحانی می گوید در مسیر شفافیت قدم خواهیم گذاشت اگر در این گفتار صمیمیتی وجود داشته باشد معنی آن بررسی تمام معاملات مشکوکی است که چه در شرکت نفت، مخابرات و چه در سایر بخش های به اصطلاح خصوصی سازی میان دولت احمدی نژاد و سپاه پاسداران انجام شده است. آیا پاسدارها که شریک بلامنازع بیت رهبری هستند چنین تحولی را خواهند پذیرفت؟ در مورد اعتماد سازی که ایشان صحبت می کند، اعتماد سازی با حرف عملی نیست. اعتماد سازی نیازمند نشان دادن نتیجه و پیشرفت در برنامه ها است. رئیس جمهور منتخب، برخلاف آنچه پاره ای خوش نیت می پندارند،از بطن این نظام بر خاسته است. شخص او وهوادارانش هرگزادعائی جز این نداشته اند. او به تمام معنی کلمه یک آپاراتچی نظام جمهوری اسلامی است ونخواهد توانست در خارج ازجعبه محدود ومحفوظ این نظام فکروعمل کند. گورباچف هم آپاراتچی بود،دست پرورده تشکیلات جهنمی کمینترن و حزب کمونیست شوروی بود. هدف او نیز نجات سیستم شوروی بود. اما میخائیل گرباچف در یک مورد از دکترحسن فریدون روحانی بیشتر بود. او میدانست که سیستم توتالیتر شوروی پوسیده است. او نخست با "گلاتزنوتز"یعنی حقیقت یابی وحقیقت گوئی در باره آن سیستم آغاز کرد و سپس با اعلام پرسترویکا در پی باز سازی و اصلاح سیستم بود. او یک آپاراتچی سابق واصلاح طلب صادق بود نه یک اپالوژیست ومجیزگوی یک سیستم سفاک، فاسد ومتحجر. پاریس: چهارشنبه 25 ژوئیه 2013 |