آدينه، 28 تیر ماه 1392 = 19-07 2013پاسداران: دولت انگليس هم "جک" را جدی نمی گیردجوان آنلاین (پاسداران): اين روزها يك سال و نيم پس از نمايش خشم دانشجويان ايراني و ورودشان به سفارت انگليس در تهران و قطع روابط كامل انگليس با ايران كه روزهايي پس از مصوبه مجلس شوراي اسلامي براي كاهش سطح روابط ايران و انگليس از سفير به كاردار صورت پذيرفت فراز و نشيبهاي روابط ايران و انگليس از قطع روابط دو كشور تا حمله به سفارتخانههاي طرفين تا تهديدها و تحريمهاي يك جانبه تا بازداشت ملوانان انگليسي در ايران تا مذاكرات معطل مانده پرونده هستهاي ايران تا نقش انگليس در فتنه 88 و اعتراض ايران و فراخواني سفير و... همواره ادامه داشته و خبرساز هم بوده و اين ليست ختم شده به نقطه چينهاي ممتد ميتواند همين طور ادامه يابد؛ چه آنكه ايران و انگليس هيچ وقت نه توانستهاند آرام و بيصدا از كنار هم رد شوند و نه توانستهاند روابط آرامي را پي بگيرند؛ روابطي كه به قطع روابط نينجامد! اين روزها يك سال و نيم پس از نمايش خشم دانشجويان ايراني و ورودشان به سفارت انگليس در تهران و قطع روابط كامل انگليس با ايران كه روزهايي پس از مصوبه مجلس شوراي اسلامي براي كاهش سطح روابط ايران و انگليس از سفير به كاردار صورت پذيرفت، زمزمههايي از لندن به گوش ميرسد كه شايد نگاههاي خوش باورانه، آن را تحولي در اين روابط قطع شده به شمار آورند و حتي برخيها همچون روزنامههاي اصلاحطلب آنقدر ذوق زده شوند كه دو خط اظهار نظر غيررسمي يك وزير خارجه اسبق را تيتر يك رسانههايشان بكنند و مشاور حسن روحاني هم از احتمال حضور همين وزير خارجه اسبق در مراسم تحليف رئيسجمهور منتخب بگويد! همه اينها فقط از اين روست كه جك استراو، وزير خارجه اسبق انگليس كه تنها وزير انگليسي است كه به جمهوري اسلامي ايران سفر كرده است، ابراز تمايل كرده تا به ايران سفر كند. اما آيا حضور جك استراو در ايران ميتواند تا اين حد اميدوارانه و حتي خوش بينانه پيگيري شود؟ تغيير روابط نياز به تغيير سياستهاي انگليس دارد استراو زماني كه وزير خارجه انگليس بود، به ايران آمد و همراه همتايان فرانسوي و آلماني با حسن روحاني، دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي و مذاكرهكننده هستهاي ايران بر سر ميز امضاي بيانيه نشستند و پيمان سعدآباد رقم خورد كه تاكنون با انتقادات بسياري در داخل ايران روبهرو شده است. زماني كه اين سه نفر به ايران آمدند، دانشجويان مقابل ماشين آنها را سد كردند و در اعتراض به حضورشان، تلاش كردند مانع ورود آنها به محل مذاكرات شوند. بيانيه سعدآباد صادر شد، اما موج انتقادات آن تاكنون ادامه دارد؛ سياستهاي ضد ايراني انگليس هم همچنان ادامه دارد. انگليس تغييري نكرده است؛ دولت انگليس هنوز همان دولت خبيثي هست كه رهبر انقلاب در خطبههاي 29 خرداد سال 88 عنوان كردند و همان دولتي كه سفارتخانهاش، مركز مديريت آشوبهاي براندازي در جمهوري اسلامي ميشود. اين روزها اصلاحطلبان در حالي ذوق زده احتمال حضور استراو در ايران هستند و آن را مصداقي براي اعتدال در سياست خارجي توسط دولت جديد ميخوانند كه بروجردي، رئيس كميسيون امنيت ملي مجلس ميگويد: «وي از چند ماه گذشته و از طريق منابع مختلف براي سفر به تهران اظهار علاقه كرده بود.» و اين اظهارات يعني آنكه حتي پيش از رئيسجمهور شدن روحاني نيز استراو قصد حضور در ايران را داشته است. بروجردي همچنين به طور ضمني تلويحي را هم براي بهبود روابط دو كشور مطرح ميكند: «اصل عدم دخالت انگليس در امور داخلي جمهوري اسلامي ايران و تغيير در سياست خصمانه به خصوص در مسئله هستهاي و مسئله تحريمها از نكاتي است كه مجلس شوراي اسلامي آن را با حساسيت و دقت رصد ميكند و اگر انگليس تصميم براي بازنگري در روابط دو جانبه گرفته، حتماً نسبت به اين مسائل دقت لازم را داشته باشد.» بنابراين تغيير روابط جمهوري اسلامي و انگليس نياز به تغيير سياستهاي ضد جمهوری اسلامی دولت انگليس دارد، نه حضور يك انگليسي در ايران! حال كه انگليس تغييري نكرده، چقدر ميتوان اميدوار بود حضور كسي همچون استراو، آن هم با سمت نسبتاً تشريفاتي نماينده مجلس عوام انگليس، يخ به وجود آمده از سياستهاي سرد تحريم و تهديد انگليس عليه جمهوري اسلامي را آب كند؟ استراو نقشي در سياست خارجه انگليس ندارد جك استراوي كه ابراز علاقهاش براي حضور در ايران، موجي از ذوق زدگي را ميان اصلاحطلبان ايجاد ميكند، امروز كجاي سياست خارجه انگليس ايستاده و اساساً چه نقشي در تنظيم اين روابط دارد؟! او سالها قبل وزير خارجه انگليس بوده و اين روزها نماينده مجلس عوام است؛ او نقشي در دولت انگليس ندارد و حتي اگر اظهارات امروز وي را كاملاً صادقانه و بر مبناي حسننيت بدانيم، نميتواند اين حسننيت را به سياستهاي خارجي و ضد ايراني دولت متبوعش منتقل كند. استراو تنها ميتواند در نقش يك انگليسي در ايران باشد و نه در جايگاه نماينده دولت انگليس! قائل نبودن جايگاه تأثيرگذار براي وي در سياست خارجي انگليس وقتي پررنگتر خواهد شد كه به خاطر بياوريم دليل بركناري او، آنچنان كه اغلب تحليلهاي رسانهاي بر آن استوار بود، مخالفت وي با سياستهاي جنگطلبانه جرج بوش و توني بلر در قبال ايران بود و خيليها ايران را دليل بركناري استراو از سمت وزارت خارجه انگليس ميدانند. بنابراين او چطور ميتواند در روابط قطع شده سياسي دو كشور مؤثر قلمداد شود؟! و اصلاحطلبان چگونه ميتوانند ذوقزده خبر حضور احتمالي وي در ايران باشند، وقتي حتي نظرات استراو در مورد ايران در داخل كشور خودش هم چندان جدي گرفته نشده و حتي باعث بركناري او ميشود؟ |