آدينه، 24 خرداد ماه 1392 = 14-06 2013گزارش یک شاهد عینی از فساد اطرافیان قالیبافوبلاگ mokhaalef.wordpress سال 84 كه قاليباف شهردار تهران شد، تعدادي از مديران مياني و نيتا موفق دولت خاتمي را همراه خود به شهرداري آورد، افرادي مثل مسعود كرباسيان، احمددنيامالي، مسعود خوانساري، نصرالله جهانگرد و … معاون حمل و نقل و ترافيك او هم يكي از همين افراد بود كه در زمان وزارت مهندس احمد خرم كارنامه خوبي در وزارت راه و ترابري به جا گذاشته بود و قرار شد جايگزين دكتر حميد بهباني (معاون ترافيك احمدينژاد) شود. من به خواست معاون جديد ترافيك كه چند سالي مدير مافوق من بود به شهرداري رفتم و در حدود يك سال به عنوان يكي از مديران حوزه حمل و نقل و ترافيك با تيم قاليباف كار كردم. پس از يك سال ابتدا به دليل مطالب وبلاگ همسرم و سابقه فعاليت خودم در دفتر تحكيم و سپس باز شدن پروندههاي بيشتر با حراست شهرداري به مشكل برخوردم و در نهايت با نظر قاليباف بركنار شدم. در اين مدت به دليل مسئوليتم به طور مستقيم با مديران ارشد شهرداري و در برخي موارد با خود شهردار رابطه كاري داشتم. موضع سياسي من نسبت به قاليباف كاملا روشن است و از نظر سياسي تمايز معناداري ميان او ولايتي و حداد نميبينم. اما بد نديدم تحليلم درباره مديريت و شخصيت اجرايي او كه محصول همكاري مستقيم با تيم او است را براي دوستاني كه علاقمندند ارائه كنم: 1- قاليباف مدير پروژه خوبي است. تجربه عملياتي جنگ و شخصيت منظم او باعث شده پروژه جمع كردن را بلد باشد. خوب كنترل ميكند خوب تامين منابع ميكند و نسبتا خوب نظارت ميكند. 2- سياستگذار خوبي نيست. قاليباف ذهنيت مشخص و منظمي براي حكمراني ندارد. يعني تكليفش با خيلي از معضلات فكري كه هر سياستمداري با انها روبرو است روشن نيست. مثالي بزنم خاطرم هست كه در شهرداري دعوايي وجود داشته و دارد درباره راهحل ترافيك، عدهاي معتقدند كه چون ريشه ترافيك از تخصيص نامناسب كاربري زمين و بيتوجهي به توزيع عرضه و تقاضاي سفر است بايد مساله ترافيك را در بلندمدت با اصلاح سياستهاي شهرسازي حل نمود. اين گروه اعتقاد دارند اين حجم سرمايهگذاري در توسعه اتوبان و شبكهها راهها تبعات منفي دارد كه در بلندمدت ديده ميشود. شواهد و مطالعات خارجي هم كمابيش اين نگاه را تقويت ميكند. گروه ديگري بر عكس اين معتقدند راهحل ساخت پل و اتوبان و تونل است و اصلاح سياستگذاري را موثر نميدانند. در طول هشت سال شهرداري قاليباف، رويكرد دوم دنبال شد و پروژههاي عمراني سنگيني به اجرا درآمد اما در نهايت حتي موفق به كنترل روند رشد ترافيك هم نشدند. قاليباف در مقابل اين گونه مسائل سياستي، معمولا پروژهاي برخورد ميكند. به اين فكر ميكند كه انتخاب كدام گزينه سريعتر به بار مينشيند. تجربه نشان داده معمولا اين گونه مديرها در عوام محبوبيت دارند اما الزاما تاريخ درباره آنها خوب قضاوت نميكند. شايد به همين دليل باشد كه قاليباف بر خلاف كرباسچي نتوانست شهرداري را متحول كند. او شهرداري را نسبت به دور احمدينژاد به شدت بهبود و گسترش داد اما آن را متحول نكرد زيرا او اگرچه مدير پروژه بسيار بهتري در قياس با سلفش بود اما بر خلاف كرباسچي سياستگذار نبود. 3- قاليباف جاهطلب ترين مديري است كه به عمرم ديدهام. من جاهطلبي را براي يك مدير يا آدم سياسي، صفت بدي نميدانم اما قاليباف در آن افراط داشت. يادم هست كه بعضي وقتها كه جلسات عمومي با حضور خبرنگاران برگزار ميشد دفتر شهردار از شب قبل به مديران اصلي اطلاع ميداد كه فردا كت و شلوار چه رنگي نپوشند كه همرنگ آقاي شهردار نباشند و ايشان در عكسها متمايز باشند. در همين چارچوب به شدت به رابطه با رسانهها حساس بود و كاملا روابط ناسالم با خبرنگاران و صاحبان رسانهها برقرار ميكرد. خاطرم هست كه در آن زمان كل تعداد آرمهاي طرح ترافيك چيزي در حدود 120 هزار آرم بود و سهم خبرنگاران از آرمها بيشتر از همه گروههاي ديگر بود. در حاليكه سهميه پزشكان و بيماران خاص و … همگي كمتر از 1000 آرم بود خبرنگاران به تنهايي بيش از 5000 آرم ميگرفتند. استخدام خبرنگاران به شيوههاي متفاوت و پرداختهاي مختلف به اسم جايزه و قرارداد مشاوره و … به آنها اقدام رايجي بود. روابط عمومي شهرداري تهران عملا به عنوان ستاد انتخاباتي كار ميكرد. جالب اينكه با بودجه روابط عمومي شهرداري، تصوير قاليباف در رسانهها پايش ميشد، يك نگاه سرسري به گزارشهاي اين فعاليت نشان ميداد كمپين آقاي شهرداري در روابط عمومي شهرداري مستقر شدهاست. 4- قاليباف باهوش و با قدرت انتقال بالا است. يعني سريع درك ميكند و خوب واكنش نشان ميدهد. اين را كاملا در مديريتش ميشود ديد. يكي از دلايل ارتباط خوب او با رسانهها و مردم همين ويژگي خوب وي است. 5- در دوروبريهاي قاليباف، فساد وجود داشت و قاليباف در مقابل آن سكوت ميكرد. البته من نشانهاي از فساد با اهداف شخصي نديدم ولي استفاده از منابع شهرداري براي اهداف سياسي كاملا رايج بود. بسياري از كساني كه در سال 84 در ستاد قاليباف بودند در دوره شهرداري او مسئوليت يا پروژه گرفتند. در يك مورد كسي را كه به عنوان يك وبلاگنويس با ستاد قاليباف همكاري كرده بود به من معرفي كردند تا او را جايي منصوب كنم. من اين كار را نكردم و بعد از مدتي از شهرداري رفتم. جالب اينكه فرد مذكور به سرعت در شهرداري ارتقا يافت و هم اكنون در فهرست نامزدهاي شوراي شهر مورد تاييد قاليباف است. 6- يكي از انتقادات جدي من به قاليباف قرباني شدن منطق هزينه- فايده اقتصادي در مقابل اهداف سياسي است. برخي پروژههايي كه در دوره شهرداري انجام شدند از نظر مالي پروژههاي به صرفهاي نبودند. هزينه تمام شده آنها در قياس با هزينهاي كه صرف آنها ميشد هيچ توجيهي نداشت. اما به دليل تمايل شهردار به ارائه تصوير يك مدير موفق، اين پروژهها دنبال ميشد. در حاليكه هزاران اقدام كوچك اما مهم در شهرداري معطل بودجه مانده بخش مهمي از منابع شهرداري صرف پروژههاي بزرگ پر سرو صدا ميشد كه عملا توجيهي نداشتند. شهر قطعا به زيباسازي احتياج دارد اما ايجاد توازن ميان اعتبارات فعالتهاي زيربنايي و بودجه زيباسازي يك تصميم كليدي است كه به نظرم در شهرداري تحت تاثير سياستهاي تبليغاتي اتخاذ ميشد. البته اين نقد به همه تصميمات او وارد نيست و در بسياري از موارد مشمول اين نقد نميشوند. 7- قاليباف رهبر متوسطي است. خوب ميتواند افراد را قانع كند، جذابيت شخصي دارد، ولي توانايي كادرسازي ندارد. نيروهاي پيرامونش آدمهاي عمدتا ضعيغي هستند كه يا همشهري و فاميل او هستند يا از دوران جنگ زيردست او بودهاند. در برخي جلسات شهرداري لهجه مشهدي بيداد ميكرد. قاليباف كه در دو سال اول تعداد قابل توجهي از مديران اصلاحطلب يا تكنوكراتهاي غيرسياسي را جذب شهرداري كرده بود كمي كه در موقعيت خود تثبيت شد همه آنها را جارو كرد و مديران گوش به فرمان يا به قول خودش آدمهايي كه كف خياباني باشند را ترجيح داد. |