ایران اسلامی؛ ویزیت 40 بیمار در 2 ساعت
این داستان واقعی است؛
ویزیت 40 بیمار در 2 ساعت!
قدس آنلاین: چشمم که به پله ها میافتد حسابی حالم گرفته میشود. خانوادهای، بیمار خود را با برانکارد از پله های ساختمان پزشکان بالا میبرند .
می مانم که چرا مسؤولان، از نظام پزشکی گرفته تا وزارت عریض و طویل بهداشت اجازه تاسیس این مطب ها را در ساختمانهایی میدهد که نه آسانسور دارد و نه سالن انتظار و خیلی چیزهای دیگر . فکرش را بکنید، یک بیمار سالخورده بد حال چگونه باید 50 پله را بالا بیاید؟
25 هزار تومان بدهید
وارد مطب که میشوم به قولی جای سوزن انداختن هم نیست ؛ عده ای نشسته اند ، عده ای ایستادهاند، آن هم در یک اتاق چند متری . آقای منشی به شیوه 100 سال قبل اسمها را از روی دفترچه ای رنگ و رو رفته میخواند.
- آقای ... نوبت شماست ،25 هزار تومان پرداخت کنید.
و بیمار خوشحال از اینکه دفترچه بیمه تامین اجتماعی دارد 20 هزار تومان(!) میدهد و سرفه کنان به اتاق آقای دکتر میرود.
من هم که یک عمر با اقتصاد و عدد و رقم سر و کار داشته ام ، ذهن کنجکاوم بیماران را میشمارد :
یک ، دو ، سه ، چهار ... چیزی حدود 30 نفر در صفند و این یعنی 750 هزار تومان!
در مدتی که آنجا هستم حدود 20 نفر بنا به تشخیص آقای دکتر باید تست ... را بدهند که در اتاقی در همان مطب، دستگاه مخصوص این کار پیش بینی شده است و این یعنی پرداخت 28 هزار تومان دیگر برای بیمار و البته یعنی 560 هزار تومان دیگر در جیب آقای دکتر . البته میشنوم آقای دکتر صبح ها هم در بیمارستان طبابت میکنند و این یعنی ... تومان ؛ خب ما که بخیل نیستیم، اما چرا آنها اینقدراز تعرفه های پزشکی گلایه میکنند؟
28 هزار تومان دیگر هم بدهید!
بگذریم . یک ساعت بعد نوبت من میشود. با خودم فکر میکنم آقای دکتر پس از ویزیت این همه بیمار حالی برای حرف زدن با من ندارد .
20 هزار تومان ناقابل تقدیم منشی میکنم و وارد مطب میشوم .آرامش آقای دکتر مثال زدنی است! اثری از خستگی در چشمان دکتر نمی بینم.
از من علت مراجعه ام را میپرسد و بعد شروع به معاینه میکند و میگوید شما نیاز به «تست» دارید و باید به اتاق کناری بروید .
تشکر میکنم، سرم را پایین میاندازم و یکراست به اتاق کناری میروم ، اما منشی سد راه میشود و میگوید: لطفاً 28 هزار تومان!
بیمه قبول نمیکنیم
ژستی میگیرم و با افتخار دفترچه بیمه را نشان او میدهم، اما آقای منشی آب سردی روی دستم میریزد و میگوید: شرمنده! بیمه قبول نمی کنیم، لطفاً پول نقد!
28هزار تومان را میدهم و در حالی که پرستار شلنگی را به دهانم فرو میکند به این فکر میکنم که این تعرفه 28 هزار تومانی را چه کسی تعیین کرده؟ کاش شورای رقابت یا سازمان حمایتی وجود داشت و این نرخها را هم کنترل میکرد!
در همین فکرها هستم که پرستار جیغی میکشد و میگوید آقا چرا شلنگ را سفت فشار دادهاید . خوب حق هم دارد اما نمیداند برای من که همه چیز را با خط کش اقتصاد اندازه میگیرم 28 هزار تومان برای دستگاهی کوچک شبیه دستگاه نوار قلب کمی زیاد به نظر میرسد.
دکتر هم دکترهای قدیم
از اتاق که بیرون میآیم جر و بحث یک بیمار سالخورده که گویا از شهرستان آمده را میشنوم .
بیمار میگوید : پول تست را ندارم، میشه تست را بگیرید، قول میدهم فردا پول را بیاورم و منشی که انگار مرغش یک پا دارد، میگوید: نه! و چقدر برای پیرمرد سخت بود قرض گرفتن چند تا هزاری مچاله شده از همراهی که گویا فامیلش در شهر بود.
نیم ساعتی صبر میکنم تا اجازه ورود به اتاق آقای دکتر را پیدا کنم.
آقای دکتر با دیدن تست بلافاصله چند قلم دارو را مینویسد و میگوید خوش آمدید و من هم که حسابی تعجب کرده ام بنا به آموزه های روزنامه نگاری و البته با چاشنی چند شوخی او را سؤال پیچ میکنم؛ چرا این بیماری ایجاد شده ؟ باید پرهیز داشته باشم ؟ بیماریام مسری است و...
دکتر پاسخ میدهد اما کوتاه ! راستی که یادش بخیر! دکترهای قدیم یک ساعت با آدم حرف میزدند از سابقه بیماری تا هزار چیز دیگر.
پزشکان خستگیناپذیر
از مطب بیرون میآیم. چهرههای جدیدی را میبینم. باز ذهن اقتصادی ام گل میکند و به عدد 10 بیمار یعنی 250 هزار تومان درآمد دیگر میرسم. اما گویا آقای دکتر خسته نیست . خب درس خوانده، حقش هم هست، اما نمی دانم چرا بعضی ها که درس هم خوانده اند روزی 50 هزار تومان هم درآمد ندارند.
و اینجاست که محاسباتم نشان میدهد سطح درآمدهای بسیاری از مردم جامعه با تعرفه های پزشکی همخوانی ندارد.
این واقعیت زمانی برایم عینی تر میشود که مجبورم برای داروهایم 42 هزار تومان پرداخت کنم، آن هم در حالی که بیمه تنها 5 هزار تومان از نسخه 47 هزار تومانی را پوشش میدهد و این یعنی دفترچه های بیمه هیچ خاصیتی ندارند و معلوم نیست چرا چاپ میشوند.
مگر میشود برای ویزیت ، تست ، دارو چیزی حدود 100 هزار تومان هزینه شود، اما بیمه فقط 10 هزار تومان آن را پرداخت کند و این نه درد من روزنامه نگار که قصه پر غصه هزاران بیماری است که در مطب پزشکان ، داروخانه ها و بیمارستانها و البته در زیر سایه چتر فراگیر بیمه ها(!) پولی برای درمان بیماری خود ندارند.