آدرس پست الکترونيک [email protected]









پنجشنبه، 12 اردیبهشت ماه 1392 = 02-05 2013

12 اردیبهشت؛ تمجید از معلمان و فراموشی معیشت آنها

روزنامه بهار: سابقه روز معلم به ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ می‌رسد. ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ خیابان‌های تهران شاهد انبوه معلم‌هایی بود که برای تحقق خواسته‌های صنفی و افزایش حقوق، اعتراض کرده بودند. اعتراض معلم‌ها، کم‌کم به درگیری با پلیس کشیده شد. با شلیک مستقیم سرگرد ناصر شهرستانی، رییس کلانتری بهارستان، که به سر «ابوالحسن خانعلی» معلم ساده دبیرستان جامی اصابت کرد، آتش خشم معلمان شعله‌ور شد و دیری نپایید که زبانه‌های این آتش، دولت وقت را مجبور به استعفا کرد.
۱۸اردیبهشت‌‌ همان سال، معلم‌ها اجتماع بزرگ‌تری را شکل دادند و اعلام کردند از این پس ۱۲ اردیبهشت را به عنوان روز معلم گرامی خواهند داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۲ اردیبهشت ۵۸، استاد مرتضی مطهری روحانی اهل فکر و قلم به دست گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسید. تقارن این رویداد هولناک، با روز ۱۲ اردیبهشت موجب شد تا تقویم انقلاب اسلامی هم این روز را به عنوان روز معلم به رسمیت بشناسد و معلمان هرسال در این روز یاد و خاطره استاد مطهری و دکتر خانعلی را گرامی بدارند.
از آن زمان تاکنون به ۱۲ اردیبهشت که می‌رسیم، نام «معلم» بار‌ها و بار‌ها شنیده می‌شود. «معلم‌ها» تیتر روزنامه‌ها می‌شوند و گوش زمین و زمان از رفیع بودن جایگاه و مهم بودن حرفه «معلمی» پر می‌شود.
تعریف و تمجید از معلم‌ها در حالی تبدیل به یک چرخه کلامی شده که سهم معلمان در عالم واقعیت و دنیای بیرون از واژه‌ها، تنها تکرار مکررات و تسلسل وعده‌ها بوده است و آنچه به فراموشی رفته، توجه جدی به دغدغه‌های معلمان به‌ویژه در بعد اقتصادی و معیشت و رفاه بوده است. مسئولان آموزش‌وپرورش در مقام سخن می‌گویند: «معلم به عنوان کسی که پژوهشگر می‌سازد نباید کارمند نامیده شود و باید وظایف معلمان را با استادان دانشگاه مقایسه کرد.» اما در مقام عمل او را در تنگنای مشکلات معیشتی‌‌ رها کرده و در تصمیم‌گیری‌ها و تغییرات پی‌درپی نظام آموزشی، فکر و نظر و دیدگاه او را جویا نمی‌شوند و با نگاه از بالا به او، معلم را تنها مجری تصمیمات خود در مدرسه می‌دانند.
از تشابه وظایف معلمان با استادان دانشگاه زیاد سخن می‌گویند، اما از مقایسه حقوق استادان دانشگاه با معلم‌ها حرفی نمی‌زنند. معلم‌ها از این‌که در دنیای واژه‌ها و سخنرانی‌ها او را کارمند نمی‌دانند و به عنوان «تربیت‌کننده پژوهشگر» می‌شناسند اما در دنیای واقع، با ساعت کار و تدریس بیشتر از استادهای دانشگاه، حقوق و دریافتی‌شان با مدرک لیسانس و فوق لیسانس و دکترا از یک‌سوم حقوق و مزایای هیات علمی دانشگاه کمتر است احساس خوبی ندارند. آن‌ها انتظار دارند که به جای حرف‌های شیک و مراسم‌های رنگ‌باخته دولتی مانند روز معلم، شاهد اقدام‌های عملی و اجرایی جهت ارتقای حرفه آموزگاری و بهبود شرایط معلمی باشند.
اکنون که روز و هفته معلم است و تلاش‌ها بر این است که توجه جامعه به معلم و حرفه معلمی جلب شود، مناسب است بگوییم اگر قرار است معلم‌ها به قله رسانده شوند، اگر قرار است شأن معلم به او بازگرداننده شود، اگر قرار است نگاه به معلم، نگاه به عنوان یک «کارمند ساده دولتی» نباشد، ابتدا باید معلم‌ها را از دشواری‌ها و تنگناهای اقتصادی نجات داد، باید مسئولان آموزش‌وپرورش در دولت، صدای معلم‌ها باشند و در برابر تورم افسارگسیخته، به افزایش حقوق ۲۵‌درصدی معلم‌ها اعتراض کنند و به فکر راهکار‌هایی برای جبران کاهش روزافزون قدرت خریدشان باشند.
روز و هفته معلم، فرصتی مناسب است تا یک‌بار دیگر یادآوری کنیم، در کشور‌هایی که به آموزش‌وپرورش بها می‌دهند میانگین سهم آموزش‌وپرورش از تولید نا‌خالص ملی بالا‌تر از پنج‌درصد است اما در کشور ما، با وجود همه حرف‌های قشنگی که درباره آموزش‌وپرورش زده می‌شود و با وجود تولید نا‌خالص ملی ۴۷۰میلیارددلاری در سال گذشته همچنان، سهم آموزش‌وپرورش در لایحه بودجه پیشنهادی دولت بسیار کمتر از استاندارد جهانی است و همچنان بیش از ۹۰درصد از اعتبارات آموزش‌وپرورش صرف هزینه‌های پرسنلی می‌شود و مانند سال‌های گذشته، کیفیت‌بخشی به محتوا و آموزش در کلاس‌های درس و مدرسه، سهم ناچیزی از اعتبارات را دارد که معنایش چیزی جز تداوم معلم‌محوری و ارتقا نیافتن و بهبود شرایط معلمی نیست. روز معلم فرصت مناسبی است که یادآوری کنیم، دلسوزان نظام آموزشی، باید بستر‌های لازم برای مشارکت معلمان و دخیل شدن رای و نظر و دیدگاه آن‌ها در ایجاد هر تغییری در نظام آموزشی و مسائل مرتبط با آموزش‌وپرورش را فراهم کنند و عمیقا باور کنند خرد و معلم، همزاد یکدیگرند. معلم، به حقوق خود آشناست. نگاه منتقدانه دارد. مروج صلح و ستایشگر راستی است و خود را ابزار دست سیاست نمی‌کند و از همه می‌خواهد بدون گرایش‌هاي سیاسی و حزبی به آموزش‌وپرورش نگاه ملی داشته باشند و آموزش‌وپرورش را منطقه الفراغ سیاست بدانند. گرامیداشت روز معلم نشان می‌دهد جامعه باور دارد، سرنوشت بخش عظیمی از جمعیت کشور به عملکرد معلمان گره خورده است. رشد اطلاعات و دانایی‌ها موجب شده، جامعه روز به روز انتظارش از معلمان بیشتر شود. معلمان برای پاسخگویی به این انتظار جامعه، باید احساس کنند از منزلت و هویت فردی و اجتماعی شایسته‌اي برخوردار هستند. متاسفانه به دلیل مشکلات ناشی از بالا بودن هزینه‌های زندگی و پایین بودن قدرت خرید، گروه زیادی از معلم‌ها برای جبران کمبود‌های یک زندگی ساده، ناگزیر هستند به شغل دوم و ‌گاه مشاغلی دون از ‌شأن معلمی بپردازند؛ امری که موجب متزلزل شدن جایگاه و منزلت معلمی و آسیب به شیوه تدریس و کیفیت آموزش و از بین رفتن فرصت تحقیق و مطالعه و پژوهش برای آنان می‌شود. رنج‌ها و دغدغه‌های معلمان، تنها در مسائل رفاهی و اقتصاد و معیشت خلاصه نمی‌شود. تصمیمات شتاب‌آلود و تغییرات ساختاری عجولانه و تمرکز بر آن و بی‌توجهی به تغییرات محتوایی و واقعی در نهاد آموزش و مشارکت نداشتن فکر و نظر معلمان در این تغییر‌های پی‌درپی، معلمان را نسبت به هر تحول و تغییری در واقعیت مدرسه و کلاس درس دلسرد و بی‌انگیزه می‌کند. اگر گرامیداشت مقام معلم و حرفه معلمی، تنها در بزرگداشت‌های نمایشی و شعاری باشد و شاهد تحولات عمیق و محتوایی در آموزش‌وپرورش نباشیم، اگر شرایط را برای توانایی و دانایی معلمان فراهم نکنیم، اگر تغییر ساختار‌های ظاهری به تولید محتوا و تغییر فضای کسل‌کننده کلاس‌ها و مدرسه‌ها منجر نشود، اگر زمینه را برای معلمان فراهم نکنیم تا فارغ از غم آب و نان، با تحقیق و مطالعه و پژوهش خود را به دانش روز مجهز کنند، تصمیمات از بالا به پایین کار به جایی نخواهند برد.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: