یکشنبه، 8 اردیبهشت ماه 1392 = 28-04 2013احمدی نژاد نظام را افشا می کند، اصولگرایان، دولت راسنى نيوز: سخنان محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران که 2 اردیبهشت بیان شد، از جهاتی بسیار مهم بود: " حضرت آقا انتظار دارند انتخاب درست و صحیح صورت بگیرد تا رئیس دولت آینده بتواند کشور را از بحرانهای مختلف فعلی خارج کند." جهت گیری کلی سخنان البته متفاوت و حتی متناقض با سخنان رهبر خامنه ای است که یک ماه پیش در مشهد ابراز شد: "در طول سال 91 سعی كردند ايران اسلامی را به تعبير خودشان در دنيا منزوی كنند ... درست نقطه مقابل آنچه كه دشمنان ملت ايران مي خواستند، اتفاق افتاد ... پيشرفت هایی صورت گرفت كه در مقايسه با سال های قبل هم، سال 91 يك سال برجستهای است ... جا دارد يك ملت برای هر يك از اینها اظهار خوشحالی و خرسندی كند، برايش سرود بسازند، جشنواره درست كنند." باید توجه داشت که شش ماه پیش سخن گفتن از بحران های مختلف، توطئه مشترک برای بد جلوه دادن اوضاع کشور، القای نظریه دولت وحدت ملی و بازگرداندن نیروهای سیاسی مخالف رهبری به کشور تفسیر می شد:"دولت وحدت ملی، طرح دشمن و از پیش تعیین شده است. سیاهنمایی و بحرانی نشان دادن وضعیت نظام یک نقشه برای بازیابی فتنه است و باید در مقطع قبل و بعد از انتخابات هوشیاری بسیاری به خرج داد." (وزیر اطلاعات/17اسفند91) یک وضعیت، سه نگاه 1) در تبیین و ریشه یابی بحران های کنونی، رهبری نظام عقیده دارد که در مجموع اوضاع رو به پیشرفت و برخی تلخکامی های قابل حل وجود دارد. نظرش درباره وضعیت کشور طبق معمول به رئیس دولت دهم نزدیک است که 4 اردیبهشت در اصفهان گفت: "اگر دو - سه کار مهم در کشور انجام شود ایران هیچ مشکلی ندارد." اما از نظر ریشه یابی مشکلات، نظر رهبر به منتقدان دولت نزدیک تر است: "ضعف ما در اقتصاد، كه به سختيِ معيشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت، بیاعتنائی به سياست های كلان اقتصادی، و سياست ها و تصميمگيریهای پیدرپيِ روزمرّه. مسئولين كشور." (اول فروردین 92/مشهد) و به شیوه معمول خویش، دشمن و البته دولت های قبل را هم مقصر می داند: "تحريم ها بیاثر نبود؛ اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما وابسته به نفت است. من هفده، هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود، گفتم. آقايانِ به قول خودشان تكنوكرات لبخند انكار زدند." (سخنرانی مشهد/اول اردیبهشت 92) 2) نظریه دوم اما برآمده از ذهن دولتی ها به ویژه رئیس دولت است که ریشه مشکلات را اصولگرایان منتقد دولت دانسته و می گوید اینها نمی گذارند کار کنیم: "ما را در حوضی انداخته اند و دست ما را بسته اند." (اول اردیبهشت 92/خوزستان) پیشنهادهای من را نپذیرفته اند، خودشان نیز هیچ پیشنهادی برای حل مشکلات ارائه نمی کنند. (4اردیبهشت 92/اصفهان.) 3) نظریه سوم را اما اصولگرایان منتقد دولت طرح می کنند: "مشکلات فعلی کشور نه به دلیل تحریمها که به علت سوء مدیریت است. (محمدرضا باهنر، 26 فروردین 92) در اظهارات اصولگرایان، نقش سوءمدیریت دولتی، از 60 تا 80 درصد برآورد شده است. یک نقطه مشترک نقطه مشترک این نگاه ها ولو نگاه دولت، زمان طرح مسئله است. 8 سال از حاکمیت اصولگرایان بر کشور می گذرد. دست اصلاح طلبان و حتی وابستگان هاشمی از شاهراه ها، جاده ها و حتی جاده خاکی های اقتصاد، سیاست و فرهنگ ایران کوتاه و هر سه قوه، بیت رهبری، نیروهای نظامی، رسانه ملی، دستگاه دیپلماسی و ... مطلق العنان در اختیار نیروهای معتمد رهبری بوده است، به طور طبیعی مسئولیت هم متوجه آنهاست. علاوه بر این مسئولیت بلندمدت، در کوتاه مدت هم یک ماه و اندی پیش رو، زمان انتخابات است. در این کوتاه مدت هم برای فعالیت های انتخاباتی که اصولگرایان یکه تازش هستند، باید یک مقصر پیدا شود که اوضاع فعلی را بشود گردن او انداخت. اصلاح طلبان و سبزها را دیگر نمی شود مقصر کرد، مقصر دانستن دشمن به نفع دولت احمدی نژاد است، پس مقصر شماره یک باید خود دولت معرفی شود، رویه ای که در میان انبوه اظهارات تبلیغاتی – انتخاباتی نامزدهای این طیف در روزهای اخیر مشهود و در واقع تکرار کلاغ وارِ و دیرهنگام استدلال های اصلاح طلبان و رهبران جنبش سبز است. واکنش های احمدی نژاد رئیس دولت دهم در واکنش به اتهامات اصولگرایان، واکنش های مختلفی نشان داده است. ابتدا مشکلات را انکار کرد، بعد گفت تا دقیقه آخر کار می کنیم، سپس کار خودمان را می کنیم و به کسی ربطی ندارد و اندک اندک متوجه شد که در فضای کنونی، صدای منتقدان بهتر شنیده می شود، به همین جهت تغییر تاکتیک داد. نخست تمام عیار از دولتش دفاع کرد: "در هشت سال گذشته در بعضي از بخشها به ميزان دهها برابر كار انجام شده است." (22 فروردین 92/شاهرود) "هدفمندي موفق ترين طرح اقتصادي ايران در طول تاريخ بوده است." (اول اردیبهشت 92/اهواز) در گام بعد، داخلی ها را همکاری با خارجی ها کرد: "در يک جنگ اقتصادي تمامعيار با دشمن قرار داريم، برخي نيز در داخل با آنها همکاري ميکنند." (22فروردین 92/سمنان) و از کارشکنی ها گفت: " ما را در حوضی انداخته اند و دست ما را بسته اند؛ می گویند خودت بیرون بیا و کشور را نیز بیرون بیاور؛ اما می آیند و وزنه ای هم به پای ما می بندند. ما به هر روشی شده از حوض می خواهیم بیرون بیاییم اما آمده اند و دست خود را بر روی سر ما گذاشته و ما را به پایین هُل می دهند. (اول اردیبهشت 92/اهواز) او در حاشیه البته دست از تحریک توده ها برنداشت: "وام ازدواج می دهیم. ميشود ماهي 250هزار تومان به مردم داد. (22فروردین 92/سمنان و شاهرود)، در حال حاضر ميتوانيم هزار متر زمين به هر خانوار بدهیم (23فروردین92/کردستان) و سعی کرد شجاعت خودش را به رخ بکشد: "پیام داده اند رویت را زیاد کنی، پدرت را در می آوریم. میگویند باهات برخورد میکنیم، شما عددی نیستید. (2اردیبهشت/هفتگل خوزستان) ولی تاکتیک اصلی اش چیز دیگری بود: " در بازار ارز و طلا، ملت آنچه را بالا کشيده اند از حلقوم آنها بيرون آورده و به بيت المال باز مي گردانند. (2اردیبهشت/شهرستان اندیکا)، "هر کدام تان هر گوشهای از پروندهتان را بالا بزنیم دیگر جایی در بین ملت ایران نخواهید داشت. (2اردیبهشت/هفتگل خوزستان) "درباره متروی تهران، حرف هایی هست که بعدا خواهم گفت." (3اردیبهشت 92/قم) یکی از آقایان که خیلی به دولت بد و بیراه میگوید و هر روز به دولت تهمت میزند، یک دوره فرصت گیرش آمد، 10 - 11 میلیارد بُرد. 25 - 26 میلیارد به رفیقش داده. یک آقای دیگری هم که نسبت به دولت خیلی تند است، یکبار پیش من آمد و بحث کرد انقلاب باید حفاظت شود و لذا نیاز به حزب دارد. دو جناح داریم، دو شرکت نفتی را به آنها بدهید و از آنان پول نگیرید تا انقلاب را حفظ کنیم." (اصفهان/5اردیبهشت 92) مخاطبان وی مشخص هستند، چهره ها و نهادهای اصلی انتخاباتی، در بازار سکه و ارز، سپاه و شهرداری مهم بودند، مترو به دوران قالیباف باز می گردد، بحث های میلیاردی متوجه پورمحمدی است و شرکت های نفتی شاید منظور موتلفه ای هاست. در واقع به نظر می رسد که وقتی همه اصولگرایان تصمیم گرفته اند محمود احمدی نژاد و دولتش را مقصر تمام عیار جلوه دهند و از مسئولیت این وضع بحرانی، شانه خالی کنند، محمود هم تصمیم گرفته همه نظام را فاسد و عامل کارشکنی ها و عدم موفقیت ها جلوه بدهد. این امر غیرمعمولی نیست. سال 76 نیز دولت هاشمی مسئول همه مشکلات معرفی شد، سال 84 نیز دولت خاتمی، عامل ناکامی ها شناخته می شد و اینک نوبت احمدی نژاد رسیده است اما یک تفاوت مهم وجود دارد، یک سوی میدان نظام اصولگرای تحت تدبیر رهبری قرار گرفته، یک سوی دیگر دولت تحت نظر احمدی نژاد، چاره ای هم نیست علی الظاهر. اصولگرایان برای ریشه کنی دولت احمدی نژاد، طوری که به تعبیر باهنر، نشانی از جریان انحرافی باقی نماند، باید تمام و کمال این دولت را سیاه نشان دهند و دولت احمدی نژاد هم در مقام دفاع، چاره ای ندارد جز اینکه در مقام تهییج، مظلوم نمایی و حرکت تهاجمی، دست به افشاگری بزند و پرده های فساد را بالا زند. تا اینجا هر دو موفق بوده اند و می توان امیدوار بود که موفقیت هایشان گسترده تر هم شود. دوباره پای رهبری به میان می آید در کنار تاکتیک های مورد اشاره، اشارات مکرر احمدی نژاد به رهبری و اینکه او یک رای بیشتر ندارد و در انحصار جریانی هم نیست، در واقع تلاش اوست برای شریک کردن آقای خامنه ای. تلاشی که با واکنش برخی مریدان رهبر هم مواجه شده و او را متهم به سوءاستفاده از نظرات رهبر کرده اند. کما اینکه افشاگری های مداوم او درباره مخالفان، بی توجهی صریح به نهی رهبر جمهوری اسلامی در ماجرای فاضل لنکرانی محسوب می شود. این رویه در آینده نزدیک پای آقای خامنه ای را به میدان باز می کند، هشدارهایی درباره سیاه نمایی به اصولگرایان می دهد و تذکراتی متوجه دولت می کند ولی به نظر نمی رسد فایده مهمی داشته باشد. در واقع درست است که این روزها در هر ماجرایی پای رهبری در میان است، ولی ، پای یک "رهبر" در میان نیست، نکته ای که محمود نیز به خوبی آن را دریافته و کماکان به سرکشی های خویش، تا مرز تحمیل ایده ها یا دریافت مصونیت قبیله ای، ادامه می دهد. او نیز می داند که خامنه ای، خمینی دیگر نیست که با دو سه جمله، نظرش را درباره بنی صدر و منتظری پس گیرد، نهضت آزادی را به حاشیه براند، قطعنامه پذیرش جنگ را امضا کند، تکلیف نخست وزیر را مشخص کند و ...، او خامنه ای است، 20 سال است که برای محدودکردن هاشمی می کوشد، 10 سال است که درگیر پرونده هسته ای است، سه سال است که گرفتار حصر رهبران جنبش سبز شده ، دو سال است که سرکشی های محمود رنجش می دهد و سال ها طول می کشد که دامن خویش را از آلودگی نزدیکی نظراتش به احمدی نژاد پاک کند، شاید هم هرگز. در همه نظامات فاشیستی دست نشانده راس اهرام سلطه جهانی شیوه بر همین منوال بوده: هر سری یک مترسکی را میاورند میکارند تا خودیها خودشان بچاپند و ببرند در حسابهای سویس بریزند برای حکومت مقدس آخر زمانی قوم برگزیده و ۱% خاندان خودی و پسرعموها خلفا و شیوخ! سپس اگر چیزی باقی ماند به انگلیسیها و آمریکایی ها که پانصد سال برای تشکیل امپراتوری خدا به سپنیش زور میزنند یک چیزکی برسد! پس از آرماگدون و نابودی سایر قیوم/ اقوام، میماند یک کره زمین که شبیه مریخ شده، یعنی پیش از زمین در مریخ استثمار مقدس بر پا بود. سپس خدایان میروند سراغ یک سیاره دیگر! در آنجا هم کلون هیتلر و موسیلینی و چرچیل و استالین و خمینی و تاچر و کارتر و خامنه و هاشمی و صدام و بن لادن و سلفیها را به جان ساکنان نگون بخت سایر سیارات میاندازن. می نوش که زندگانی این است. |