آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 24 فروردین ماه 1392 = 13-04 2013

دو گروه از کاندیداها به جان پدر و مادر هم افتاده‌اند

هم‌اکنون دو گروه از کاندیدا‌ها به جان پدر هم افتاده‌ و رقابت را به خانواده‌های یکدیگر کشانده‌اند! البته باید امیدوار بود که به حد پدران بسنده کنند! از‌‌‌ همان روزی که در سال ۸۸ یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری، تصویر همسر یکی دیگر از کاندیدا‌ها را در جلوی دوربین تلویزیونی نشان داد، مشخص بود که در فضای سیاسی کشور، فصلی از بداخلاقی آغاز شده‌ که به زودی هم از بین نخواهد رفت.

از‌‌‌ همان روزی که در سال ۸۸ یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری، تصویر همسر یکی دیگر از کاندیدا‌ها را در جلوی دوربین تلویزیونی نشان داد، مشخص بود که در فضای سیاسی کشور، فصلی از بداخلاقی آغاز شده‌ که به زودی هم از بین نخواهد رفت و افراد به جای نقد اصولی رقیب، پای خانواده‌های همدیگر را به درگیری‌های انتخاباتی می‌کشانند.

هم‌اکنون این راه باز شده و در روزهای اخیر، یکی از سایت‌های خبری بر‌‌‌ همان روش خلاف اخلاق، به سراغ پدر سخنگوی جبهه پایداری رفته‌ که پدر وی، فلان بوده ‌و بهمان کرده است و نوشته به همین دلیل، وی نامی از پدر خود نمی‌برد! و خلاصه آن که متأسفانه این بی‌اخلاقی دنباله‌دار شده و برخی رسانه‌ها نیز با بازنشر این مطلب، به تداوم این راه کمک کردند.

مهدی کوچک‌زاده از جبهه پایداری ‌در واکنش به این بی‌اخلاقی معترض شد که چرا نام پدر سخنگوی جبهه پایداری به میان آمده است و کسی سراغ پدر کاندیداهای دیگر نمی‌رود؟!

وی در این باره می‌نویسد:

«شغل پدر آقای حداد را مسکوت می‌گذارد و خواننده تنها در‌می‌یابد که ایشان «رضا‌زاده» هستند! در مورد شغل پدر آقای کواکبیان به نوعی مطلب نوشته شده که می‌توان گفت ایشان «متدین‌زاده» بوده‌اند، ولی اینکه از چه راهی امرار معاش ‌کرده و روزی آقا مصطفی را تأمین می‌کردند، مسکوت گذاشته شده. ایضا در مورد آقای محمد شریعتمداری، خواننده تنها متوجه می‌شود که ایشان «رنجدیده رژیم ستم‌شاهی‌زاده» هستند، ولی ممری که با آن آقای شریعتمداری بزرگ شده‌اند، بیان نشده است».

گویا قرار است کاندیدا‌ها یا هواخواهان آنان به جان پدر هم بیفتند. ‌در این میانه هم به حرف هیچ عاقلی گوش نمی‌کنند! در روز‌ها و ماه‌های آینده، رسانه‌های خارج و داخل از این گونه مطالب بسیار خواهند نوشت. آیا کاندیدا‌ها و رسانه‌های آنها باید در زمین آنان بازی کنند؟ خاطرات ۸۸ و بی‌اخلاقی‌ها هنوز در ذهن‌ها باقی است!

اما رسانه‌های وابسته به دولت به تدریج سیاست دو قطبی کردن انتخابات را با جدیت دنبال می‌کنند. در این سیاست همه یک طرف هستند و دولت و احتمالا کاندیدای آنان در یک طرف. در واقع برای آنان، دولت یک خودی است و همه دگر او هستند. در این میان حد میانی وجود ندارد. در این منطق یا با دولت هستی یا علیه آنان، چرا که آنان خود به صراحت می‌گویند ما آمده‌ایم ‌زمین بازی را به هم بزنیم! آنان همه دیگران را اشراف ریش‌دار می‌نامند!

یکی از این رسانه‌ها در این باره می‌نویسد:

«اشراف ریش دار» تعبیر دیگری است که رهبری از جایگاه این طبقه درون نظام دارند: «من و شما‌‌‌ همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکى از شما‌ها معلم بود، یکى دانشجو بود، یکى طلبه بود، یکى منبرى بود، همه‏‌مان این ‏طور بودیم؛ اما حالا مثل عروسى اشراف، عروسى بگیریم، مثل خانه‏‌ اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابان‌ها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آن‏‌ها فقط ریششان‏ تراشیده بود، ولى ما ریشمان را گذاشته‌‏ایم، همین کافى است؟!

واقعیت این است هنگامه صدور حکم جهاد «مخلصان انقلاب» با این طبقه، برخی راست‌گرایان یا به تعبیر دهه هشتادی اصولگرایان، بسیج این «لشکر مخلص خدا» را «ظرفیت بومی توسعه» می‌دانستند. هنگامی که ما در پی «نخود سیاه توسعه» (یا‌‌‌ همان پیشرفت بدون عدالت) بودیم، این طبقه تشکیل شد و امروز مانع جدی در برابر بر‌قراری عدالت همین طبقه است. کارآمدی برای عدالت این است که رئیس جمهور آینده نسبت به این طبقه و روابطِ قدرتِ آن بیرونی باشد. همین؛ در اینجا مسأله فساد و سلامت شخصی نیست. مسأله این است که یک فرد سالم هم اگر در سطح و مراوده با این طبقه باشد، ملاحظه کاری‌ها و محافظه‌کاری‌ها، او را حداقل به سکوت که می‌کشاند. در صورتی که ما کسی می‌خواهیم که میز بازی را به هم بریزد».

این عبارات در واقع‌‌‌ همان دگر‌سازی برای دولت یا کاندیدای دولت برای آغاز رویارویی است که نمونه آن در سال ۸۴ به صورت ضعیف و در سال ۸۸ شدیدا دیده شد.

اما اکنون پرسش این است که مسائل و فساد‌های اخیر نه در سطح شخص، بلکه در سطح سازمان و رویکرد، عدم تحقق عدالت و صدقه سالاری و خط قرمز کشیدن دور افراد مسأله‌دار در دولت نهم و دهم، به چه دلیلی است؟ دولت که به شدت از این طبقه دوری کرده؛ پس این مصیبت‌ها از کجا بر سر کشور آمده است؟ مردم می‌خواهند اشراف ریش‌دار در رأس نباشند، اما همزمان هم می‌خواهند «ریش‌داران بی‌عمل مدعی شب انتخابات» هم میدان را خالی کنند!

اما حجت الاسلام‌پور محمدی از کاندیدای ائتلاف پنجگانه راست سنتی (متشکل از‌ پورمحمدی، باهنر، متکی، آل اسحاق و ابوترابی) نخستین حمله خود به یکی از اعضای ائتلاف سه‌گانه (متشکل از حداد، قالیباف و ولایتی) را آغاز کرد و گفت: «نفت با میانگین صد دلاری را فروختیم و با پول آن شهر و ساختمان و اتوبان درست کردیم. آن وقت هر کدام از شهردار و وزیر و رئیس جمهور قیافه می‌گیرند و می‌گویند، ما چه کردیم و چه کردیم. اینکه جای افتخار نیست. این پول نفت بود که این‌ها را ساخت. همین کاری که در کشورهای عربی و عربستان انجام می‌شود».

هرچند ‌از روز نخست هم مشخص بود که ائتلاف سه‌گانه بر پایه یک ایده «خود رئیس جمهور پندارانه» تشکیل شده ‌و راست سنتی را به دل خود راه نخواهد داد، ‌راست سنتی برای سهم خواهی از این ائتلاف، ائتلافی پنجگانه تشکیل داده و خود را ائتلاف اکثریت اصولگرایان نامید. اما از روزی که ائتلاف سه‌گانه با ظرافت، نفر چهارم خود یعنی زاکانی را مسئول تشکیل ائتلاف جدیدی کرد تا آنان با دو ائتلاف در مقابل راست سنتی قرار بگیرند، دریافتند که در صورت عدم ورود اصلاح‌طلبان، این سه نفر راه خود را خواهند رفت؛ بنابراین، به نظر می‌رسد انتقادات این ائتلاف‌ها از همدیگر روز به روز بالا بگیرد.

اما سفرهای استانی رئیس‌جمهور هم که شیب تندی به خود گرفته، همچون سایر کاندیداهای بی‌برنامه، آکنده از شعار و وعده است؛ وعده‌هایی که در ‌هشت سال انجام نشده ‌و قطعا در ‌چهار ماه آینده ‌ـ که به پایان دولت وقت هست ـ نیز انجام نخواهد شد. پس یا رئیس‌جمهور وعده‌های خود را برای هشت سال آینده داده و یا وعده‌هایی می‌دهد که انجام نخواهد شد؛ چه برای چهار ماه، چه برای هشت سال و چه برای هر وقت دیگر!
دور کنونی، دور وعده‌هاست؛ کسانی که در ‌این هشت سال خاموش بوده‌اند و اکنون منتقد درجه یک کشور شده‌اند.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: