واکنش اوباش حاکم به گزارش فعالان حقوق بشر
سایت موسوم به "تولید ایرانی": آقای خبرگزاری فلان که مدعی دفاع از حقوق بشر است (خبرگزاری هرانا) در اقدامی که بی سابقه هم نیست دستگیری اراذل و اوباش در شهرهای بزرگ را «هتک حیثیت شهروندان» خواند. حالا این اراذل و اوباش به کنار، آنچه دل و ذهن ما را از درون میپوکاند این افههای روشنفکری و قر و فرهای آکادمیکتان است!
آدم خندهاش میگیرد که این خبرگزاری با یدک کشیدن چنان اسم و رسمی جای سیلی پلیس روی صورت اراذل و اوباش را میبیند، اما حرفی از زخم عمیق قمههای زورگیران و گردن کلفتها، روی جسم و روح مردم نمیزند.
راستی مگر آقایان هرانایی کجا دارند زندگی میکنند؟ آیا خودشان یا خانوادهشان با این اراذل و اوباش در کوچهای تاریک و خلوت درافتادهاند!؟ این اراذل و اوباش محترم قمهگذاشتهاند روی رگ گردن هراناییها تا یادشان بیاید مرگ از رگ گردن بهشان نزدیکتر است؟ جای زخم عمیق قمه روی بدنشان هست؟ یا دارند در حال خوردن خامه عسل گزارشهای تصویری مربوط دستگیری زورگیران را تماشا میکنند؟
واقعا آدم سرگیجه میگیرد از این که به نام حقوق بشر از متجاوزان به انسانهای بیگناه و معصوم تجلیل میکنند! آن هم در رسانهای که این عنوان پرشکوه را روی پیشانیاش نوشته است، آدم سرگیجه میگیرد و دلش میخواهد بالا بیاورد.
شما که از همه جایتان آمار در میآورید بروید ببینید این اراذل چند خانواده و چند نفر را به کام بدبختی کشاندهاند، ببینید چند نفر زن و مرد و جوان وپیر را کشتهاند و جنازهشان را هم پرت کردهاند، بینید به چند نفر تجاوز جنسی کردهاند؟ آرزوها و امیدهای چند نفر را برای همیشه نیست و نابود کردهاند؟
کسی منکر ریشههای اقتصادی اجتماعی بروز و گسترش چنین اتفاقهای مانند افزایش زورگیریها و افزایش خشونت زورگیران و . . . نیست اما مردم که نانشان را با گوشهایشان نمیجوند، کسی هست که نداند این جنجالهای هرانایی و . . . پشتوانهاش ملاحظات سیاسی است و صرفا با هدف تخریب سیاسی منتشر میشود؟
در واقع آقای هرانا صرفا به این خاطر که سیاه نمایی کند و کار پلیس را به زعم خودش به لجن بکشد، ابایی ندارد که از نام شرافتمند حقوق بشر به هر نحوی استفاده کند! من یقین دارم که در مقام قضاوت، کمترین تفاوتی میان همان اراذل و اوباش و کسانی که با نام حقوق بشر و به کام متجاوزان ، دم از انسانیت میزنند، قائل نیستم.
هرانا و برادرزادهها و عموزادههایش اگر یکبار و فقط یکبار بدون جهتگیری نخنمای سیاسی و در جایگاه مردم معصوم، در معرض خطر خفتگیری و زورگیریهای خشن و بی رحمانه این اراذل و اوباش قرار بگیرند، آیا باز همینطور آنها را شهروند خطاب میکنند؟
نه آقای نخنما! این بریدگیهای عمیق روی بازوی اراذل و اوباش هم که دیگر جای شکنجه در زندان کهریزک و اوین که نیست! خاطره دعوا و خونریزی است، دعوایی که قمه به قمه میگوید برو کنار! هرانا جان! عزیز دلم! فدای ناز و کرشمهت! میدانی «قمه» چیست؟ همان چیزی است که اگر اینجا بودی ممکن بود روزی روی خودت یا همسرت یا بچههایت کشیده شود و آن رد نیم متری بریدگی روی بازوی آن فرد رذل اوباش، ممکن بود روی بازوی تو یا خانوادهات باشد، کما این که خانواده خیلیها از این خاطرههای تلخ دارند!
آخر این موجود که جای سالم توی بدنش نیست، کجایش شبیه شهروند است که تو به خودت جرأت میدهی به نام حقوق بشر شهروند خطابش کنی!؟ نکند دوست داری پلیس با گل و شیرینی خدمت دوستان اراذل و اوباش برود و برایشان فرش قرمز پهن کند؟
حالا این اراذل و اوباش به کنار، آنچه دل و ذهن ما را از درون میپوکاند این افههای روشنفکری و قر و فرهای آکادمیکتان است!
شما که توی جزیرهتان نشستهاید و دارید از دور عمق دریا را تصور میکنید و نسخه میپیچید، برای ما خطرناکتر از این اراذل هستید! شما که با این ادبیات و این موضع از قمهکشها دفاع میکنید، فرقی با آنها ندارید، پس لطفا کاسه کمچهتان را جمع کنید و ساکت شوید دیگر!
راستی یک پیشنهاد هم برایتان دارم! شما که این شهروندان محترم !!! را این همه دوست دارید و دلارهایتان هم سه،چهار هزار تومان میارزد، هزینه کنید و ببریدشان همانجا که هستید و بر اساس هر نوع قانونی که بیشتر دوست دارید باهاشان رفتار کنید! ما هم دعایتان میکنیم که با هم خوش و خرم باشید؟ پای هم پیر شوید . . .