نامه ای به دخترم (کشیش زندانی بهنام ایرانی)
کشیش زندانی بهنام ایرانی یکی از اعضای هیئت رهبری کلیساهای ایران در آستانه روز کریسمس طی نامه ای به دخترش ضمن تبریک و دلداری به او از فشارها و ازیت و آزارها علیه هموطنان مسیحی و همچنین از دردها و رنجها یی که در زندان روا داشته می شود صحبت می کند این نامه جهت اطلاع عموم و انتشار در رسانه ها در اختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » قرار داده شده است. متن نامه به قرار زیر می باشد:
کریسمس مبارک نازنینم،
ربکای شیرینم،
دیر زمانی است که آرزوی به آغوش کشیدن تو را دارم در حسرت بوسه زدن بر گونه های معصومانه ات هر روزه در افکارم با تو صحبت می کنم و بی صبرانه و در عین حال با تحملی شگرف روزهای زندان را سپری می کنم .
این دومین کریسمسی است که در زندان می گذرانم و در کنار تو نیستم . می دانم به اندازه کافی بزرگ شده ای و آنقدر فهیم گشته ای که بدانی چرا در کنارت نیستم .پدرت به خاطر نام عیسی مسیح در زندان است پس مبادا غمگین بشوی یا از این بابت احساس خجالت یا شرمندگی داشته باشی با سری برافراشته، سینه ای ستبرو قلبی راسخ و ایمانی استوار با افتخار اعلام کن که پدرت به خاطر ایمان به عیسی مسیح و بشارت انجیل او به زندان محکوم شده است .
به یاد داشته باش که سرور و استاد ما دو هزار و اندی سال پیش فرمود که به خاطر ایمان به اسم او جفا خواهیم دید ، تحقیر خواهیم شد ، به ما تهمت ها زده خواهد شد و حتی به خاطر نام او ما را خواهند کشت. او پیشاپیش بسیاری از مشکلاتی را که به خاطر ایمان و اعتقادمان به او باید متحمل بشویم را به ما گوشزد کرده است پس قوی و دلیر باش . مبادا قلب کوچک و نازنینت بلرزد مطمئن باش تو اولین و تنها کسی نیستی که در کریسمس پدرت را در کنارت نداری و بی شک آنزمانی که حاکمانی بر روی زمین وجود داشته باشند که حق دگراندیشی را از هم نوعان خود سلب کنند آخرین هم نخواهی بود .
تو مشمول لطف عظیم از طرف پروردگار شده ای تا همدرد بچه هایی بشوی که در طول تاریخ بشری از نعمت برخورداری از پدرانشان تنها به خاطر دگراندیشی آنان محروم مانده اند و می مانند. پس احساس تنهایی نکن مبادا آن چشمان زیبایت غمگین شوند و قلب مهربانت مضطرب .و حاشا که در اعماق آن صدای نازنینت بغضی احساس شود .قوی و دلیر باش و خداوند را به خاطر آنچه داری سپاسگزار باش .به خاطر مادری که همچون فرشته ای مهربان در کنار توست و برادر شیرینی که می دانم لحظه های زیادی از زندگی ات را شاد می کند. اگرچه از تو کوچک تر است اما با او حرف بزن و با آن زبان شیرینت با او درباره زیباییهای زندگی ، امیدها و شادکامی های پیش رو سخن بگو .به او بگو پدر همیشه با اوست و به او می اندیشد اگرچه کمتر از ۵ سال دارد اما باور دارم که سخنانت را می فهمد و کلامت چون بذری در اعماق دل او می نشیند و در زمانش ثمر خواهد داد.
ربکای عزیزم، ای مهربانم،غروبهای زندان خیلی دلگیر است مخصوصا وقتی که کلاغهای سیاه در دسته های گسترده از بالای سرمان گذر می کنند . دلتنگی عجیبی که فکر می کنم به سختی می توان آن را توصیف کرد پنجه بر قلب انسان می افکند.
اما آنچه بیشتر قلب مرا می فشارد و چون باری عظیم بر روی دوشهایم سنگینی می کند دردهای انسانهایی است که اینجا زندانی هستند. در این زندان با کسانی زندگی می کنم که سراسر با درد و غم و اندوه ، پشیمانی و عذاب وجدان دست به گریبان هستند. از خود می پرسم که چگونه می توانم از دردهای آنان بکاهم . دلم می خواهد حتی به اندازه ذره ای کوچک از بارهای آنان کم کنم . این روزها پیرمردی را می بینم که به خاطر کشتن همسرش محکوم شده ، او غذا نمی خورد ، لباس گرم ندارد ، شپش و ساس از سر تا پای وجودش بالا می رود .او تصمیم گرفته است که بمیرد .عذاب وجدان لحظه ای او را رها نمی کند .خیلی دلم می خواهد از عذاب او بکاهم و به او بگویم که خداوند بخشاینده است .خیلی دلم می خواهد از رحمت و فیض عیسی مسیح با او سخن بگویم اما افسوس که اینجا در زندان صحبت کردن در باره هر چیزی غیر از اسلام و قرآن ممنوع است .
گاهی اوقات حسرت می خورم که کاش مثل عیسی مسیح می توانستم با یک نگاه نه حتی با کلام قلب آنان را تصلی دهم و روح ناآرامشان را آرامی . اما بازهم افسوس که چنین نیست. بسیاری اوقات فریادی عظیم در درونم طنین افکن می شود که ندا کنم ای جمیع جمع یاران .... و خستگان ، ای جمیع بیمارن ای همه دردمندان عیسی از مسیح پاسخ رهایی همه مسائل شما ست. او دو هزار سال پیش برای جمیع دردمندان جهان متولد شد .فکرمی کنم بهترین هدیه کریسمس برای من در این زندان این بود که می توانستم فلسفه تولد عیسی مسیح را برای آنان باز گویم. اما هزار افسوس که حکومت اسلامی ایران طی حبس در زندان اعلام این مژده را ممنوع کرده است .
ای زیبای من ، ربکای بابا،
خیلی سخت است دارویی در اختیار داشته باشی که درمان دردهای انسان باشد اما نتوانی آن را به آنها بدهی .چون عده ای دوست ندارند جز نسخه آنان نسخه دیگری ارائه شود .
ای مهربانم،
قلبت را که به درد نیاورده ام ؟خیلی دوستت دارم عاشقانه تو را می ستایم اصلا دوست ندارم به چشمانت حتی برای لحظه ای با حرف های من اندوهگین شود اما چه کنم که دلم پر است. بعضی وقتها از خودم می پرسم چرا ما را زندانی کرده اند ؟ چرا با مسیحیان و کلیسای بشارتی در ایران بدرفتاری دارند؟ چرا حداقل حقوق هر انسانی که انتخاب نوع رابطه اش با پروردگار خود است از ما سلب می شود ؟چرا انسانها، دولتها و حکومت ها فراموش کارند؟چرا به جای برخورد مستبدانه با اندیشه ها که در طول تاریخ هرگز تجربه موفقی نبوده است برخورد اندیشمندانه نمی کنند؟ و خیلی چراهایی دیگر
در بیانیه ای که آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل به مناسبت روز حقوق بشر در دهم دسامبر ۲۰۱۲ برابر با بیستم آذرماه اعلام کرد چه زیبا آمده است که در این روز حقوق بشر ملل متحد حق مشارکت و حقوق وابسته به آن شامل آزادی بیان و عقیده و همچنین حق تشکیل اجتماعات و انجمن های صلح آمیز را تاکید می کند. حقوق بین الملل روشن است بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی هستی یا کجا زندگی می کنی ندای شما به حساب می آید. در این روز اجازه دهید امتحد شویم تا از این حق دفاع کنیم تا این ندا به گوش برسد. ای کاش حکومت اسلامی ایران نیز به این دعوت لبیک بگوید فکر می کنم باید دعا کرد .
عزیز دلم ربکا،
باز هم کریسمس برای تو مبارک باشد برایت پیشاپیش آرزو می کنم که سال جدید پیش رو سرشار از عشق، محبت و عدالت برای تو باشد. و همین طور برای همه بچه های دنیا که در فراغ پدران یا مادرانشان به استقبال سال جدید می روند. عاشقانه روی گلت را می بوسم و تو را به دست خدای قادر مطلق آن پدر عزیز آسمانی می سپارم .ایمان دارم که تا او را داری همه چیز داری ار او را نداشته باشی هیچ چیز نخواهی داشت .
آمین،
پدرت بهنام
۲۴ دسامبر۲۰۱۲برابر ۴ دیماه ۱۳۹۱
زندان مرکزی کرج