پنجشنبه، 20 مهر ماه 1391 برابر با 2012 Thursday 11 Octoberپیامدهای بحران اقتصادی در ایران - شاهین فاطمیروز دوشنبه گذشته به دعوت رادیو اسرائیل درباره مشکلات اقتصادی اخیردر ایران در برنامه هفتگی آقای مناشه امیر شرکت کردم. متن زیر گزیده ای است از مطالب آن مصاحبه. مناشه امیر: پرسش دوم من این خواهد بود که ریشه های بحران اقتصادی و ارزی در ایران چیست و چه تحلیلی در این مورد دارید. اما از آنجا که دید ما همواره به آینده است اجازه بدهید که پرسش نخست را اینگونه آغاز کنیم: با چه راهکارهایی می توان بحران شدید کنونی در ایران را بر طرف کرد؟ - این نخستین بار نیست که کشوری با چنین مسائلی روبرو می شود. سایر کشورها نیز به دلایل دیگر و نه به علت ندانمکاری حکومت هایشان، با چنین گرفتاری هایی روبرو بوده اند. برای رویاروئی با اینگونه مسائل در اقتصاد راه حل های گوناگون وجود دارد. مؤثرترین آنها (ِDevaluation) است که معنی آن کاستن برابری (ارزش) پول ملی در برابر پول مرجع و دیگر پول های خارجی است. اتخاذ این سیاست، مشروط بر اینکه دولت ازعهده آن برآید، می تواند موازنه پرداخت ها را تثبیت کند زیرا اجناس وارداتی خارجی گرانتر خواهد شد و ازسوی دیگرصادرات ایران چون برای خارجی ها ارزانتر خواهد بود افزایش خواهد یافت. در نتیجه با افزوده شدن بر تقاضا برای مصنوعات داخلی از میزان بیکاری کاسته خواهد شد زیرا تولیدات داخلی بهتر و بیشتر رقابتی خواهد شد. اتخاذ این سیاست در اندک زمانی از بحران و نوسانات ارز خواهد کاست. اما موفقیت چنین سیاستی نیازمند یک حکومت لایق و صالح است که بتواند اعتماد وهمکاری مردم را جلب کند. توفیق در چنین سیاستی نیازمند همکاری مردم است و به این دلیل چنین حکومتی باید مورد اعتماد باشد چون همکاری مردم از ضروریات موفقیت است. تجربه این راهکار در کشورهائی نظیر آرژانتین و برزیل بسیار موفقیت آمیز بوده است. راهکارهای گوناگون دیگری هم که کمی فنی تر هستند وجود دارد ولی همه این راه حل ها نیازمند یک حکومت لایق و صالح است که اگر چنین حکومتی در ایران وجود داشت امروز مملکت گرفتار این مخمصه نمی شد. مسأله احمدی نژاد به نظر من با مسأله خاتمی یا رفسنجانی و دیگران متفاوت است. آن ها با وجود اینکه در چهار چوب رژیم اسلامی کار می کردند عقل و معرفت و دانش راکاملاً کنار نگذاشته بودند. این احمدی نژاد است که کمیسیون برنامه و بودجه را منحل کرده و رئیس بانک مرکزی را گماشته خود ساخته است. او طی دوران صدارتش سه رئیس بانک مرکزی تعویض کرد چون نمی خواست بانک مرکزی مستقل از دولت باشد. مقصر مصائب امروز احمدی نژاد است که اکنون مظلوم نمایی می کند و با حرف هایی که می زند فکر می کند کسی فریب خواهد خورد. مناشه امیر: و مشاوران اقتصادی را برکنار کرد. - بله، نه تنها برکنار کرد بلکه آن ها را به زندان هم انداخت. یکی از برجسته ترین اقتصاد دانان ایران دکترعلی رشیدی است که دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه پنسیلوانیا می باشد. وی سال ها مسؤول بانک مرکزی ایران بود اما چون علیه سیاست های احمدی نژاد اظهار عقیده کارشناسانه کرد چندین سال را در زندان گذراند. سایر اقتصاد دانان منتقد نیز از دانشگاه ها بر کنار شدند. به عنوان نمونه، دکتر فریبرز رئیس دانا، اقتصاد دان منتقد هم اکنون به جای سالن تدریس و یا مرکز تحقیق در زندان اوین از پذیرائی آقای احمدی نژاد و رهبرمعظم انقلاب برخورداراست. بارها احمدی نژاد گفته است اقتصاد غربی به درد ایران نمی خورد، ایشان فکر می کند اقتصاد هم شرقی و غربی دارد، مسیحی و اسلامی دارد. تمام این فلسفه بافی ها در مورد اقتصاد اسلامی پوچ و بی محتوا است. قوانین پایه ای اقتصاد در همه دنیا یک نواخت عمل می کنند، همانگونه که قوانین فیزیک و ریاضی یکنواخت عمل میکنند. رعایت این اصول و واقعیات الزام آوراست. تاریخ نشان داده است کشورهایی که منکر این اصول شده اند هزینه بسیار سنگینی پرداخته اند. مناشه امیر: آقای فاطمی، با توجه به اینکه روانشناسی و فرهنگِ اجتماعی دو عامل اصلی در روند اقتصادی هستند بنابراین شاید احمدی نژاد تا حدی حق داشته باشد زیرا که فرهنگ ایران و روانشناسی ملت ایران با ملت سوئیس و آمریکا تفاوت دارد. - من گمان نمیکنم، بر عکس من فکر می کنم ملت ایران از هوشیارترین ملت ها است. مسأله اساسی این است که هیچ ملت و مملکتی نیست که در مورد این قوانین ابتدایی اقتصاد مستثنی باشد. همه جای دنیا وقتی میزان حجم پول در جامعه زیاد شود تورم به وجود می آید ، این ها آن اصولی است که من به آن ها اشاره می کنم. اشاره من به قوانین و اصولی است که در ارتباط با سیاست های اقتصاد کلان و سیاست هایی که دولت ها اتخاذ میکنند باید مد نظر قرار بگیرند. مثلا ضرورت استقلال بانک مرکزی را در نظر بگیرید. اگر بانو انگلا مرکل، صدراعظم آلمان، بخواهد یک قدم بیشتر از حد خود بردارد این بانک مرکزی آلمان است که در برابر او می ایستد و به همین دلیل است که قدرت پول آلمان همواره در دنیا معیار بوده است. در آمریکا هم همینطور است. فدرال رزرو، بانک مرکزی آمریکا، مستقل است. چرا این کشورهای پیشرفته بانک مرکزی را از دولت ها مستقل نگه داشته اند؟ آن ها احتمالاً درایت جمعی شان از آقای احمدی نژاد کمتر نیست. دلیل این قانون یا سنت اقتصادی بسیار واضح است. دولت ها همیشه به پول نیاز دارند مخصوصاً دولت های نالایقی که نمی توانند بودجه خودشان را متوازن کنند. وقتی که دولت پول کم داشته باشد، اگر بتواند اسکناس چاپ کند یا اعتبار صادر کند، طبعاً همیشه این مسیر آسان تر را اتخاذ خواهد کرد و به جای آنکه از مخارج کم کند و یا مالیات را بهتر جمع آوری کند، پول چاپ می کند و دقیقاً این همان کاری است که احمدی نژاد کرده است. به همین دلیل است که در تمام کشورهای مترقی بانک مرکزی از حکومت جدا است، جزئی از دولت است اما از حکومت جدا است. رئیس بانک مرکزی آمریکا یا رئیس بانک مرکزی انگلستان از دولت دستور نمی گیرند و تنها یک وظیفه دارند و آن هم حفظ ارزش پول ملی است. ما دیدیم که آقای احمدی نژاد چه بلایی بر سر پول ملی ایران آورد. در تاریخ بی سابقه بوده است که پول ملی کشوری به این سرعت 60 درصد ارزش خود را از دست بدهد. مناشه امیر: آقای احمدی نژاد در تلاش برای تسلط بر بانک مرکزی ایران و مدیریت آن تا چه حد موفق شد؟ - متأسفانه در این مورد ویژه او کاملاً به موفقیت رسیده است. کاملاً . یعنی ایشان سه رئیس بانک مرکزی عوض کرد تا سرانجام موفق شد محمود بهمنی را دراین سمت تثبیت کند. احمدی نژاد همچنین شورای پول و اعتبار را که باید بر بانک مرکزی نظارت می کرد به کلی فلج کرده است. او دفتر سازمان برنامه و بودجه را که پنجاه سال بود در مملکت سابقه داشت و یکی از ضروری ترین سازمان های اقتصادی کشور بود منحل کرد و وظائف آن رابه دفتر ریاست جمهوری انتقال داد. بودجه هایی که در تمام این سال ها تنظیم کرده است از ابتدائی ترین جزئیات وتوضیحات تهی است و بیشتربه زیارتنامه شباهت دارد تا بودجه یک کشور و درهیچیک از این سال ها متوازن نبوده است. درآمدی که ایشان در برابر مخارج ارائه داده است همواره تخیلی وبی پایه و اساس بوده است. احمدی نژاد لیاقت توازن بودجه را نداشته و هر بار که کم آورده با فشار بر روی بانک مرکزی وام خلاف قانون گرفته است. در واقع بانک مرکزی به صرافخانه احمدی نژاد مبدل شده است. در حالیکه وظیفه سنتی بانک مرکزی خلاف این است و باید به خاطر حفظ ارزش پول ملی از زیاده خواهی های حکومت جلوگیری کند. مناشه امیر: ولی در بحران اقتصادی امروز بازار بورس در تهران شکوفا شد، این را چطور توضیح می دهید؟ توجیه می کنید؟ - این هم یکی از ثمرات تورم است. زمانی که که تورم به وجود می آید ارزش هر چیزی بیشتر از پول محفوظ می ماند. یعنی مردم می فهمند که کاهش ارزش پولشان به زودی بیشتر خواهد بود. بنابراین یا دلار می خرند و یا سکه و سهام. با وجود تمام اشکالاتی که بورس سهام در ایران می تواند داشته باشد آنچه مسلم است این است که ارزش پول هرروز پایین تر می رود و ارزش سهام بالاتر، به این دلیل است که قیمت سهام در بورس بالا می رود. اما بالا رفتن سهام چه سودی برای مردم می رساند و کدام شکم گرسنه را سیر می کند؟ این بالا رفتن بورس تنها به سود مشتی فرصت طلب سودجو خواهد بود. بورس ایران مانند کشورهای دیگر نیست که در آن عامه مردم سهیم باشند، دست یک عده معینی است و تازه بالا رفتن سهام در این شرایط دلیلی بر شکوفایی اقتصادی نیست بلکه به علت عدم اعتماد به پول ملی است و هر چیز معتبرتر از پول ملی به حساب می آید. مناشه امیر: ولی آقای فاطمی، در شرایطی که هرروز یک کارخانه دیگر در ایران بسته می شود و شماری از کارگران بیکار می شوند، هزینه مواد خام بالا می رود، هزینه تولید بالا می رود و در نتیجه کالای ایران خریدار ندارد این سرمایه گذاری در بازار بورس و خرید سهام ممکن است فاجعه آمیز باشد ؟ - آری، این یک حباب است. اندک زمانی بالا خواهد رفت تا روزی که سقوط کند. این حباب خواهد ترکید زیرا پشتوانه اقتصادی ندارد. اگر در مملکتی سهام بالا برود و در پشت آن شرکت هایی واقعی و کارخانه های تولیدی وجود داشته باشند یعنی مملکتی باشد که در آن تولید یا عرضه خدمات و کالاها انجام گیرد آن موقع بالا رفتن سهام معنی دارد. در ایران و در شرایط کنونی این رونق بیشتر حالت بورس بازی دارد واز هیچ نوع ارزش اقتصادی برخوردار نیست. اگر شما می شنوید مثلاً بورس سهام در نیویورک یا پاریس بالا رفته است معنی اش این است که مردم به آینده خوشبین هستند و سرمایه گذاری می کنند چون فکر می کنند شرکت هایی که سهام آن ها را خریداری می کنند درآینده درآمد بیشتری خواهند داشت، ولی در ایران اینگونه نیست و دلیل عمده بالا رفتن شاخص بورس(index) در این شرایط ترس است، ترس از این که ارزش پول در حال سقوط است و مردم به این ترتیب می خواهند اندوخته های خود را از گزند سقوط ارزش پول ملی محفوظ دارند. امیر: آقای فاطمی، شما بیشترین اتهامات را به دولت آقای احمدی نژاد و خود او وارد کردید، گفتید بی لیاقت است، بی کفایت است، اقتصاد سرش نمی شود و غیره و غیره... پرسش من این است که گناه انتصاب احمدی نژاد را ما به گردن کی باید بیاندازیم، بالاخره همان هایی که باعث به اصطلاح پیروزی احمدی نژاد شدند در این شکست و ناکامی نقشی داشتند، بفرمائید. - دقیقا چنین است. امروز بیش از همیشه هیأت حاکمه ایران یکپارچه فاسد است. نه سیستم قضایی ایران مستقل است نه سیستم اجرایی و نه مجلس، یعنی این سه قوه تبدیل شده است به آلاتی در دست آقای خامنه ای که البته این بیش از آنچه که من بخواهم توضیح بدهم مسلم است، اما این را هم باید در نظر بگیریم که اگر مثلاً در دوران رفسنجانی و یا خاتمی قیمت نفت تا نه دلار هر بشکه ای تنزل کرده بود، با و جود این بازهم خاتمی توانست صندوق ذخیره ارزی درست کند، احمدی نژاد به هیچ وجه از خودش اختیاری نداشته و ندارد چونکه می داند که یک رئیس جمهور دست نشانده است و بعد هم مسائل شخصی پیدا کرد و آن هم گرفتاری ها را بیشتر کرد. مسائل سیاسی و اقتصادی در همه دنیا معمولاً در هم تنیده اند ، من از آن اقتصاد دان هایی نیستم که معتقدند سیاست از اقتصاد جداست. اقتصاد و سیاست به هم مربوطند و تصمیمات سیاسی بر اقتصاد اثر می گذارد و اتفاقاتی که در اقتصاد می افتد بر سیاست اثر می گذارد. من معتقدم این اوضاعی که امروز اقتصاد ایران گرفتار آن شده است و این سقوط آزاد پول ملی پیامدهایی شدید و فراموش نشدنی در آینده به دنبال خواهد داشت. ادامه دارد... پاریس: 10 اکتبر 2012 |