آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 8 مهر ماه 1391 برابر با 2012 Saturday 29 September

چرا همه خبرهای انتخاباتی از جنس تکذيب است؟

روزنامه مردمسالاری: هشت ماه مانده به انتخابات رياست‌جمهوري، کانديداهاي بالقوه جريان موسوم به اصولگرا، سياستي را که طي يک سال اخير در اين باره اتخاذ کرده‌اند، ادامه مي‌دهند. اجازه بدهيد همين ابتداي نوشته اين سياست را«سياست تکذيب» نام دهيم و درباره اين نامگذاري و ابعاد اين سياست، مفصلا توضيح دهيم: «سياست تکذيب» به اين معني نيست که کانديداهاي بالقوه آن جناح- که شکر خدا تعدادشان که هم نيست- اخبار مربوط به قطعيت حضور خود در انتخابات را تکذيب کنند، بلکه سياستي است مبتني بر تکذيب هر خبري در رابطه با حضور يا عدم حضورشان در انتخابات؛ به اين ترتيب که خبر کانديداتوري‌شان بايد تکذيب شود، خبر عدم کانديداتوري‌شان بايد تکذيب شود، خبر احتمال حضورشان بايد تکذيب شود، خبر فکر کردنشان به اين موضوع بايد تکذيب شود، خبر فعال شدن ستاد‌هايشان بايد تکذيب شود، خبر فعاليت نکردن ستادشان بايد تکذيب شود و...! معلوم است که اين تکذيبيه‌هاي پي‌در‌پي فقط وقتي امکان بروز و ظهور دارد که اصل خبرها منتشر شود يا بتوان تکذيبشان کرد و بر اين اساس، خبر و تکذيب خبر درباره حضور، عدم حضور يا احتمال حضور هرکدام از کانديداهاي بالقوه فراوان يافت مي‌شود! طي ماه‌هاي اخير محسن رضايي، علي لاريجاني، مصطفي پورمحمدي و عزت‌الله ضرغامي، هر کدام به نوعي ، سعي کرده‌اند تلويحا خبر کانديداتوري قطعي خود را تکذيب کنند، دولتي‌ها به شيوه ديگري اين را کار را مي‌کنند مثلا اسفنديار رحيم‌مشايي، رسانه‌اي که خبر کانديداتوري‌اش را منتشر کرده تهديد به شکايت کرده است، براي ولايتي و نيکزاد، بعضي افراد به صورت خودجوش اقدام به دعوت کرده‌اند اما خود اين برادران سکوت توام با فعاليت دارند: ولايتي به مناسبت‌هاي مختلف در تلويزيون حضور مي‌يابد و درباره تاريخ، ادبيات، پزشکي، سياست‌خارجي، بيداري اسلامي و بقيه حوزه‌ها بحث کارشناسي مي‌کند و نيکزاد کفش‌هايش را نشان خبرنگاران داده که واکس ندارد و اين را نشانه کارکردن وزير مي‌داند! در واقع با اين رفتار، هم آمدن و هم نيامدن خود را تکذيب مي‌کنند! حکايت بقيه کانديداها هم دست کمي از بقيه ندارد؛ اما واقعا چرا اين برادران اصولگرا به چنين سياستي روي آورده‌اند؟ آيا اين رفتار هم بخشي از اصولگرايي و لازمه آن است؟ آيا سياستي تازه است؟ آيا در اتخاذ اين سياست مجبورند يا مختار؟ و چرا دسته جمعي به اين سياست روي آورده‌اند؟

1- اگر اصولگرايي را ملاک قرار دهيم، علي‌القاعده نبايد چنين سياستي اتخاذ شود. اصولگرايي يعني پافشاري بر اصولي که ريشه در آيين و اخلاق و آرمان‌ها دارد و براساس آن «خدمت» به جاي «قدرت» مطرح است. کسي که دنبال خدمت است احتياج به اتخاذ چنين سياستي ندارد. اگر نمي‌خواهد در انتخابات به عنوان کانديدا حاضر باشد صاف و صريح مي‌گويد و اگر تصور مي کند براي خدمت بيشتر بايد کانديدا شود، آن را اعلام مي‌کند.

پس اين رفتار چندان ربطي به اصولگرايي ندارد و قطعا بنا به علت‌هاي ديگر- که ممکن است به اندازه اصول براي اين برادران ارزش و اعتبار دارد- به اتخاذ سياست تکذيب روي آورده‌اند. اگر چه احتمال ديگري هم وجود دارد.اينکه تعريف اصول عوض شده و ما خبر نداريم و بنا به تعريف جديد اصول و اصولگرايي، اتخاذ چنين سياستي نه تنها مجاز، که لازم و ضروري است.

2- «سياست تکذيب» سياست جديدي هم نيست و مي‌توان نمونه‌هاي تاريخي آن را نشان داد: علي لاريجاني در سال 1383 و در زماني که رئيس صداوسيما بود در مقابل اين سوال قرار گرفت که بعضي صاحب نظران او را کانديداي انتخابات رياست جمهوري سال بعد مي‌دانند و به صراحت گفت اين قضيه «شوخي» است؛ اما در انتخابات سال 1384 همه ديدند که اين شوخي، جدي شده و لاريجاني با شعار «هواي تازه» و به عنوان کانديداي اصلي اصولگرايان در انتخابات شرکت کرد و البته راي چشمگيري به دست نياورد. در همان انتخابات، چند تن ديگر از برادران اصولگرا در جلساتي شرکت مي‌کردند که قرار بود نهايتا به کانديداي واحد برسد و اين جلسات با آب و تاب فراوان برگزار مي‌شد اما نهايتا همه کانديدا شدند تا معلوم شود که آن جلسات نوعي جلسه تبليغ همگاني و در راستاي سياست تکذيب (با همان فضايي که توضيح داده شد) بوده است! اما حق اين است که اين نکته تذکر داده شود که هيچگاه سياست تکذيب اين قدر غليظ و پردامنه نبوده است. پس يا تجربه برادران در اين زمينه بيشتر شده يا اين که شرايط جديدي شکل گرفته است.

3- به نظر مي‌رسد کانديداهاي بالقوه اصولگرا، مجبور باشند که چنين سياستي اتخاذ کنند تنها فردي که چنين نکرده و صراحتا گفته که اگر به اين نتيجه برسد که بايد کانديدا شود چنين مي‌کند ولو اينکه راي چنداني نداشته باشد، غلامعلي حداد عادل است و بايد ديد چرا او مي‌تواند چنين سياستي اتخاذ نکند؟‍! اولين احتمال اين است که کانديداهاي بالقوه از شکست از همديگر مي‌ترسند و به همين دليل، مي‌خواهند تا دقيقه 90 شرايط را بسنجند و آنگاه وارد ميدان شوند اما حداد عادل در انتخاب رياست مجلس در خرداد ماه گذشته شکست از لاريجاني را تجربه کرده و ديگر ترسي ندارد. احتمال ديگر اين است که کانديداتوري براي آنها هزينه‌هايي ديگر دارد که بايد تا جايي که مي‌توانند آن هزينه‌ها را کاهش دهند يا قدرت خود را در برابر آنها افزايش دهند، تا بتوانند با خيال راحت در انتخابات شرکت کنند و در صورت رسيدن به صندلي رياست جمهوري، اعتبار خود را حفظ کنند. براي مثال تجربه مناظره‌هاي انتخابات سال 88 و حرف‌هاي رد و بدل شده در آن پيش چشم خيلي‌ها است. وقتي در هفته‌هاي گذشته معاون اول احمدي‌نژاد و روزنامه ايران، مسائلي را به مصطفي پورمحمدي نسبت دادند ، زمان انتخابات چه خواهد شد؟! اين احتمال هم وجود دارد که بعضي کانديداهاي بالقوه منتظرند تا به آنها «تکليف» شود که کانديدا شوند. اين تکليف مي‌تواند از طرف بزرگان اصولگرا، جامعتين، جبهه‌هاي شکل گرفته و... باشد.

4- آخرين نکته اين که وقتي همه کانديداهاي اصولگرا به چنين سياستي روي آورده‌اند (البته بجز حداد عادل که به نظر مي‌رسد چندان شانسي براي نشستن روي صندلي رياست جمهوري ندارد و خود نيز در اظهارنظرش تلويحا به اين موضوع اشاره کرده است) نشانه روشني است بر اين که اصولگراها احتمال پيروزي خود در انتخابات پيش‌رو را چندان بالا نمي‌دانند و همچنان در حال محک زدن شرايط هستند. شايد بر همين اساس است که بعضي از طيف‌هاي تندروي اين جناح سعي دارند اصلاح‌طلبان را از حضور در رقابت انتخاباتي منصرف کنند يا به هر نحو ممکن زمينه را براي عدم حضور اصلاح‌طلبان آماده سازند. آيا مي‌توان احتمال ديگري جز اين در نظر گرفت؟!






Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved