روزنامه اعتماد: كنفسيوس نزديك به 25 قرن پيش ايده «با ديگران همانگونه رفتار كن كه ميخواهي با تو رفتار كنند» را فراگير كرد. اين دستور كار كه از سوي ايسمهاي مذهبي و سكولار پذيرفته شد، بعدها قانون طلايي اخلاق نام گرفت. «تلا»ي سانسگريت كه تازيان در ايران «طلا»يش كردند و پارسيان زر هم ميگويند، هزارههاست در همه جهان ارزشي بيمانند دارد. چنان كه بهترينها را طلايي ناميدهاند كه طلايي بودن طلا همسن تاريخ تمدن است! اما آيا بر اساس همين قانون طلايي اخلاق ميتوان به جوش و خروشي كه مردم و سرمايهداران هر از چند گاهي در بازار طلا مياندازند خرده گرفت؟
پول گذشته و آينده
مجله نامدار فوربس اخيرا در مقالهيي نوشته استيو فوربس با بررسي كتاب «طلا: پول گذشته و آينده» بر طلايي بودن طلا پافشاري ميكند! رييس موسسه فوربس و سردبير مجله اين موسسه در اين نوشته تاكيد ميكند كه سياستگذاران، اقتصاددانان، سرمايهگذاران و همه بايد اين كتاب ناتان لوئيس (انتشارات جان وايلي و پسران) را بارها و بارها بخوانند. اين كارشناس اقتصادي كه چهار بار برنده جايزه «بوف بلوري» شده درباره اين كتاب ميگويد: «اگر همه نتايج اساسي آن را درك كنند، دنيا به مراتب جاي غنيتر و شادتري خواهد بود. فجايع اقتصادي از تركهاي ماندگار بازار آزاد نميآيند بلكه از اشتباهات سياستگذاري دولت منشا ميگيرند و چنان كه در دهه 1930 ديديم، اين اشتباهات ميتوانند پيامدهاي شومي داشته باشند.» استيو فوربس كه پيشبينيهاي اقتصادياش بارها و بارها مورد ستايش قرار گرفته بر اين باور است كه اين كتاب هر آنچه را نياز داريد درباره اقتصاد بدانيد به شما ميدهد بدون آنكه شبيه يك كتاب درسي باشد. كتابي زرين درباره فلزي كه «تاريخ مدون و نتايج و تحليلهاي اقتصادي آموزنده را تركيب ميكند.»: كتابي كه در موضوع پول و خوشبختي «كاملا به هدف زده است.»
ارز ملي و اخلاق
نتيجهگيري عمده اين كتاب اين است كه كليدهاي اساسي براي رشد اقتصادي پول سالم و ماليات پايين هستند. گرچه هر دو مورد براي ايرانيان با اهميت است- و در اين نوشتار اشارهيي به وابستگي آنها به طلا ميشود- آنچه بيشتر با بازار ايران پيوند ميخورد، گرايش به سرمايهگذاري در طلا و درخواست براي پايدار بودن ارز ملي است.
فوربس مينويسد: «امروزه اهميت بنيادين پول سالم به معني واقعي كلمه از سوي متخصصان اقتصاد از ياد رفته، ولو هيچ كشوري هرگز بدون آن به خوشبختي نرسيده است. مساله اين است كه يك ارز پايدار شالوده ميلياردها معامله و ترتيبات اقتصادي است كه رشد را ممكن ميسازد.» فوربس سپس مساله را بسيار سادهتر ميكند: «تصور كنيد اگر تعداد دقيقهها در يك ساعت دائما تغيير ميكرد، كار كردن چقدر مشكل بود؟ حتي آشپزي هم مشكلساز بود! اگر دستورالعمل پخت يك كيك مثلا 45 دقيقه بود، اين زمان دقيقا چقدر ميشد؟»
اينگونه به اعتبار طلا ميرسيم: «چرا طلا؟ چون طلا بهتر از هر چيز ديگري ارزشي پايدار و ذاتي دارد. درست مانند ستاره قطبي!» اما اثر پولي كه ارزشش را از دست ميدهد وراي اقتصاد است. ناتان لوئيس در كتاب خود پول را به اخلاق پيوند ميدهد: «دورههاي تورمي مداوم معمولا با تنزل واضح اخلاق و مدنيت همراه ميشوند. مردم همانگونه كه در اقتصاد پولي همكاري ميكنند، در زندگي روزمره خود توافقات ناگفتهيي را شكل ميدهند. در جريان تورم، تمام قراردادهاي پولي بين مردم منحرف و شكسته ميشوند. فساد در قراردادهاي پولي با فساد در قراردادهاي اجتماعي منطبق ميشود زيرا قراردادهاي پولي نهايتا توافقاتي بين مردمند.»
طلا و ماليات
اما طلا تنها با پول و اعتبار و تورم و فساد مرتبط نيست. طلا فلزي سياسي است! دولتها بيشتر از همه اين را ميدانند اما در برابر نظامي دقيق كه بر پايه طلا باشد، مقاومت ميكنند. لوئيس در كتاب خود با گزارشهاي جالب از موفقيتها و شكستهاي اقتصادي، پرونده معتبري براي طلا و ماليات پايين ميسازد. او معتقد است كه از دهه 1940 كاهش ارزش پول براي تمام حالات بيماريهاي اقتصادي صدها بار آزموده شده و هر بار شكست خورده است. لوئيس با بررسي مثالهايي كه برخي را در اينجا ميآوريم بر اهميت چگونگي وضع ماليات و مرجعيت طلا در اقتصاد اصرار ميورزد.
1- بريتانيا در اوايل دهه 1700 به سمت سيستم پولي بر پايه طلا رفت كه صحنه را براي انقلاب صنعتي و دورهيي از غلبه مالي بريتانيا آماده كرد كه تا جنگ نخست جهاني دوام داشت.
2- ژاپن در دهه 1850 پس از باز كردن درهايش به اجبار امريكا از رشد فوقالعادهيي برخوردار شد كه پس از «ترميم ميجي» در اواخر دهه 1860 هم ادامه پيدا كرد. نزديك به دو هزار ارز گوناگون ژاپني در قالب ين يكي شدند كه به طلا وابسته شده بود. بيش از 1500 نوع ماليات از ميان برداشته شد همانطور كه تقريبا همه تعرفهها حذف شدند. براي مدتي ژاپن مظهر تجارت آزاد در دنيا بود. اقتصاد ژاپن در دهههاي 1920 و 1930 از كنترل خارج شد اما از 1950 تا 1975 از نرخهاي رشدي بالاتر از نرخهاي چين دوره بعد از مائو بهرهمند شد. در طول آن دوره، ين به گونه كارآمدي با طلا تثبيت ميشد و توكيو هر سال مالياتها را كاهش ميداد.
3- دهه 1920 به گونه ويژهيي عبرتآموز بود. بريتانيا مالياتهاي بالايش را حفظ كرد و با وجود تورم زمان جنگ، پوند را با برابري با طلا كه پيش از جنگ جهاني اول استفاده ميشد، تثبيت كرد. نتيجه، كاهش تورم و ركود اقتصادي بود. برعكس، ايالات متحده مالياتها را كاهش داد و جهش اقتصادي را تجربه كرد. در ميانههاي دهه 1920 فرانسه همچنين كرد و به علاوه فرانك را با طلا تثبيت كرد تا پاريس هم كامياب شود.
4- لوئيس در كتاب خود علت ريشهيي ركود دهه 1930 را اقتصاد كلاسيك ميداند كه تاثير وضع ماليات بر فعاليت اقتصادي را ناديده ميگرفت. يك مثال معروف در اين مورد وجود دارد: كتاب كلاسيك «اصول اقتصاد» آلفرد مارشال كه «در تمام 858 صفحه آن حرفي از ماليات زده نشده است.»
طلا و اختلالات مالي
مورد آخر را كمي بازتر كنيم. بر اساس كتاب طلا ايالات متحده هنگامي زنجيره رويدادهاي فاجعهآميز را آغاز كرد كه لايحه تجارت پروتكشنيست (طرفدار حمايت از صنايع داخلي) را اجرايي كرد. نظام تجارت جهاني فروپاشيد. لوئيس درباره عواقب اين رخداد مينويسد: «بيش از هزار اقتصاددان دادخواستي را در اعتراض به قانون تعرفه اسموت-هاولي امضا كردند و صداي اعتراض خود را به شكايات دول 30 كشور ديگر اضافه كردند. هنگامي كه اين قانون تصويب شد و تجارت طبق پيشبينيها دچار اشكال شد، هيچيك از آن اقتصاددانان اين ارتباط را شرح ندادند.» همانطور كه فعاليت اقتصادي افت كرد، دولتها مالياتها را افزايش دادند تا بودجه خود را متوازن نگه دارند. براي مثال بريتانيا ماليات بر درآمد را در سالهاي 1930 و 1931 افزايش داد. ايالات متحده هم در سال 1932 بيشترين افزايش ماليات در تاريخ خود را مقرر كرد كه بيشترين ميزان آن 63درصد بود. بعدها روش درماني جان مينارد كينيز بر اساس پول ارزان غالب شد. اما پس از جنگ جهاني اول، بر اساس نظام پولي برتون وودز، دلار با طلا تثبيت شد و ارزهاي ديگر با دلار. ژاپن و آلمان به طور سيستماتيك مالياتها را كاهش دادند و با ارز تثبيتشده با دلار، اقتصادهاي آنان به سرعت بهبود يافت.
سردبير فوربس ماجرا را اينگونه دنبال ميكند كه متاسفانه، بيشتر اقتصاددانان از پول ارزان مساعدتي كينيز مكيده بودند و فكر ميكردند چاپ زياد پول بدون دردسري به رشد سريع اقتصاد ميانجامد. تا دهه 1960، درك از استاندارد طلا كاملا ناپديد شده بود: «هنگامي كه در اوايل دهه 1970 ايالات متحده نظام برتون وودز را از ميان برد، كمتر كسي اشك ريخت.» نتيجه اين كار يك دهه مهيب پرتورم، ركود اقتصادي و آشفتگي سياسي در همه جهان بود. رونالد ريگان به تورم وحشتناك دهه 1970 پايان داد اما نظام تازه با پايه طلا هرگز مستقر نشد. ايالات متحده در دهههاي 1980 و 1990 توسعه پيدا كرد اما اين پيشرفت در فاصلههاي معين با بيثباتي پولي روبهرو ميشد. در 1987، براي مثال، هنگامي كه ايالات متحده اعلام كرد دلار را تضعيف و محدوديتهاي تجاري تازهتري را در نظر خواهد گرفت، بازار سهام فرو ريخت. در اواخر دهه 1990، هنگامي كه دولت فدرال سهوا از ارزش دلار كاست، ايالات متحده در مسيري مخالف رفت. صنايع كشاورزي، فولاد، نفت، معدن و ديگر صنايع سنتي بهسختي ضربه خوردند. ولو اينكه شاخصهاي بازار سهام تا سال 2000 رشد داشتند و دارايي بيشتر شركتها در اين دهه كاهش يافت. دولت فدرال در دهه 2000 در جهت مخالف عقب ماند كه به فاجعهيي كه هماكنون درگير آن هستيم، منجر شد.
انتخاب درست
كتاب لوئيس در سال 2007 منتشر شده؛ يك سال پيش از آغاز بحران جهاني اقتصاد. پس همين جا پايان ميگيرد. اما لوئيس داستان وحشتناك چگونگي زيان ديگر كشورها به دليل هدايت اقتصادي بد ايالات متحده را هم ميگويد. حتي از تجويزهاي مسمومكننده صندوق جهاني پول كه در امريكاي لاتين، روسيه، يوگسلاوي سابق، كره جنوبي، تايلند، اندونزي، تركيه و شمار ديگري از كشورها باعث ويراني اقتصاد شد، مينويسد. اما «با وجود آشوب دهه گذشته، رهبران سياسي و اقتصاددانان از بازگشت به نظامي پولي كه تاريخ بارها نشان داده بهتر است، دوري ميكنند.» كتاب لوئيس و مقاله فوربس با مرور اين واقعيات و تحليلها در پايان به اين نتيجه ميرسد كه يك نظام جديد با پايه طلا نهايتا شكل خواهد گرفت چراكه اقتصاد جهان به آن نياز دارد. امروز پشتيباني بيشتري از چنين نظامي ميشود.
و پاياني زرين براي زر: «طلا انتخاب صحيح است. زيرا اين فلز زرد ارزشي پايدار و ذاتي دارد كه بسيار تجارت را تسهيل ميكند، طلا پول آينده است.»