سایت الف: «سیما و سینمای بعد از انقلاب اسلامی ، در هیچ زمینه ای موفق تر از زمینه ی دفاع مقدس نبوده است.»
اگر این جمله اغراق گونه تصور شود لا اقل می توان گفت دفاع مقدس در هنر هفتم بیشترین و بهترین جلوه را داشته است و در هر نوع تقسیم بندی سینمایی( بر اساس زمان، براساس سازندگان و ...) آثار مربوط به عرصه ی دفاع مقدس، در میان بهترین آثار قرار می گیرند.هر چند مقصود این نوشته پیگیری علت این موضوع نیست، اما می توان گفت هشت سال جنگ آنچنان در روحیه ی مردم تاثیر گذاشته بود که نمی توانست ظهور و بروزی غیر از این داشته باشد.از طرف دیگر می بینیم بسیاری از(اکثر) آثار فاخر دفاع مقدس بعد از جنگ ساخته شده است.غرضم از بیان این مطلب این بود که ما در زمینه ی دفاع مقدس ضعیف نیستیم. «تجربه» این را به ما نشان داده است.
تیشه بر ریشه
چند روزی است که شبکه ی یک سیما سریالی را به اسم «آماده باش» به روی آنتن برده است. هرچند این سریال هنوز به پایان نرسیده است و شاید قضاوت درباره ی آن عجولانه به نظر برسد اما تماشای یکی دو قسمت همه چیز را کاملا عیان می کند! محتوای سریال بسیار تکراری است: طنز دفاع مقدس. موضوعی که این سال ها طرفداران بسیاری پیدا کرده است.اینکه آیا جمع طنز و دفاع مقدس کار صحیحی است یا نه ، فرصت دیگری می طلبد اما مساله ای که اسفناک و خطرناک به نظر می رسد نگاه این مدل فیلم ها و سریال ها به جنگ است.این داستان ها غالبا این مسیر را پیگیری می کنند: فرد یا افراد ناهنجاری بالاجبار یا اتفاقی به جبهه های جنگ راه پیدا می کنند و هدف آنها از رفتن به جبهه، گذران وقت، پیدا کردن مال یا اختیار کردن همسر(در خوش بینانه ترین حالت!) است و در نهایت در این جبهه ها یا به شهادت می رسند و یا تحت تاثیر فضای روحانی جنگ تغییر بزرگی در سیر زندگیشان اتفاق می افتد.
از طرف دیگر در حاشیه ی متن اصلی این گونه داستان ها ، چهره ای از افراد منافق صفت ترسیم می شود به این صورت که: این افراد دارای جایگاهی بین اطرافیان خود هستند و برای تثبیت این جایگاه یا به دست آوردن جایگاه هایی بهتر وارد جبهه می شوند و در فضای روحانی جبهه تغییر پیدا می کنند و یا همان راه را در پیش می گیرند.
هیچ کس منکر حضور افراد ناهنجار اجتماعی ( اوباش) و یا منافق صفت ها، در جبهه ها نیست.از زمان پیغمبر(ص) – که جنگ های لشگر حق و باطل برای اولین بار در تاریخ با جزئیات دقیق ثبت شده است- بوده اند افرادی که یا به امید غنائم جنگی و مناصب اجتماعی و ... در جنگ ها حضور پیدا می کردند و یا با نفاق در این جبهه ها حاضر می شدند.در جنگ تحمیلی نیز قطعا از این دست شخصیت ها حضور داشته اند اما باید تحقیق کرد که چند درصد شهدای ما از این مدل شخصیت ها هستند؟ چند رزمنده به خاطر عشق به پرستاران جبهه ، وارد جبهه می شدند؟! چندتای دیگر به امید گنج در جبهه ها حاضر می شدند؟
اگر قرار شد تصور نسل امروز (و بالتبع نسل فردا) از رزمندگان، افرادی بیکار و عاشق پیشه باشد که از سر بیکاری یا وصال معشوقه و یا به اجبار به جبهه آمده اند(همان چیزی که رسانه های بیگانه ی آن زمان ادعا می کردند) چه بر سر تاریخ جنگ ما می آید؟ تاریخی که مستعد است در این زمینه تا سالها نورافشانی کند.
علاوه بر این، هدف ما از ساخت مجموعه های مربوط به سال های جنگ چیست؟ آیا جز این است که می خواهیم شخصیت رزمندگان اسلام را برای نسل امروز الگو قرار دهیم؟ سوالی که مطرح می شود این است که شخصیت این مردان بزرگ قبل از هدایت شدن(به فرض اینکه جزو گروه اول باشند) برای ما اهمیتی دارد؟ قطعا آنچه برای ما اهمیت دارد و می خواهیم نمایش دهیم و الگو کنیم شخصیت یک فرد ممتاز در معیارهای معنوی است نه یک فرد لاابالی.
تصور کنید قرار باشد از زندگی یک کافر مسلمان شده فیلمی تهیه شود تا برای دیگر کافران علاقه مند به اسلام، الگویی شود. در این فیلم تاکید نویسنده بر کدام بخش زندگی این فرد است؟ آیا قسمت اعظم فیلم به نمایش خطاها و گناهان این فرد در دوران کفر می گذرد یا بر نحوه ی مسلمان شدنش ، مشکلات ایجاد شده برای او در این راه و .. تاکید می شود؟ ما میخواهیم شخصیت متعالی شده ی شهدا را برای جوانان الگو قرار دهیم یا شخصیت هنگام فسق و جهالت آنان را؟
ممکن است در اینجا توجیه همیشگی جذب مخاطب مطرح شود و یا گفته شود ساخت اینگونه مجموعه ها برای خنداندن و شاد کردن مردم است. ذکر این نکته کافیست که ما در تاریخ جنگ آنقدر شخصیت های برجسته و کامل داریم که نوبت به این گونه موارد استثنا نرسد.در ضمن خنداندن مردم وظیفه داستانهای طنز است نه وقایع تاریخی (و مهمتر از آن) اسلامی یک ملت. کدام فیلمساز برای خنداندن مردم مسلمات تاریخی ملت خود را به استهزا و تمسخر میگیرد؟
سخن آخر
خلاف تشخیص عقل و حکم شرع است که برای جذب چند مخاطب بیشتر (و درواقع مخاطب گدایی کردن) ذخایر عظیم تاریخی و مذهبی خود را به دست خودمان نابود کنیم و تیشه بر ریشه ی خود بزنیم.