آدرس پست الکترونيک [email protected]









سه شنبه، 28 شهریور ماه 1391 برابر با 2012 Tuesday 18 September

اسیدپاشی روی همسفر قدیمی

شرق: مرد میانسالی که متهم است بعد از جدایی از همسرش روی مرد دیگر اسید پاشیده ‌بود، اتهاماتش را در دادگاه انکار کرد.
به گزارش خبرنگار ما، متهم که مردی 50ساله است مدعی شد آنچه شاکی پرونده گفته دروغ است و او اصلا در این اسید‌پاشی شرکت نداشته ‌است.
شاهمردای نماینده دادستان در ابتدای جلسه محاکمه که در شعبه 79 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، کیفرخواست را خواند. او گفت: مهدی چهار سال قبل در جاده بهشت‌زهرا روی صورت حسن شاکی پرونده اسید پاشیده و باعث نابینایی کامل چشم چپ و90‌درصد نابینایی چشم راست او شد. با توجه به مدارکی که در پرونده بازتاب آمده و سایر شواهد موجود، درخواست صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه، حسن در جایگاه حاضر شد. او گفت: سال‌ها بود که مهدی را می‌شناختم. ما با هم سفر می‌رفتیم. بیشتر اوقات به آستارا می‌رفتیم و جنس می‌آوردیم. البته او فقط برای سفر می‌آمد و کاری نمی‌کرد اما من لباس می‌آوردم و در بازار پخش می‌کردم تا اینکه روز حادثه با من تماس گرفت و گفت مدتی سفر بوده و تازه برگشته و می‌خواهد من را ببیند. او ادعا کرد برایم سوغاتی آورده و می‌خواهد آن را بدهد. با هم قرار گذاشتیم و من حوالی منطقه پاسگاه نعمت‌آباد او را سوار کردم. ساکی دستش بود و به من گفت در آن سوغاتی است. با هم به صالح‌آباد رفتیم و در سبزه‌زارها نشسته‌بودیم و سیگار می‌کشیدیم و چای می‌خوردیم. حدود ساعت 10 شب بود. گفتم دیروقت است. سوغاتی را بده تا برویم. در ساک را باز کرد و چیزی از آن بیرون آورد و به صورت من پاشید. به شدت احساس سوزش کردم و فریاد زدم. او بلند شد و فرار کرد. من تنها ماندم. همین‌طور که فریاد می‌زدم و کمک می‌خواستم چوپانی من را پیدا کرد. همان لحظه ماموران گشت نیروی انتظامی هم رسیدند و سوارم کردند و به بیمارستانی در شهرری بردند. چون بیمارستان تخصصی ارتوپدی بود، پذیرش نکردند، فقط گفتند باید صورتم شسته شود و بعد هم من را از بیمارستان بیرون بردند. از ماموران خواهش کردم مرا به بیمارستان دیگری برسانند اما گفتند اجازه ندارند از محدوده خودشان خارج شوند و این کار خلاف قانون است. هرچه خواهش کردم فایده نداشت. در نهایت تقاضا کردم با خانواده‌ام تماس بگیرند. آنها به زنم تلفن زدند. وقتی خانواده‌ام آمدند، من را به خانه بردند و سر و صورتم را شست‌وشو دادند. بعد هم برادرم من را به بیمارستان برد. در آنجا بود که گفتند چشم چپم باید تخلیه شود و بینایی‌اش به طور کامل از دست رفته و چشم راستم هم تقریبا بینایی ندارد. حالا هم بعد از این همه مدت حتی نمی‌توانم یک لیوان آب بخورم و باید کسی کمکم کند. شاکی گفت: هیچ‌وقت نفهمیدم انگیزه مهدی از این کار چه بود و او حرف درستی در این‌باره نزد اما از او شکایت و درخواست دارم. وی را قصاص کنید. من هرگز رضایت نخواهم داد.
در ادامه این جلسه مهدی- متهم - در جایگاه حاضر شد او گفت: اتهامم را قبول ندارم. من اصلا در جریان این اسیدپاشی نبودم. در این هنگام قاضی محمدی کشکولی –رییس دادگاه- خطاب به متهم گفت: تو در بازجویی‌ها گفته‌ای که اسیدپاشی کار تو بود و مدعی شدی چون حسن باعث شده بود همسرت از تو جدا شود و تو را از محل کارت اخراج کنند، از او انتقام گرفتی.
متهم جواب داد: من این گفته‌هایم را قبول ندارم. در اداره آگاهی تحت فشار بودم و مجبور شدم اعتراف کنم. البته همسرم از من جدا شده و این موضوع کاملا شخصی است. من 23 سال با همسرم زندگی کردم و سه فرزند دارم، اما چون دچار بیماری روانی هستم، همسرم دیگر نتوانست تحمل کند و از من جدا شد و بچه‌ها را هم با خود برد. بیکاری‌ام هم به همین دلیل بود. بیماری‌ام پیشرفت کرده‌ بود و دیگر نمی‌توانستم کار کنم.
سپس وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد و گفت: موکل من دچار بیماری روانی است و چندبار هم بستری شده ‌است. او پرونده پزشکی دارد و باید وضعیت روانی‌اش بررسی‌شود. او یک بیمار روانی است و عملی که انجام داده در همین راستاست. توهماتش نسبت به همسر و دوستش هم به خاطر بیماری‌اش است.
وکیل مدافع شاکی هم گفت: بیماری متهم از سوی پزشکی قانونی تایید نشده و او مسوول اعمال خویش است و من به عنوان وکیل مدافع شاکی درخواست مجازات متهم براساس درخواست موکلم را دارم.
بنا بر این گزارش بعد از پایان جلسه دادگاه، هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved