خراسان: کار به جايي رسيده که صداي «بي بي جان» هم درآمده. او که گاهي وقت ها مي نشست جلوي تلويزيون و همراه با هنرپيشه ها هق هق گريه را سر مي داد و اشک هايش را با گوشه چارقدش پاک مي کرد، حالا مي گويد:« روشن نکنين اين تلويزيون رو. دلمون پوسيد بابا بس که قبرستون و گريه ديديم». اگر هم مجبور به تماشاي آن باشد همان ابتدا مي گويد: «بزنين راز بقا ببينيم!»
متاسفانه اين دغدغه بسياري از مخاطبان رسانه ملي است. دغدغه اي که به تدريج به گلايه تبديل شده است. هم در بين مخاطبان عام و هم بينندگان خاص. آن ها مي پرسند چرا پخش سريال هاي گاه غمگين و داراي ساختاري تلخ يک روال شده است و ديگر فقط خاص مناسبت هاي خاص و ايام سوگواري نيست؟
مخاطبان و سيما
«م-ب» خانم خانه داري است که به گفته خودش «مجبور است» زمان زيادي را صرف تماشاي تلويزيون کند اما گويا به تازگي ترجيح مي دهد وقتش را با راديو يارسانه هاي ديگر پرکند. چرايش را اين گونه توضيح مي دهد: سال ها وقتم را با ديدن يا حتي شنيدن سريال هاي تلويزيون، هم زمان با انجام کارهاي خانه پر مي کردم. ولي به تدريج روحيه و تفکراتم تغيير کرد. يک تغيير نامطلوب، احساس بدبيني، افسردگي و غم دائمي رهايم نمي کرد.
وقتي موضوع را با يکي از آشنايان که روان شناس است در ميان گذاشتم، توصيه ساده اي کرد؛ اين که کمتر تلويزيون و به ويژه برخي سريال هاي ايراني را ببينم.
وي اضافه مي کند: او معتقد بود يکي از عوامل افسردگي مخاطبان رسانه ملي يا حداقل عامل تشديدکننده افسردگي مردم، برخي سريال ها و موسيقي متن آن هاست. من نيز حدود ۲ ماه است به توصيه او عمل کرده و نتيجه خوبي هم گرفته ام.
«محمد باقر رضوي»، کارمند بازنشسته آموزش وپرورش نيز که وقت زيادي را پاي تلويزيون مي گذراند، همين عقيده را دارد. وي مي گويد: زندگي به اندازه کافي دشوار و غمبار هست که ديگر خودمان تلخ ترش نکنيم.
وي تاکيد مي کند: البته همه برنامه ها اين گونه نيست ولي متاسفانه اغلب سريال هاي پرمخاطب، ريتمي آرام و غمبار دارند و موسيقي متن آن ها نيز بر اين فضاي غم آلود مي افزايد: اين درحالي است که مردم به ويژه قشر بازنشسته که با مشکلات فراواني دست به گريبان هستند، به برنامه ها و سريال هاي متنوع تر، جذاب تر و شادتر نياز دارند.
اما يک دانشجوي کارشناسي ارشد روانشناسي عميق تر به اين قضيه مي نگرد. «شيما سازگار» معتقد است: داستان و فيلم نامه سريال هاي تلويزيوني ما آيينه اي از خانواده ها، علايق و نوع زندگي و ديدگاه شان است نه چيزي غير آن، يکي از دلايل جذابيت اين گونه سريال ها هم همين است زيرا مردم، خود را در آن مي يابند. اگر سريال ها غم انگيز است به اين خاطر است که زندگي و شخصيت خودمان غم آلود است. بهتر بگويم، ما غم را دوست داريم بدون آن که بدانيم. در واقع با اين روش از تالمات روحي و ناملايمات زندگي مان مي کاهيم.
وي البته متذکر مي شود سريال هايي که به نوعي غم و ناراحتي را به مخاطب القا مي کنند بر اين حالت مي افزايند و به افسردگي جمعي دامن ميزنند. بنابراين برنامهريزان و برنامهسازان رسانه ملي بايد درپي توليد برنامه هايي باشند که نشاط وانرژي اجتماعي را افزايش دهد.
يک نقد ساده
به عقيده برخي کارشناسان در چند سال اخير روند کيفي برنامه هاي تلويزيوني به طور محسوسي افت کرده است. به جاي آن که بيشتر شاهد پيشرفت کيفي آن باشيم، نظاره گر افزايش تعداد شبکه ها بوده ايم.
«اميد کاشانه» منتقد سينما و تلويزيون يکي از اين کارشناسان است. وي مي گويد: برخي مخاطبان صدا و سيما، ديگر پيگير برنامه هاي اين رسانه نيستند و ترجيح مي دهند به جاي تلف کردن وقت شان پاي برخي برنامه هاي کم بار، اوقات فراغت خود را به نحو ديگر و گاه با تماشاي برنامه هاي انواع شبکه هاي ماهواره پر کنند. دليل آن هم واضح است. در واقع حتما نيازي نيست که يک روان پزشک به آن ها بگويد که افسرده شده اند بلکه گاه خود مردم به خوبي متوجه مي شوند که تحت تاثير تماشاي بعضي برنامه هاي تلويزيون حال وروز خوبي ندارند.
وي مي گويد: در اين شرايط، تصميم گرفتم در يکي از مهمترين ايام مناسبتي سال يعني ماه مبارک رمضان که برنامه ها و سريال هاي ويژه اي براي اين ايام تهيه و توليد مي شود، بعضي برنامه هاي آن را پيگيري کنم تا بتوانم يک ارزيابي از روند کلي اين مجموعه هاي تلويزيوني داشته باشم. با وجود جذاب بودن يکي دو سريال و نيز رويکرد مخاطبان متوجه کيفيت پايين و نيز فضاي نامناسب روحي ورواني حاکم بر اين سريال ها شدم.
کاشانه مي گويد: در چنين فضايي جاي تعجب دارد که ماه ها پيش دستور توقف پخش يک سريال خوب به بهانه فضاي غمگين آن و اين که به برنامه هاي شاد و اميدبخش نياز داريم، ابلاغ شد. در حالي که هم اکنون سريال هايي به مراتب بي کيفيت تر و غم بارتر از آن روي آنتن مي رود. ادامه اين روند بي شک از دست دادن بيشتر مخاطبان را در پي دارد.
افراد غمگين بيشتر تلويزيون تماشا مي کنند!
جالب آن که بر اساس آخرين تحقيقات؛ افراد شاد که به لحاظ اجتماعي فعالتر هستند و بيشتر مطالعه ميکنند، تمايل کمتري به تماشاي برنامههاي تلويزيون دارند.
محققان دانشگاه «مريلند» در خصوص اطلاعات ملي آمريکا درباره حدود ۳۰ هزار فرد بالغ، تجزيه و تحليل انجام داده اند، محققان الگوهاي فعاليت را در افراد شاد و کساني که کمتر شاد بودند، ارزيابي کردند.
اين تحقيق با عنوان «پژوهش جامعه عمومي» از سال ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۶ انجام گرفت. پژوهشگران دريافتند که افراد شاد به لحاظ اجتماعي فعالتر هستند. بيشتر در برنامههاي مذهبي شرکت ميکنند و بيشتر روزنامه ميخوانند.
اين تحقيق همچنين نشان داد که تماشاي تلويزيون در مقايسه با ساير فعاليت هاي تفريحي، نياز به فعاليت و تحرک کمتري دارد. بينندگان تلويزيون نيازي ندارند به جايي بروند، لباس مناسب بپوشند، در اجتماعات شرکت و برنامه ريزي کنند يا انرژي صرف کنند.
اين پژوهش نشان داد: ۵۱ درصد از مردم غمگين مايل هستند زمان اضافي و ناخواسته بيشتري داشته باشند.
ساخت سريال هاي غمگين ممنوع
بي شک نظر مردم و افکار عمومي با نظرسنجي هاي متوالي که صدا و سيما انجام مي دهد، البته بدون مميزي به نظر مسئولان اين سازمان نيز مي رسد. احتمالاً با توجه به همين نظرسنجي ها بود که اواخر ارديبهشت ماه سال گذشته معاون سيما تاکيد کرد مسئولان صدا و سيما در تلاش هستند از ساخت سريال هاي تلخ جلوگيري کنند.
معاون سيما در نشستي با بسيج دانشجويان دانشگاه هاي علم و صنعت به تلاش مديران، کارکنان و برنامه سازان رسانه ملي، براي اعتلاي مفاهيم و ارزش هاي اسلامي، انقلابي و انساني در صدا و سيما، ممنوعيت تجمل گرايي، مصرف گرايي و ساخت سريال هاي تلخ اشاره کرد و اين اقدامات انجام شده را، راهي براي اعتلاي ارزش هاي انقلابي و اسلامي دانست.
«علي دارابي» در اين جلسه با دعوت از دانشجويان براي همکاري بيشتر با رسانه ملي از آن ها خواست باحضور در شوراي مشورتي شبکه هاي سيما و اتاق هاي فکر برنامه هاي تلويزيون، مديران را با انديشه هاي نو و نيازهاي نسل جوان همراهي کنند و براي ارتقاي کمي و کيفي برنامه هاي تلويزيوني با رسانه ملي همکاري موثرتري داشته باشند. او از دانشجويان خواست ايده ها، موضوعات و سوژه هايي را که قابليت طرح در سيما دارند، ارائه کنند. در اين جلسه هم چنين معاون سيما بر ضرورت بالا رفتن آستانه تحمل مسئولان، براي بيان نقدهاي سازنده در برنامه هاي سيما تأکيد کرد.
اما حدود ۳ ماه پس از اين خبر «کاتوزيان»، که آن زمان نماينده مجلس و عضو فراکسيون اصول گرايان بود با انتقاد از کليشه اي بودن سريال هاي ماه رمضان، مضامين اکثر اين سريال ها را غمگين و سرشار از غصه و نااميدي دانست.
«حميدرضا کاتوزيان» کيفيت برنامه هاي رسانه ملي را در گرايش مردم به ماهواره موثر توصيف و تصريح کرد: زماني که کيفيت برنامه هاي صدا و سيما در خور ذائقه مخاطبان و پوشش دهنده سلايق مردم نيست، گرايش مخاطبان صدا و سيما به تماشاي شبکه هاي ماهواره اي امري عادي تلقي مي شود.
کاتوزيان با انتقاد از سوژه هاي غم آلود و متأثرکننده برخي سريال ها تأکيد کرد: رسانه ملي بايد همت والاتري در ارائه برنامه از خود نشان دهد؛ زيرا در کشور ما در حال حاضر رسانه خصوصي فعاليت نمي کند پس تنها گزينه مردم براي تماشاي تلويزيون، برنامه هاي صدا و سيماست و اگر قرار بر حرکت بر مدار کيفيت برنامه هاي توليدي کنوني باشد، گرايش مردم به ماهواره حتمي است.
به گزارش انتخاب به نقل از خانه ملت، وي از تفکر مغايرت خنده و شادي با عبادت و مفاهيم ديني انتقاد کرد.
موسيقي و داستان غمگين
در اين بين برخي از مردم و البته کارشناسان بر اين باورند که نوع موسيقي هاي ساخته يا انتخاب شده براي اين سريال ها، به گونه اي است که بر فضاي غمناک داستان مي افزايد. کما اين که يک آهنگ ساز در اين باره مي گويد: در اکثر سريال هاي تلويزيون از موسيقي هاي زمينه اي استفاده مي شود که آرام آرام و ناخودآگاه مخاطب را تحت تأثير قرار مي دهد.
وي توضيح مي دهد: نوشتن آهنگهايي با تم کشدار و غمگين، گام هاي بلند و استفاده از برخي سازها براي تک نوازي که زياد رايج و متداول نيست، مواردي است که به تدريج روحيه مخاطب را فرسوده و غمگين مي سازد. ولي «عليرضا کهن ديري» که در کارنامه خود ساخت موسيقي متن فيلم هايي چون «برج مينو» ابراهيم حاتمي کيا، «زندگي با چشمان بسته» رسول صدرعاملي، «روز سوم» محمد حسين لطيفي و «تلفن همراه رئيس جمهور» را دارد اين عقيده را قبول ندارد و مي گويد: نوع موسيقي هر فيلم و سريالي را داستان آن تعيين مي کند. بنابراين اگر موسيقي فيلمي غمناک به نظر مي رسد جداي از داستان آن نيست و نمي تواند باشد. حتي نمي تواند بيشتر يا کمتر از داستان بار عاطفي داشته باشد.
وي البته فضاي غم بار اکثر سريال ها را رد نمي کند ولي تأکيد مي کند که موسيقي فيلم يا سريال تابعي از داستان است و اگر مشکلي وجود دارد، مربوط به داستان فيلم ها و سريال هاست نه موسيقي متن آن ها.
«اسماعيل فلاح پور» کارگردان فيلم هاي سينمايي «تيک» و «حرفه اي» که فيلم هاي تلويزيوني «عبور از شب»، «خيابان يک طرفه» و «پاپوش» را هم ساخته است نيز کم و بيش همين نظر را دارد و مي گويد: اين که بگوييم موسيقي متن فيلم ها يا سريال ها به تنهايي يا بيش از متن فيلم يا سريال باعث القاي غم يا افسردگي مي شود، حرف درستي نيست. در واقع موسيقي سريال يا فيلم به ماهيت آن و انتخاب کارگردان بر مي گردد. طبيعي است که گاهي داستان مي طلبد که موسيقي از گام هاي بلند و کشدار تشکيل شده باشد.
وي تأکيد مي کند: موسيقي يک همراهي کننده است و به تنهايي هيچ نيست. به ويژه موسيقي هاي سال هاي اخير که نه عمق دارد و نه محتوا و تأثيرگذاري چنداني نيز بر مخاطب ندارد.
از وي مي پرسم، پس مشکل کجاست؟ چرا مردم چنين حسي دارند؟ فلاح پور پاسخ مي دهد: اگر بپذيريم که اين موسيقي ها حالت غم و افسردگي را به مخاطب القا مي کنند، بايد درباره کليت آثار، صحبت کنيم. آثار، فيلم نامه ها و داستان ها آن قدر ضعيف و بي محتواست که فقط موسيقي فيلم و سريال آن را قابل تحمل مي سازد.
وي با تأکيد بر اين که مشکل در ماهيت برخي سريال ها و فيلم هاست مي گويد: به طور کلي من کار عميق و تأثيرگذاري نمي بينم. به خصوص در يکي دو سال اخير که کيفيت کارها بسيار افت کرده است. گويا ديگر براي مسئولان تلويزيون، مخاطب مهم نيست. به همين سبب مخاطب هم نسبت به تلويزيون بي تفاوت شده است و اين روند هم چنان ادامه دارد و در نتيجه صدا و سيما مخاطبان بيشتري را از دست مي دهد.
فلاح پور اضافه مي کند: در واقع ديگر مديريت جذب مخاطب وجود ندارد و روحيه انتقاد پذيري نيز از بين رفته است. آن چه که اکنون در ساخت سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني مهم است حامي مالي (اسپانسر) است. همين ديدگاه باعث شده است شاهد استقلال کمتري در کارها باشيم و اين به شدت از کيفيت کار مي کاهد.
وي توضيح مي دهد در سال هاي گذشته همه نوع سريال و فيلم تلويزيوني ساخته مي شد و مخاطب را جذب مي کرد ولي اکنون اغلب کارها منفعل است يا حتي دافعه دارد و مردم نيز به خوبي اين موضوع را تشخيص مي دهند.
پرمخاطب ترين ساختار آثار تلويزيوني «درام» و رمانس است. مي گويند بدون درام اساساً هنرهاي نمايشي تأثيرگذار نيست. درام قصه اي است که تار و پود آن با روابط خانوادگي، عشق، ازدواج و از آن سو طلاق، اختلاف و دعواهاي خانوادگي بافته مي شود ولي ظاهراً مشکل تلويزيون ما در ساخت و پرداخت درام نيست. چرا که در اين چند سال اخير ساخت مجموعه هايي چون «دلنوازان»، «رستگاران»، «فاصله ها»، «جراحت» و... نشان داده است در اين زمينه بسيار توانمند است. مخاطبان ميليوني اين سريال ها هم اوج علاقه شان را به اين مضامين نشان داده اند. به طور مثال بر اساس آمار ارائه شده مرکز تحقيقات سازمان صدا و سيما، سريال «دلنوازان» بيش از ۸۵ درصد مخاطب داشته است.
پس مشکل چيست؟ چرا کيفيت کارها روز به روز کاهش مي يابد؟ «وحيد يامين پور» مجري و نويسنده صدا و سيما در اين خصوص معتقد است موضوع مورد علاقه بيشتر کارگردانان ما، سوي تلخ و غمناک درام است. شايد ناياب ترين مضمون در سريال هاي خانوادگي تلويزيون ما، يک خانواده متعادل و آرام ايراني باشد. از آن سو تکراري ترين و پر رنگ ترين مضمون، درگيري هاي خانوادگي، طلاق و شکست هاي عاطفي است. تلخي هايي که بنا به ذات شان به سرعت در کام مخاطبان رسوب مي کنند و مخاطبان عام و خاص را هم با خود به سوي غمناک و تاريک زندگي مي کشانند.
وي متذکر مي شود: نفي اين پديده به اين معنا نيست که تلويزيون در نمايش برخي آسيب ها و برخي واقعيت هاي اجتماعي مان صرف نظر کند. اما با چه استدلالي تلويزيون ما از ارائه يک خانواده متعادل، گرم و آرام که همه اعضاي آن در جايگاه خود قرار گرفته اند، طفره مي رود؟ الگوي مطلوب در روابط پدر- فرزندي، مادر- فرزندي، همسري و روابط فرزندان خانواده با هم، در کدام مجموعه خانوادگي به مخاطبان ايراني ارائه شده است؟ به همين علت است که با ديدن مجموعه هايي چون «ارمغان تاريکي» يا «پايتخت» ذوق زده مي شويم.
يامين پور مي پرسد: در کدام يک از اين سريال هاي ايراني، يک خانواده کامل با نقش هاي متعادل اعم از پدر، مادر و فرزند ديده شده است؟ چرا مخاطب ايراني با شروع يک سريال ايراني و ديدن تيتراژ آن بايد ناخودآگاه منتظر قصه اي تلخ و مملو از رخدادهاي غمناک و اعصاب خردکن باشد و تصوير ايراني سريال ها را با دلهره بياميزد و از طرفي متمايل به تماشاي رويه ظاهري غرب از طريق سريال هايشان باشد.
خلاصه آن که دغدغه اصلي، به فراموشي سپردن رسالت آرامش بخشي سيماست. تلويزيون قرار نيست دردي بر دردهاي مخاطبان بيفزايد يا دل مشغولي جديدي توليد کند. اين اتفاق حتي به بهانه خنداندن مخاطبان هم نبايد رخ دهد.
اين تأکيد از آن روست که متأسفانه طنز تلويزيوني ما هم سال هاست که سوژه هاي نامناسب و نامتناسبي با فرهنگ اصيل و حتي عرف رايج امروزي مان را براي خنداندن مخاطبان برگزيده است. ما به دانستن، آموختن، آرامش و خنديدن نياز داريم و اين تکليف رسانه است ولي چه بايد کرد که کم کم به شنيدن صداي گريه در برنامه هاي تلويزيون عادت کرده ايم.
چکيده گزارش
به تازگي مخاطبان رسانه ملي بيش از گذشته مي پرسند چرا پخش سريال هاي گاه غمگين و داراي ساختاري تلخ يک روال شده است و به عقيده برخي کارشناسان در چند سال اخير کيفيت برنامه هاي تلويزيوني به طور محسوسي افت کرده است و به جاي آن که شاهد پيشرفت کيفي توليدات رسانه ملي باشيم، نظاره گر پسرفت کيفي برنامه ها و افزايش تعداد شبکه ها بوده ايم. آن ها مي گويند برخي مخاطبان صدا و سيما ديگر پيگير برنامه هاي اين رسانه نيستند و دليل آن هم واضح است. حتما نيازي نيست که يک روان پزشک به آن ها بگويد که افسرده شده اند، بلکه خود مردم گاه به خوبي متوجه مي شوند که تحت تاثير تماشاي بعضي برنامه هاي تلويزيوني حال و روز خوبي ندارند. اين در حالي است که تلويزيون قرار نيست دردي بر دردهاي مخاطبان خود بيفزايد يا دل مشغولي جديدي فراهم کند. اين اتفاق حتي به بهانه خنداندن مخاطبان هم نبايد رخ دهد.