روزنامه شرق: امینت غذایی به معنای دسترسی مردم به موادغذایی سالم و ارزان در وضعیت خاصی قرار دارد. گزارشهای رسمی بانک مرکزی در مردادماه سال 91 نشان میدهد شاخص گروه اصلی خوراکیها در ایران نسبت به ماه مشابه در سال گذشته 8/44 یعنی چیزی حدود 1/5برابر افزایش داشته است. مسالهای که در وضعیت مصرف مواد خوراکی در شهرها و کلانشهرهای کشور تاثیر بسزایی دارد و به گفته کارشناسان اقتصاد سلامت این وضعیت منجر به تغییر الگوی مصرف موادغذایی در بین مردم و روی برگرداندن از گوشت و پروتئین و روی آوردن به مواد چرب و قندی ارزانتر شده است. محمدرضا واعظمهدوی کارشناس ارشد اقتصاد سلامت و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شاهد تهران در گفتوگو با «شرق» تصویری از این وضعیت ترسیم میکند. او با اشاره به اینکه «جدیدترین مطالعات نشان میدهد، سبد غذایی ایرانیان دارای پروتئین کم، لبنیات کم، سبزیجات کم است و در طرف دیگر مواد قندی و چربیها سهم بیشتری دارند» میگوید: هماکنون سهم موادغذایی در سبد مصرفی خانوارها در حال افزایش است و این به آن معناست که مردم بیشتر درآمد خود را صرف موادغذایی میکنند که با سیاستهای افزایش رفاه عمومی در تضاد است.
تعريف شما از امينت غذايي چيست و سيماي كلي آن در جامعه امروز ايران به چه شكلي است؟
بحث امنيت غذايي يكي از مباحث مهم در جامعه ايراني است. براساس افق چشمانداز، ايران بايد داراي مجموعهاي از ويژگيهاي رفاهي و سلامت و برخوردار از «امنيت غذايي» باشد. ايجاد امنيت غذايي در سندهاي اصلي و روندهاي پيشبيني ميزان توسعه چشمانداز هدفگذاري شده است كه نشاندهنده اهميت آن است. امنيت غذايي به معناي دسترسي همه افراد جامعه به غذاهاي مورد نياز خود به شكل كافي و سالم و در دردسترس است كه بر اين اساس ميتوان امنيت غذايي را به دو شاخه اصلي تقسيم كرد؛ شاخه سلامت غذايي و شاخه امنيت غذايي كه به معناي تامين غذاي مورد نياز و با كيفيت است. گزارشها و اطلاعات موجود از سطح شهر تهران و كل كشور نشان ميدهد ما در هر دو بعد داراي مشكلاتي هستيم و نياز به توجه جدي در هر دو بعد وجود دارد. نكته ديگر در اين رابطه اين است كه ما در اين حوزه با فقر اطلاعاتي نيز مواجه هستيم. مطالعات كشوري در اين حوزه به طور مستمر و جامع انجام نشده و وضعيت امنيت غذايي در هر دو بعد به طور منظم پيگيري نميشود. همچنين به مردم اطلاعرساني کافی نميشود و دادههاي مورد نياز برنامهريزان سلامت و برنامهريزان اجتماعي و اقتصادي کمتر ارایه میشود. همانطور كه گفتم گزارشهاي مهمي كه ما در اين حوزه داريم يك گزارش، پژوهش وضعيت ريزمغذيهاي ايران است كه هر دوتاي اين گزارشها در سالهاي 83 و 81 انجام شده و گزارش و وضعيت دقيقي در اين رابطه وجود ندارد.
هماكنون مردم ايران تا چه اندازه درآمد مصرفي خود را خرج موادغذايي ميكنند؟
به طور كلي غذا مهمترين نيازهاي مصرفي خانوادهها محسوب ميشود و به لحاظ نظري اين طور مطرح شده است كه در بحث هزينهها خانوادهها اولويت نخست خود را به وضعيت غذا ميدهند و بعد از آن منابع مالي را صرف ساير موارد ميكنند. به همين دليل نسبت هزينههاي خوراكي بر هزينههاي غيرخوراكي يك شاخص مهم در رفاه اقتصادي محسوب ميشود و جزو عواملي است كه ميتواند برونداد سياستگذاري را در وضعيت رفاه خانوار به شكلي نشان دهد. اين برونداد البته به وضعيت كلي جامعه برميگردد كه در كل شاهد اين هستيم وضعيت سهم غذا از سبد خانوار در دهههای گذشته كاهش پيدا كرده كه در خانوادههاي روستايي از 50درصد سال 83 به حدود 36درصد در سال 88 كاهش پيدا كرده است و براي خانوارهاي شهري از 39درصد در سال 63 به 22درصد در سال 88 كاهش پيدا كرده كه البته نوسانهايي نيز داشته است.
كاهش سهم موادغذايي از سبد مصرفي خانوارها ميتواند جنبهاي مثبت داشته باشد؟
بله. اين كاهش جنبه مثبتي را در سبد مصرفي خانوار نشان ميدهد، به طوريكه كاهش سهم خوراكي در هزينههاي خانوار نشاندهنده بهبود وضعيت اقتصادي خانوادههاست؛ يعني آنها علاوه بر موادغذايي سهمي را براي ساير مسايل رفاهيشان در نظر ميگيرند.
پس ميتوان گفت نابرابري ميان شهر و روستا در رابطه با سهم غذا در سبد مصرفي خانوارها وجود دارد.
بله. اين اعداد در حقيقت يك نابرابري نه سطحي بلكه جدي ميان شهر و روستا را نشان ميدهد. براساس اين آمار سهم غذا در بودجه خانوارهاي روستايي بيش از 60درصد از سهم غذا در خانوارهاي شهري است.
ابه عبارت ديگر سهم هزينههاي غيرخوراكي در خانوار بسيار كمتر است و هنوز ناگزير هستند بخش زيادي از درآمد خود را نوع خود بسيار مهم و اين نسبت در سطح ملي و متاسفانه در استانهاي ديگر كشور هنوز اين نابرابري وجود دارد و بررسيها نشان ميدهد نابرابري زيادي در دهكهاي اقتصادي مختلف نيز وجود دارد.
ميزان اين نابرابريها به چه اندازهاي است؟
محاسبات موجود نشان ميدهند سهم غذا در سبد هزينههاي خانوارهاي دهك دهم كه ثروتمندترين قشر جامعه محسوب ميشوند 13درصد در حالي كه در دهك اول اين ميزان به 35 ميرسد، بنابر اين هرچه خانوارها فقيرتر ميشوند سهم غذایشان در سبد هزينههاي خانوار بيشتر ميشود. متاسفانه ما آمارهاي استاني در اين زمينه نداريم اما با توجه به آمارهاي موجود در رابطه با دهكها ميتوان گفت كه مردم در استانهاي محروم سهم عمدهاي از هزينههاي خود را صرف غذا و خوراك خود ميكنند. اين نكته به شكل ملموسي آسيبپذير بودن دهكهاي فقيرتر جامعه از افزايش قيمت موادغذايي را نشان ميدهد.
افزايش قيمت موادغذايي بيشتر براي دهكهاي فقير جامعه آسيبپذير است، با اين حال وضعيت امنيت غذايي اين دهكها در چه حدي است؟
در حال حاضر ما با افزايشهاي متناوب موادغذايي شامل لبنيات، پروتئين، سبزيجات، ميوه، گوشت و مرغ مواجه هستيم. اين افزايشها كل خانوارهاي ايراني را تحتالشعاع خود قرار ميدهد اما فشار سنگين آن بر دوش فقراست. براساس بررسيهاي صورتگرفته امسال در مقايسه با سال 83 در حالي كه شاخص كل هزينههاي غذايي 29برابر شده است شاخص هزينههاي غذايي در سبد مصرفي خانواده 35 برابر شده است و اين نشان ميدهد تورم موجود در موادغذايي از تورم كل در جامعه بيشتر است، اين ميزان حساسيت بالاي موادغذايي را نشان ميدهد، البته موادغذايي به تنهايي داراي بيشترين تورم موجود در جامعه نيست و متاسفانه شاهد اين هستيم كه ميزان هزينههاي بهداشت و درمان از سال 1366 تا سال 1388 70 برابر شده است و بيش از 5/2 برابر شاخص كل افزايش قيمت، افزايش داشته است.
اين افزايش در موادغذايي اساسي مانند نان هم به چشم ميخورد.
بله. ما عملا شاهد اين هستيم كه نان كه خوراك اصلي مردم است افزايش قيمت زيادي را داشته است. همين چند روز پيش به كارگري بر خوردم كه نصفه ناني را گرفت و بدون ماست يا پنيري با همان نان ناهار خورد. ما نبايد فراموش كنيم كه نان براي قشر كارگر جامعه قوت اصلي محسوب ميشود. الان من جا دارد از آقاي عالينسب در زمان مديريت جنگ ياد كنم. ايشان آن دوره ميگفتند كه ما نبايد فراموش كنيم كه پنير براي ثروتمندان صبحانه است، در حالي كه براي قشري از جامعه غذايي كامل به حساب ميآيد. و در آن سالها كه بنا به شرايط اقتصادي زمزمههاي حذف يارانه پنير شنيده ميشد ايشان قبول نميكردند. در روستاها شخصا شاهد بودم كه قبلا 10 تا نان را 200 تومان ميخريد و امروز همان 10 تا را چهار هزار تومان ميخرد. برآوردهاي اوليه نشان ميدهد در پی افزايش قيمت مواد پروتئيني گوشت قرمز از سبد مصرفي برخی حذف یا کاهش یافته است. مردم در ابتدا به پروتئينهاي گياهي نظير سويا روي آورده بودند افزايش قيمت سويا هم مصرف اين پروتئين را كاهش داد.
وضعيت مصرف لبنيات به چه شكلي است؟
وضعيت لبنيات نيز در سبد هزينههاي خانوار دچار مشكل شده و خانوارهاي كم درآمد كمتر ميتوانند شير مصرف كنند، هماكنون شير طي يك سال گذشته 60درصد افزايش داشته و ماست، دوغ و پنير هم به همين شكل افزايش داشته است. نكته ديگر در رابطه با زنجيره توليد است كه در توليد لبنيات هماكنون هزينه پلاستيك و بستهبندي، هزينه حملونقل، هزينه مصرف سوخت، هزينه علوفه، دارو و درمان و بسياري از موارد كه جزو زنجيره توليد هستند افزايش داشته است و جزو تبعاتي از اجراي قانون هدفمندي يارانهها هستند. بلكه افزايش قيمت حاملهاي انرژي و ساير موارد وابسته به زنجيره توليد، باعث كاهش توليد شده است. نتيجه هم اين شده كه اكنون براي برخي از كشاورزان راهاندازي كانالهاي آبياري با توجه به قيمت گازوئيل صرف ندارد، دامداران هزينههاي زيادي را خرج حملونقل ميكنند و راهي كردن لنجهاي ماهيگيري با وضعيت فعلي به صرفه ماهيگيران نيست.
اين اثرات افزايش قيمت خود را در كالاها بهخصوص در سبزيجات و صيفيجات بيش از پيش نشان داده است. مثلا ما شاهد اين هستيم كه گوجهفرنگي قيمت بالايي دارد. به طور مثال در ماه گذشته قيمت گوجه بخشهاي جنوبي كشور در تهران دو هزار تومان بود در حالي كه در بوشهر و جيرفت 200 تومان بود و بيشتر خرج حملونقل ميشد. اين مساله در نوع خود تبعات دارد كه منجر به افزايش قيمتها ميشود و خانوادههايي كه توان پرداخت اين افزايش قيمتها را ندارند مجبور به كاهش يا حذف مواد از سبد مصرفي خود ميشوند. اين اتفاق هماكنون در لبنيات، سبزيجات، پروتئين و ريزمغذيها افتاده است و خانوادههاي كمدرآمد و در استانهاي محروم بيش از ديگران تحت فشار معضلات ناشي از اين موضوع هستند. اين باعث میشود ايران از اهداف چشمانداز كه رسيدن به امنيت غذايي است دور شود.
آقاي دكتر نكته مهم ديگر كه ميتوان آن را يكي از علتهاي افزايش قيمت موادغذايي دانست، اجراي قانون هدفمندي يارانههاست، شما اجراي اين قانون را تا چه اندازه داراي تبعاتي براي سبد غذايي مردم ميدانيد؟
نقدي شدن يارانه موادغذايي هم در بحث امنيت غذايي موثر بوده است. مطالعات بينالمللي و معدود مطالعات داخلي نشان ميدهد كه اتفاقا هدفمند كردن يارانه به اين معناست كه يارانه به كالايي داده شود كه ميخواهيد استفاده شود و معمولا مطالعات نشان داده يارانهاي كه به سرپرست داده ميشود معمولا خرج خودش ميكند و توصيه بينالمللي اين است كه يارانه به زنان خانواده داده شود، چون به دليل دلسوزي بيشترشان يارانه را خرج كالاهاي اساسي ميكنند و بيشتر به فكر كمبودهاي غذايي خانواده خود هستند. در مجموع هدفمند كردن يارانهها در حوزه موادغذايي كار را بيهدف كرده است و اين طرح مصرف مواد اساسي و تاثيرگذار در سلامت را كه پيش از اين يارانهاي براي آنها وجود داشت، كاهش داشته است.
در سالهاي گذشته ما شاهد اين بوديم كه سهم غذا در سبد مصرف خانواده در حال كاهش بوده است و با وجود فشارهاي اقتصادي مردم داشتند سهم غذاي خود را در سبد مصرفي خانوار كم ميكردند و به ساير فاكتورهاي رفاهي ميافزودند اما اين روند پس از هدفمندي يارانه به كلي نامنظم شد و مطالعات ما نشان ميدهد، باز هم سهم هزينههاي غذا در سبد مصرفي خانوار در حال افزايش است. هدفمندي يارانهها در مجموع سه فرآيند را در بحث امنيت غذايي ايجاد كرده است؛ نخست اينكه يارانه نقدي كه به سرپرست داده ميشود خرج مواد غيرضروري ميشود، فرآيند دوم اينكه عدم اختصاص يارانه به موادغذايي باعث افزايش قيمت آنها شده و مصرف آنها را كاهش داده است، سوم اينكه چون موادغذايي اصلي با افزايش قيمت مواجه بوده است، خانوادهها گوشت، پروتئين، سبزيجات، لبنيات و ميوه نميخورند و اين الگوي مطلوب مصرف موادغذايي را به هم ميزند.
هماكنون برخي كارشناسان حوزه تغذيه نسبت به كاهش ريزمغذيها نيز هشدارهايي دادهاند، مصرف اين مواد به چه شكلي بوده است؟
ما به طور كلي چه قبل از گراني موادغذايي و چه بعد آن با مشكل كاهش مصرف ريزمغذيها مواجه هستيم. ريزمغذيها پيش از اين كمترين ميزان مواد لازم غذايي بدن را تشكيل ميدادند و اكنون به مراتب كمتر هم شدهاند به طوريكه براساس پژوهشي كه در رابطه با ميزان مصرف ريزمغذيها صورت گرفته است، 38درصد كودكان 15 تا 23ماهه و 18درصد كودكان ششساله دچار كمخوني هستند 21درصد زنان باردار هم مشكل كمخوني دارند و در واقع ذخاير آهن آنها كاهش يافته است كه براساس برآوردهاي بينالمللي اگر ما به ميزان 20درصد كمخوني ناشي از فقر آهن در جامعه داشته باشيم سالانه نزديك به 600ميليون دلار خسارت از بابت همين موضوع به كشور وارد ميشود. همچنين كمبود روي باز يكي از مشكلات مهم ريزمغذيها در كشور است كه 44درصد زنان باردار و 30درصد كودكان ششساله و نوجوانان دختر و پسر دچار كمبود روي هستند. كمبود ويتامين آ نيز وضعيت نگرانكنندهاي است كه منجر به اختلال در خونسازي و كاهش قدرت سيستم دفاعي بدن ميشود. از سوي ديگر كمبود كلسيم هم از ديگر مشكلات ماست كه مطالعات داخلي نشان ميدهد شش ميليون نفر دچار پوكي استخوان هستند.
با كاهش اين مواد مهم در سلامت مردم، مطالعهاي درباره مواد مصرفي جايگزين صورت گرفته است؟
ببينيد امنيت غذايي كه از حيث سبد مطلوب غذايي بايد متنوع باشد، بسيار مهم است و افزايش قيمت در اين حوزه سبد موادغذايي را به سمت مواد ارزانتر سوق ميدهد كه موادغذايي چرب و قندي هستند كه هم سبد را نامطلوب ميكنند و هم موادغذايي مورد نياز مانند ريزمغذيها، ويتامينها، كلسيم و غيره را كاهش ميدهند.
در مجموع بايد گفت جديدترين مطالعات نشان ميدهد، سبد غذايي ايرانيان داراي پروتئين كم، لبنيات كم و سبزيجات كم است و در طرف ديگر مواد قندي و چربيها سهم بيشتري دارند.
افزايش موادغذايي چرب و قندي كه ارزانتر هستند و جايگزين موادغذايي مناسب شدهاند، چه تاثيري بر سلامت مردم ميگذارند؟
مهمترين تاثير اين مواد كه هماكنون ما به طور ملموس آن را در جامعه ميبينيم، شيوع چاقي است. چاقي در كشور ما بسيار بالا رفته است. به طوريكه مطالعات موجود در تهران نشان ميدهد مردم در سطح شهر بيش از دوهزاروصد كالري مصرف ميكنند. نكته ديگر آن است كه با وجود تصور موجود چاقي در بخشهاي شمال شهر تهران كه از وضعيت اقتصادي بهتري برخوردارند، بيشتر نيست و مردم در بخشهاي جنوبي و كمدرآمدتر شهر از ميزان بالاتر چاقي برخوردار هستند كه به طور مستقيم سلامت آنها را تهديد ميكند. هماكنون در مناطق جنوبي شهر تهران ميزان دريافت كالري به مراتب بالاتر است. به طوريكه ميانگين دريافت كالري در سطح تهران دوهزارو 400 كالري در روز بوده كه به طور مثال منطقه 19 بيشترين مقدار دريافت كالري يعني دوهزارو700 كالري در روز، منطقه 17، دوهزارو500 كالري، منطقه 18 دوهزارو 500 كالري و منطقه 20 دوهزار و 500 كالري در روز مصرف كردهاند. در حالي كه در منطقه يك اين ميزان كمتر از دوهزار و صد كالري بوده است و منطقه 2 و 3 حدود دوهزارو 200 كالري در روز مصرف كردهاند.
در رابطه با اضافهوزن چطور؟
همچنين در بحث اضافهوزن اين پژوهش نشان ميدهد 30درصد مردم تهران داراي اضافهوزن هستند، كه بيشترين ميزان آن با 40درصد در منطقه 9 تهران بوده است. در ادامه منطقه 19 40درصد، منطقه 20، 38درصد، منطقه 17، 38درصد و منطقه 15، 35درصد با افزايش ميزان چاقي مواجه هستند. در حقيقت الگوي تغذيه خانوادهها تغيير كرده است.