خبرآنلاین/نرسی قربان؛ کارشناس ارشد انرژی
بنده اخیرا تزی نوشتم راجع به شرکت های ملی نفت ایران و عربستان سعودی.
پیشتر کسانی که تحصیلات خارج از کشور داشتند در سه جا به سرعت مشغول به کار می شدند؛ سازمان برنامه، وزارت نفت و وزارت امور خارجه. با تغییر ساختار شرکت نفت این فرآیند دچار مشکل شده است.
در ابتدای کار شرکت نفت تنها مسئول کارهای نفتی بود. این شرکت مستقیما به شخص شاه گزارش می داد و کاملا از ساختار دولت جدا بود. حتی روسای این سازمان مانند دکتر اقبال و انتظام از نظر سطح قدرت به اندازه نخست وزیر قدرت داشتند. شاه ، احتمالا با مشاوره با شرکت ها و یا متخصصان داخلی و خارجی، تصمیم می گرفت و شرکت ملی نفت این تصمیمات را اجرا می کرد. نگاه درآمدی به نفت و عدم پاسخگویی در مقابل مجلس از مضرات این شیوه بود. ولی تمرکز در تصمیم گیری و اجرا هم از ابعاد مثبت آن بود؛ دیگر این که در برنامه های شرکت ملی نفت ایران کسی یا نهادی دخالت نمی کرد که مثلا خط لوله از کنار شهر یا ده من رد شود!
اما ادغام وزارت و شرکت، مشکلات زیادی را ایجاد کرده، به نحوی که وقتی وارد ساختمان نفت در خیابان طالقانی می شوید، نمی دانید کجایش شرکت و کجایش وزارت نفت است؟ باید بررسی عمیق صورت بگیرد تا معلوم شود این ساختار تا چه اندازه در شیوه خصوصی سازی شرکت های زیرمجموعه این وزارتخانه تاثیرگذار بوده است. مثلا تحولات سرمایه انسانی با تحولا ت ساختاری این وزارتخانه باید بررسی شود.
عده زیادی از نیروی انسانی بسیار مطلوب این وزارتخانه در 30 سال گذشته مهاجرت کرده اند، عده ای هم دیگر به این وزارتخانه نیامدند. همه این ها را که روی هم بگذارید، می بینید ما رسیده ایم به سازمانی که کاراش سخت تر شده، ولی درعوض، کادرش غیرفنی تر و بی تجربه ترشده اند. من یادم است در سفرخارجی سال 1975به مکزیک ، بررسی ام نشان داد این کشور روزی 2 میلیون بشکه نفت استخراج می کرد، ولی 100 هزار نفر پرسنل داشت. من می گفتم ایران نزدیک 6 میلیون بشکه با 45 هزارنفر پرسنل در روز تولید می کند. حالا معضل مکزیک گریبان ما را هم گرفته است. حدود 400 هزار نفردر وزارت نفت پرسنل داریم ولی روزی 3 میلیون بشکه نفت بیشتر استخراج نمی کنیم.
تعامل با جهان خارج، نیازمند سرمایه انسانی ورزیده درخارج و داخل است که به دنبال خود تکنولوژی مطلوب روز را هم وارد ایران می کند. در حال حاضرحتی پتروناس مالزی هم از ایران رفته است. از این رو مسایل سیاسی باعث شده صنعت نفت ایران، نتواند آن طور که باید و شاید رشد کند و به تکنولوژی و وسایل فنی دسترسی داشته باشد.
حتی اگر فرض کنیم که مسایل سیاسی حل شده باشد، باز هم ما دارای مشکل هستیم. مشکلی که منجر ناتوانی در خصوصی سازی و جذب سرمایه های بخش خصوصی می شود ضمن آن که10 سال پیش، مسئله سیاسی نبود به آن معنایی که الآن هست. مثلا شرکت های خارجی دوست نداشتند به صورت بیع متقابل با ما کار کنند. آنان مایلند با سرمایه گذاری درکل پروژه، به نحوی شریک بشوند. ولی بیع متقابل یک مانع اساسی در انجام معاملات با خارجی ها بود. درحالی که حتی با جلب مشارکت سرمایه خارجی،می توانستیم منافع مشارکت کنندگان غربی را محدود کنیم.