۱۴ امرداد ماه ۱۳۹۱
هم میهنان عزیزم،
انقلاب مشروطیت یادآور همت والای تنی چند از فرهیختگان ایران است که با آگاهی های اندک از دنیای پیشرفته غربی امّا با شوری ژرف و نیتی پاک به قصد برکشیدن جامعه از ورطۀ عقب ماندگی و استبداد به روشنگری مردمان پرداختند و آنان را به طلب آزادی ها و حقوقی فرا خواندند که نصیب جوامع مترقی جهان شده بود. آنان به تدریج گام به راهی نهادند که نقطۀ پایانش می توانست بهروزی و سرافرازی ملت باشد. این راه خطیر، اما، پیچ و خم و فراز و نشیب بسیار داشت. بیشتر مردمان از سواد خواندن و نوشتن بهره ای نداشتند، حکومت مرکزی نامی بی مسما بیش نبود و نظام خانخانی و قبیله ای برکشور تسلط داشت. همسایه قدرتمند ایران، روسیه تزاری و هم چنین انگلستان، دربار شاهان قاجار و حکومت های ضعیف و ناپایدار آنان را به عرصۀ رقابت های استعماری خویش مبدل کرده بودند و آن چه می خواستند بر آنان تحمیل می کردند. به این ترتیب از ایران فقط نامی در نقشه جهانی باقی مانده بود. انقلاب مشروطیت در چنین اوضاع و احوالی پا گرفت و دیری نپائید که قانون اساسی و متمم آن معرّف و مؤیّد حقوق و آزادی های مردم و اصول حاکم بر روابط دولت و ملت شد.
هرج و مرج سیاسی در دهۀ نخست پس از انقلاب مشروطیت، همزمان با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای مهاجم روسیه تزاری و انگلستان به خاک ایران، امکان چندانی برای اجرای کامل قانون اساسی برجای نگذاشت. در دوران رضاشاه بود که با استقرار و تثبیت حکومت مرکزی، تشکیل نظام دادگستری و آموزشی مدرن و پیدایش و رشد طبقۀ متوسط، مقدمات لازم برای به ثمر نشستن انقلاب مشروطیت فراهم آمد. امّا، با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای نظامی متفقین، بار دیگر هرج و مرج سیاسی به تضعیف اقتدار و استقلال حکومت مرکزی و رشد جنبش های تجزیه طلبانه در کشور انجامید.
با این همه، در چهار دهۀ پس از پایان اشغال کشور، رشد و توسعۀ اقتصادی و صنعتی ایران، تأمین بسیاری از آزادی ها و حقوق مدنی و سیاسی زنان، اصلاحـات ارضی و تثبیت روابط دوستـانه و مسالمت آمیز ایران با همۀ اعضای جامعۀ بین الملل، می رفت که همۀ هدف های اساسی انقلاب مشروطه تحقق یابد. دریغ که بار دیگر- و این بار نه دخالت و تهاجم دولت های بیگانه - پدیده ای نامبارک که انقلاب ویرانگر و پس گرای اسلامی باشد، حرکت جامعۀ ایران را به سوی پیشرفت و آزادی و دموکراسی متوقف ساخت و همۀ دستاوردهای بزرگ مردمش را برباد داد. امروز از ایرانی که در راه پیشرفت و رفاه و امنیت و صلح و مدارا شتابان پیش می رفت حتّی سایۀ کم رنگی نیز بر جای نمانده است.
هم میهنان آزادی خواه ومبارزم،
امروز تنها دل به آینده می توان بست؛ آینده ای که به همّت مردم آزاده و پرتوان وطن ساخته خواهد شد. عشق به آزادی و شوق به رهائی را رژیم قهّار و غاصب حاکــم در این سال ها نتــوانسته معدوم کند. بدن ها را هزاران هزار در بند کشیده و به خاک سپرده است امّا نتوانسته این عشق و شوق را در دل و روح مردم ایران، به ویژه در زنان و جوانان محروم اش، کاهش دهد. برعکس، با هر ستمی که به آنان روا داشته و با هر زنجیری که بر دست و پایشان بسته اراده به رهائی و آزادی را در دل آنان دو چندان کرده است. امروز، جوانان ایران، زنان و مردان ایران، آب دیده در کورۀ سوزانی که اجتناب پذیر ترین انقلاب تاریخ برایشان فراهم آورد، به حقوق و آزادی های مسلم خود و به منافع و مصالح وطن آگاه تر، و به برپائی نظامی که والاترین آرزوهایشان را برآورده کند، مصمم تر شده اند. مهم تر از همه، آماده اند که با تحکیم همبستگی ها، با ادامۀ مقاومت ها و گسترش اعتراض ها، شکاف های روز افزون در پیکر فرسوده و پوسیدۀ رژیم تبه کار و جنگ افروز را، پیش از آن که ضربۀ هولناک دیگری بر استقلال و تمامیت ایران زند، شتاب بخشند. با گسترش این شکاف ها است که یاران، کارگزاران، و مدافعان حکومت نامشروع به تدریج به صفوف فشردۀ هم میهنان آزادی خواه خویش خواهند پیوست و فروپاشی حکومت خونریز را تسهیل و تضمین خواهند کرد. با فرا رسیدن چنین روزی است که مردم ایران نفسی به راحت خواهند کشید، زندگی را آن چنان که آرزو دارند از سرخواهند گرفت و دوران تلخ و تاریک حکومت ایران ستیزان را به گورستان تاریخ خواهند سپرد.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی