شرق: خروس كولي اجتماعي، گيلانشاه خالدار، كركس پشت سفيد، افعي دماوندي، گاندو، گورخر ايراني، خرس و سنجاب ايراني، گوزن زرد، پلنگ آسيايي، مارمولك خاردم و... . اين سياهه تنها تعدادي از گونههاي جانوري در معرض خطر انقراض در ايران است. گونههاي جانوري اعم از پرنده، پستاندار و خزنده. بخشي شكار ميشوند، بخشي زيستگاهشان تخريب ميشود و بخشي ديگر به دليل از بين رفتن گونههاي جانوري كه از آن تغذيه ميكردند رو سوي نيستي گذاشتند، اين نتيجه دستكاري بشر در چرخه طبيعي طبيعت است.
مدتهاست كارشناسان و دوستداران محيط زيست كشور از خطري كه گونههاي جانوري و گياهي منحصر به فرد موجود در ايران را تهديد ميكند سخن ميگويند، گونههايي كه بسياري از آنها تنها زيستگاهشان ايران است و در هيچ نقطه ديگري مشابه آنها يافت نميشود. با اين حال جز در معدود مواردي هيچ اقدام خاص و قابل توجهي براي نجات اينگونهها از خطر انقراض براي هميشه، صورت نگرفته است. در اين ميان متوليان محيط زيست كشور با چندين اقدام خاص براي چند گونه خاص جانوري كه به تعبير برخي كارشناسان محيط زيست اقداماتي نمايشي و تبليغاتي بوده، تلاش كردهاند برخي از اينگونهها را نجات دهند. اما خطر همچنان بخش بزرگي از اينگونهها را تهديد ميكند. چندي پيش محمدي مديركل حيات وحش و آبزيان سازمان حفاظت محيط زيست از حضور 7 درصد از گونههاي گياهي و 80 درصد از گونههاي جانوري كشور در فهرست قرمز اتحاديه جهاني حفاظت از طبيعت (Redlist IUCN) خبر داد. بر اساس آمار جهاني 535 گونه از پرندگان، 195 گونه از پستانداران، 210 گونه از خزندگان، 180 گونه از ماهيان و 200 گونه از پستانداران در معرض خطر و آسيبپذيري هستند كه در اين ميان «سمندرها» بيشتر در معرض آسيبپذيري قرار دارند.
پرندگان در خطر انقراض
خروس كولي اجتماعي: در همين حال يوسف والدي، پرندهشناس در رابطه با گونههاي پرنده در معرض خطر انقراض به «شرق» ميگويد: « تاكنون كار دقيق تحقيقي و ميداني حساب شدهاي براي بررسي وضعيت پرندههاي در معرض خطر انقراض كشور صورت نگرفته است اما بر اساس آخرين اطلاعاتي كه من دارم دستكم چهارگونه خاص را ميتوانم نام ببرم كه بومي ايران هستند و از اصليترين گونه پرندگان در معرض خطر انقراض هستند، پرندهاي با نام «خروس كولي اجتماعي» (sociable lapwing) است كه در حاشيه تالابهاي مركزي ايران زندگي ميكند و جزو پرندگان كنار آبي محسوب ميشود. آخرين باري كه اين پرنده ديده شد سه سال پيش در كنار تالاب ميقان بود، از آن زمان تاكنون اطلاع خاصي از اين پرنده در دست نيست. خروس كولي اجتماعي 29 سانتيمتر طول دارد. پيشاني و نوار ابرو سفيد است، كه اين سفيدي تا پس سر ادامه دارد. تارك سياه، منقار و خط چشم سياه، شكم سياه، سينه خاكستري و رو تنه خاكستري شني است، كه تا پرهاي پروازش امتداد دارد. زمستانها، رنگ سر و پر و بال اندكي تغيير كرده و لكه سياه شكم محو شده و نوار سفيد بالاي چشم نيز كمرنگ و نامشخص ميشود.»
گيلانشاه خالدار: اين پرندهشناس در ادامه با نام بردن از يك پرنده در خطر انقراض ديگر ميافزايد: « در كنار اين يك پرنده ديگر است با اسم «گيلانشاه خالدار»،
(slender billed curlew) آخرين مشاهدهاش حدود 30 سال پيش در اطراف ميانكاله رخ داد، از آن تاريخ تاكنون گزارشي مبني بر مشاهده اين پرنده ارايه نشده است. گيلانشاه خالدار 39 سانتيمتر طول دارد و اين پرنده در نواحي باتلاقي، سواحل شني، گلي دريا با پوشش علفي و ساحل درياچههاي آب شيرين به سر ميبرد. در ايران، در ساحل درياي خزر؛ و زمستانها، در سواحل خليجفارس و درياي عمان، به تعداد اندك ديده ميشود. جمعيت اين پرنده، در سالهاي اخير، كاهش چشمگيري پيدا كرده است به نحوي كه در سطح جهاني در خطر انقراض قرار گرفته است. بنابراين، ابتدا تعيين پراكندگي حضور آن در ايران، از اولويت برخوردار بوده و سپس اقدامات ويژه حفاظتي براي حفاظت از زيستگاههاي اين پرنده و نيز جلوگيري از هرگونه شكار آن ضرورت تام دارد.»
كركس پشت سفيد: براساس گفتههاي والدي، پرنده ديگري با عنوان «كركس پشت سفيد» white backed (vulture) يا دال پشت سفيد است كه زيستگاه آن در سيستان و خط مرزي ايران و پاكستان ديده و گفته ميشود در هند و پاكستان تعدادي از آن به احتمال كم هنوز هست.
كركس پشت سفيد 87 سانتي متر طول دارد. شبيه كركس و كوچكتر از آن است. قسمت پايين بالها و پشت سفيد رنگ و پرهاي پروازش تيره است. زير تنه بسيار تيرهتر از كركس است كه لكه سفيدي در پشت و دمگاهش ديده ميشود و بقيه روتنه قهوهاي مايل به سياه است. سر و گردن خاكستري و پوشپرهاي زير دم و رانهايش سفيد است. اين پرنده اجتماعي است و اغلب اجازه نزديك شدن را به انسان ميدهد. از اين پرنده هم آمار دقيقي در دست نيست كه چه تعداد از آن در كشور زيست ميكنند. اين پرنده آخرين بار حدود 20 سال پيش مشاهده شده است.
درناي سيبري: آنگونه كه اين كارشناس به «شرق» ميگويد: چهارمين گونه اين پرندهها درناي سيبري است كه بايد آن را منقرض شده به حساب آورد، چرا كه از اينگونه تنها يك پرنده باقي مانده است كه هر سال با آغاز فصل زمستان به ميانكاله در مازندران ميآيد از اينگونه تنها يك پرنده مانده است كه دوستداران محيط زيست نام «اميد» را بر آن گذاشتهاند و همين يك پرنده هم بسيار پير شده است پيشبيني ميشود با از بين رفتن اين درنا نسل درناهاي سيبري براي هميشه در ايران منقرض شود. درناي سيبري 135 سانتيمتر طول دارد و نحوه پروازش شبيه درناي معمولي است. پرنده بالغ، كاملا سفيد با پوست لخت قرمز رنگ، صورت و پاهاي قرمز مايل به بنفش ديده ميشود. در پرواز شاهپرهاي سياه رنگ بالش به خوبي نمايان است. پرنده جوان فاقد لختي و قرمزي صورت بوده و سر و گردن به رنگ مسي زنگ مانند و بالهايش با پوشش نخودي قهوهاي مانندي، كه آن را در هنگام پرواز، از لكلك متمايز ميسازد، ديده ميشود.
خزندگان در خطر
دكتر ايمان معماريان، خزنده شناس و كارشناس
محيط زيست نيز در رابطه با خزندگان و برخي گونههاي پستاندار در معرض خطر انقراض اطلاعات جالبي براي شرق دارد او در اينباره به «شرق» ميگويد: «در مورد خزندههاي ايران تاكنون كار چنداني نشده است، اما ميتوان گفت كه به احتمال زياد تعداد بسيار زيادي از آنها در معرض خطر هستند و ما از وضعيت آنها اطلاع دقيقي نداريم. بر اساس گفتههاي ايمانيان در ميان خزندگان شناخته شده ايران، افعي دماوندي، مارمولك خاردم و تمساح گاندوي سيستان از گونههاي در خطر انقراض هستند. در ميان اينگونهها افعي دماوندي گونه اندميك و كاملا بومي ايران است، اينگونه در معرض خطر انقراض است اما هنوز حد آن مشخص نشده است.»
افعي دماوندي: افعي دماوندي در منطقه كوچك جغرافيايي نزديكي درياچه لار در البرز مركزي ديده ميشود، اين خزنده سر كوچك، مثلثي شكل و كشيده، بدن باريك و دم كوتاه دارد و طول آن به 80 سانتي متر ميرسد، رنگ بدن خاكستري روشن، نقرهاي، قهوهاي تيره، يكنواخت يا داراي خطوط و نقوش متفاوت، گاهي به رنگ زرد متمايل به خاكستري روشن ساده همراه با يك خط قهوهاي طولي تيره در سرتاسر سطح پشتي تا انتهاي دم، در سمت دو طرف سر تا زير چشم داراي دو خط مورب تيره متمايل به سياه، سطح شكمي زرد روشن با خالهاي ريز سفيد و سياه است. افعي دماوندي از خطرناكترين و كميابترين افعيهاست. گفته ميشود افعي دماوندي شرقيترين افعي كره زمين است. اين افعي در حال حاضر در فهرست اتحاديه جهاني حفاظت در رده آسيبپذير قرار گرفته است. از اين رو كه پراكندگي آن در سراسر دنيا تنها به منطقه البرز مركزي ايران محدود ميشود. اصليترين عامل تهديدكننده حيات اينگونه جانوري، استفاده از آنها به منظور سمگيري در انستيتوواكسن و سرمسازي است. علاوه بر اين نزديك بودن محل زيست آن به تهران و تخريب گسترده زيستگاهياش را نيز ميتوان علت اصلي كاهش شديد جمعيت آن دانست.
مارمولك خاردم: معماريان در ادامه با نام بردن از يك گونه مارمولك بومي ايران، ميگويد: «يك نوع مارمولك با نام خاردُم نيز جزو گونههاي در معرض خطر ايران است كه در مناطق جنوبي زيست ميكند، اين مارمولك حدود 40 سانتي متر طول دارد، مهاجم نيست و تنها مارمولك گياهخوار ايران است، بقيه مارمولكها حشرهخوار و گوشتخوار هستند. مارمولكهاي خاردم از دم خاردار خود براي دفاع از جانشان و دور كردن حيوان مهاجم استفاده ميكنند به نحوي كه بلافاصله داخل سوراخ خود فرار كرده و با حركت دادن دم تيغدارشان و ايجاد ضربات محكم، جانور شكارچي يا حتي انسان را از خود دور ميكنند.»
تمساح گاندو: آنگونه كه اين كارشناس خزندهها ميگويد:
« تمساح گاندو يا تمساح پوزه كوتاه كه با اسم كروكوديل ايراني نيز شناخته ميشود نيز در معرض خطر انقراض است، اين جانور در كنار رودخانهها زيست ميكند و طول آن به حدود يك متر و نيم نيز ميرسد.» بر اساس آخرين سرشماري كه از سوي سازمان حفاظت از محيط زيست چابهار در سال 91 انجام شد. تعداد كروكوديلهاي ايراني را نزديك به 300عدد تخمين زدهاند. اتحاديه بينالمللي حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي اينگونه را به لحاظ ارزش و تعداد نادرشان در آخرين طبقهبندي خود در سال 2005 جزو گونههاي آسيبپذير اعلام كرد.
پستانداران در خطر
يوز پلنگ آسيايي: تنها گربهساني است كه از دور شباهت زيادي به سگسانان دارد. دست و پاي بلند، بدن كشيده و باريك، سينه فراخ و شكم بالاي او شبيه سگ تازي است. سر كوچك و گرد، پوزهاي كوتاه و گوشهايي كوچك و گرد دارد. سطح بدن از خالهاي گرد، سياه و توپر پوشيده شده در ناحيه، صورت نوار سياه رنگي كه شبيه ريختن اشك است از گوشه داخلي چشم تا گوشه دهان امتداد مييابد. طول سر و تنه 140 تا 150 سانتيمتر، دم 60 تا 80 سانتيمتر، ارتفاع 67 تا 94 سانتيمتر، وزن 20 تا 70 كيلوگرم. از فاصله حدود
دوكيلومتري ميتواند تكان خوردن دم يك آهو را تشخيص دهد. ميتواند با سرعتي معادل 80 كيلومتر و با گامهايي به طول هفت متر به طرف طعمه حركت ميكند. يوز سريعترين دونده جهان است. در مواقع ضروري ميتواند با سرعت 110 كيلومتر در ساعت بدود و این سرعت ظرف 3 ثانيه به 110 كيلومتر در ساعت ميرسد. معمولا از پستانداراني نظير قوچ، ميش، آهو، جبير، كل و بز و خرگوش تغذيه ميكند. در حال حاضر در اكثر مناطق، قوچ و ميش و خرگوش اصليترين طعمه را تشكيل ميدهد. مدت آبستنياش حدود 95 روز است. يك تا شش و معمولا دو تا چهار بچه ميزايد. تولهها در حدود يك سالگي بالغ ميشوند و پس از كسب آموزشهاي لازم، در 15 تا 17 ماهگي مادر را ترك ميكنند. طول عمر در اسارت حدود 18 سال است. تعداد يوزهاي موجود در ايران بين 70 تا 100 قلاده تخمين زده ميشود كه بيشترين تعداد در نايبندان، بافق، دره انجير و اوران است.
گوزن زرد ايراني: گوزن زرد كه يكي از گونههاي بومي ايران بود به صورت آزاد در طبيعت منقرض شده است اما در اسارت هنوز تعدادي از آن هست، برنامههايي براي بازگشت آن به طبيعت انجام شده اما هنوز آنها را در فنس نگهداري ميكنند و آزاد نيستند. نرها شاخهاي بلند و نسبتا پهني دارند. رشد شاخها از يك سالگي به بعد شروع ميشود، ولي شاخكها از دو سالگي ظاهر ميشود. در اواخر فصل زمستان شاخها ميافتند و شاخهاي جديد بلافاصله شروع به رشد ميكنند و در تابستان تكميل ميشوند. موها در فصل تابستان كوتاه است. رنگ پشت و پهلوها در اين فصل زرد متمايل به قرمز و زير بدنه كفلها و دم سفيد است، در قسمت پشت و پهلوها خالهاي سفيد مشخصي دارد. طول سر و تنه 150 تا 200 سانتيمتر، دم 16 تا 20 سانتيمتر، ارتفاع 85 تا 110 سانتيمتر، وزن 50 تا 130 كيلوگرم. گوزن زرد در گذشته پراكندگي وسيعي از شمال آفريقا تا عراق، تركيه و ايران داشته، ولي در حال حاضر نسل آن در تمام كشورهاي مذكور به جز ايران نابود شده است. در ايران اين گوزن در مناطق جنگلي زاگرس و جنگلهاي گرمسيري خوزستان زندگي ميكرد، ولي در حال حاضر پراكندگي طبيعي آن فقط محدود به مناطق حفاظت شده است. گوزن زرد از علوفه، سرشاخهها و ميوهها تغذيه ميكند. مدت آبستني اينگونه حدود هشت ماه است هنگام زايمان يك و بهندرت دو بچه ميزايد. وزن بچهها در موقع تولد حدود چهار تا پنج كيلوگرم است. بچهها پس از تولد قادر به راه رفتن و دويدن هستند، در يك و نيم سالگي بالغ ميشوند. طول عمر حدود 16 سال است.
پلنگ ايراني: جثهاي بزرگ، بدني عضلاني ولي نرم و قابل انعطاف، سري پهن، گوشهايي كوچك و گرد دارد. سطح پشت و پهلوها از خالهاي تو خالي و سر، گردن، روي دستها و پاها و زير بدن از خالهاي توپر پوشيده شده است. طول سر و تنه 110 تا 195 سانتيمتر، دم 60 تا 110 سانتيمتر، ارتفاع 45 تا 78 سانتيمتر، وزن 35 تا 90 كيلوگرم. مادهها كوچكتر از نرها هستند. اينگونه در اكثر زيستگاههاي كشور اعم از جنگلي، كوهستاني، بياباني، استپي، بلوچي و در ارتفاعات مختلف از صفر تا نزديك چهار هزار متر از سطح دريا و هر كجا طعمه مناسب، به خصوص كل و بز وجود داشته باشد، زندگي ميكند. پلنگ به شدت از انسان ميترسد، به محض مواجه شدن با انسان، به حالت مخفي و بسيار سريع فرار ميكند. اگر زخمي شود يا راه فراري نداشته باشد، ممكن است در موقع فرار به انسان حمله كند. از اكثر پستانداران بزرگ و كوچك، به خصوص گراز، كل و بز، قوچ و ميش و همچنين پرندگان، خزندگان نظير لاكپشت، ماهيها و حشرات تغذيه ميكند، به شكار و خوردن گوشت روباه و سگ اهلي علاقهمند است. جفتگيري معمولا در اواسط زمستان صورت ميگيرد. در اين فصل صداي نعره پلنگها شنيده ميشود و درگيريهايي نيز ممكن است بين نرها ايجاد شود. مدت آبستني حدود 95 روز است. زايمان در غارها و سوراخها صورت ميگيرد. از يك تا شش بچه ميزايد. به مدت سه ماه شير ميخورند. در 18 ماهگي از مادر جدا ميشوند. حدود سه سالگي بالغ ميشوند. طول عمر در اسارت حدود 23 سال است. كمتر از 200 قلاده پلنگ در ايران است.
خرس سياه: يكي ديگر از گونه جانوران بومي ايران خرس سياه است كه در جنوب شرقي ايران در سيستان كرمان و هرمزگان زيست ميكند، از اينگونه جانوري تعداد بسيار اندكي باقي مانده است جثه خرس سياه كوچكتر از خرس قهوهاي است، گوشها به نسبت بزرگ، موها بلند و به رنگ سياه است. طول سر و تنه خرس سیاه 120 تا 180 سانتيمتر، دم 7 تا 10 سانتيمتر، ارتفاع 90 سانتيمتر و وزن 50 تا 170 كيلوگرم. خرس سياه علاوه بر مواد گياهي، از مواد حيواني نظير حشرات، مهرهداران كوچك، نوزاد پستانداران و گاهي دام اهلي نيز تغذيه ميكند. از توليدمثل خرس سياه اطلاع زيادي در دست نيست ولي معمولا جفتگيري در اواخر تابستان انجام ميگيرد و پس از حدود هفت ماه معمولا تعداد دو بچه ميزايد و در حدود 25 سال عمر ميكند. بر اساس گمانهزني كارشناسان بين 10 تا 20 قلاده خرس سياه در ايران هست.
سنجاب ايراني: سنجاب ايراني هم به دليل آنكه برخي آن را به عنوان حيوان خانگي استفاده ميكنند، در معرض خطر انقراض قرار گرفته است، اينگونه جانوري در اسارت به هيچ عنوان زاد و ولد نميكند به همين دليل در حال از بين رفتن است، اينگونه جانوري در اقليم زاگرسي و در استانهاي كردستان، ايلام چهارمحال و بختياري و كهگيلويه و بويراحمد يافت ميشود. سنجاب ايراني جثهاي متوسط، دمي بلند و پشمالو دارد كه از نصف طول بدن بلندتر است. موهاي پشت به رنگ خاكستري متمايل به قهوهاي و زير بدن زردرنگ است. رنگ موهاي سر و سطح پشتي دم قرمز حنايي و سطح زيرين دم روشنتر است. طول سر و تنه 192 تا 230 ميليمتر، دم 128 تا 138 ميليمتر، پا 52 تا 55 ميليمتر، گوش 27 تا 29 ميليمتر. اينگونه براي تغذيه گاهي اوقات روي زمين نيز ديده ميشود. از دانه، ميوه، جوانه، برگ، پوست درختان و احتمالا از تخم و جوجه پرندگان تغذيه ميكند. جفتگيري سنجابهاي ايراني از فصل بهار شروع ميشود و پس از حدود 40 روز سه تا هشت بچه كور و بيمو ميزايد. بچهها در يك سالگي بالغ ميشوند. طول عمر در اسارت حدود 15 سال است.
گور ايراني: اينگونه شباهت زيادي با الاغ دارد، ولي قدري از آن بزرگتر است. گوشها بلند، باريك و نوك تيزند. سمها پهنتر از الاغ، دم بلند و نيمه انتهايي آن موهاي بلندي دارد. موها كوتاهند. رنگ پشت، زرد متمايل به نارنجي، پايين بدن، پهلوها و كفلها سفيد متمايل به زرد است. يال سياه رنگي روي گردن و نوار قهوهاي تيرهاي در پشت دارد كه تا دم ادامه مييابد. طول سر و تنه 200 تا 250 سانتي متر، دم 30 تا 49 سانتي متر، ارتفاع 100 تا 142 سانتي متر، وزن 150 تا 260 كيلوگرم. تندروترين عضو خانواده اسب و الاغ است. معمولا از گياهاني نظير درمنه تغذيه ميكند. وابستگي زيادي به آب دارد. مدت آبستني حدود يكسال است. يك بچه ميزايد. در موقع زايمان، مادر تا مدتي از گله جدا ميشود. بچهها در موقع تولد رشد كافي دارند، پس از مدتي كوتاه مادر را تعقيب ميكنند. بچهها احتمالا در سه سالگي بالغ ميشوند. مادهها معمولا هر دو سال يكبار و گاهي همه ساله ميزايند. برخي از گورهاي مادهاي كه در منطقه كالمند در محوطه محصور نگهداري ميشدند، هر سال يك بچه ميزايند. طول عمر گور حدود 40 سال است. دشمن طبيعي آن پلنگ و احتمالا گرگ است. در حال حاضر به دلايلي از قبيل تعقيب و شكار گور با موتوسيكلت و اتومبيل، تخريب زيستگاه و اشغال آبشخورها، نسل آن به شدت در معرض خطر نابودي قرار گرفته است.