آدرس پست الکترونيک [email protected]









یکشنبه، 1 مرداد ماه 1391 برابر با 2012 Sunday 22 July

ربودن كودكان گلفروش برای گدايی

مردي بعد از ربودن دو كودك گلفروش، آنها را به يكي از شهرهاي شمالي برد تا براي او گدايي كنند. متهم كه به بهمن گدا معروف است، بعد از دستگيري ماجرا را تشريح كرد.

نيمه شب يك‌شنبه ۱۸ تير ماه مردي ميانسال در حالي كه عصايي در دست داشت، لنگ لنگان خودش را به مأموران پليس رساند و از ناپديد شدن پسر ۱۱ ساله‌اش به نام عاشق خبر داد. شاكي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، گفت: من و خانواده‌ام كه افغاني هستيم، در جنوب پايتخت زندگي مي‌كنيم. به دليل معلوليتم از كار افتاده‌ام و پسر ۱۱ ساله‌ام، تنها نان‌آور خانه است. عاشق هر روز صبح بر‌اي دستفروشي به پارك ارم مي‌رود و عصر هنگام برگشتن به خانه در يكي از خيابان‌ها به ماشين‌هاي عبوري گل مي‌فروشد. امشب وقتي خبري از او نشد، به خيابان رفتم و از دوستانش سراغش را گرفتم. آنها گفتند عصر با يكي ديگر از بچه‌هاي گلفروش بوده.

من بچه گلفروش را مي‌شناختم. وقتي از پدرش سراغش را گرفتم، او هم از پسرش – عزيز ۱۰ ساله – خبري نداشت. اكنون از شما كمك مي‌خواهم كه پسر گمشده‌ام را به من باز گردانيد. با طرح اين شكايت، پرونده به دستور قاضي هاشميان، داديار شعبه اول دادسراي جنايي، براي رسيدگي در اختيار تيم ويژه‌اي از كارآگاهان مبارزه با آدم‌ربايي قرار گرفت. در نخستين شاخه از تحقيقات محلي، مأموران دريافتند كه دو پسر گلفروش عصر روز حادثه با مرد جواني به نام بهمن معروف به بهمن گدا ديده شده‌اند كه با يكديگر از پارك ارم خارج شده‌اند.

تحقيقات پليسي نشان داد بهمن گدا كه در پارك دستفروشي مي‌كرد، به طور مرموزي ناپديد شده است. بنابراين كارآگاهان تحقيقات گسترده‌اي را براي رديابي وي آغاز كردند تا اينكه چند روز بعد پدر عاشق به مأموران گفت پسرم به همراه دوستش به خانه برگشته است. وي ادامه داد: پسرم به من گفت بهمن گدا او و عزيز را ربوده و به يكي از شهرهاي شمالي برده تا برايش گدايي كنند. آنها هم در يك فرصت مناسب فرار كرده‌اند. مأموران پليس سرانجام روز شنبه ۲۴ تير ماه بهمن گدا را دستگير كردند.

صبح ديروز، بهمن گدا به همراه يكي از كودكان گلفروش- عاشق- مقابل قاضي هاشميان مورد بازجويي قرار گرفتند. پسرك در حالي كه هنوز ترس در چهره‌اش نمايان بود، گفت: من و عزيز هنگام گل فروشي با بهمن گدا آشنا شديم. شب حادثه من ۵۰ هزارتومان دستفروشي كرده بودم و قصد داشتم بروم گل فروشي كنم. عزيز هم همين مقدار كار كرده بود كه متهم به ما نزديك شد و گفت كه قصد دارد براي تفريح به شمال برود و خواست كه ما هم همراهش برويم اما ما قبول نكرديم . بعد از آن بهمن گدا پول‌هاي ما را به زور گرفت و تهديد كرد اگر با او به شمال نرويم، پول‌هايمان را نمي‌دهد. ما به خاطر پول‌هايمان با او سوار اتوبوس شديم.

وقتي بيدار شديم، فهميديم كه در بندر انزلي هستيم. بهمن آنجا با بدرفتاري و تهديد خواست براي او گدايي كنيم و پو ل‌ها را به او بدهيم. ما به او گفتيم كه گلفروشيم نه گدا، اما ترفند گدايي و دزدي را به ما ياد داد. ما چند روزي داخل شهر از مردم و مسافران گدايي كرديم و پول‌ها را به او مي‌داديم و شب‌ها را زير پل‌ها مي‌خوابيديم. پسرك ادامه داد: يك روز با پولي كه گدايي كرده بودم، كارت تلفني خريدم و با پدرم تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم. پدرم ما را راهنمايي كرد كه چگونه از دست او فرار كنيم و به تهران برگرديم .

در ادامه متهم گفت: من دو پسر را كه در خيابان گل فروشي مي‌كردند با خودم به شمال بردم، اما آنها با ميل خودشان به آنجا آمدند و قرار بود كه تفريح كنيم، اما ما براي پول خرجي‌مان مجبور بوديم كه آنجا هم دستفرشي و فال‌فروشي كنيم. در پايان متهم به جرم آدم‌ربايي به دستور قاضي هاشميان با قرار قانوني روانه بازداشتگاه شد.




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved