شرق: هنوز نتايج آخرين آمارگيري از شيوع بيماريها و اختلالات رواني در كشور مشخص نشده است و همچنان بايد به همان رقم 21درصدي سال 84 استناد كرد. عددي كه بسياري از متخصصان حوزه روانپزشكي بر سر آن توافق ندارند و شاهد حاكي از آن است كه در سالهاي اخير اختلالات رواني در كشور به طور قابل ملاحظهاي افزايش يافته است. آنچنان كه در تهران ميزان ابتلا به اختلالات رواني از 5/21درصد در سال 78 به 3/35درصد در سال 90 رسيده است. از طرفي بسياري بر اين باورند كه هيچ عزم جدياي در ميان تصميمگيرندگان كلان كشور در زمينه سلامت روان و اجتماعي مردم وجود نداشته و ندارد. چه آنكه در تنظيم لايحه بودجه سال 91 نيز تنها در بخش سلامت جسمي مردم، اعتباري در نظر گرفته شده و سلامت روان و اجتماعي آنها مغفول مانده است. اين در حالي است كه به گزارش مهر، عليرضا مصداقينيا، معاون بهداشتي وزارت بهداشت گفته است كه طبق مطالعات در سال 90 تا 94، حدود 20 تا 30درصد از جمعيت كشور دچار مشكلات رواني ميشوند. علاوه بر اين وزير بهداشت هم چندي پيش اعلام كرد كه فقط 10هزار تخت روانپزشكي در كشور وجود دارد و 17 استان كشور از تخت روانپزشكي و 23 استان نيز از تخت رواني كودك محروم هستند. پزشكان دوره ديده متخصص هم براساس آمار وزارت بهداشت دوهزار و 300 نفر اعلام شدهاند. با اين وجود متخصصان روانپزشكي، كمبود تخت را تنها يكي از مشكلات بيماران رواني ميدانند و ضمن هشدار نسبت به روند صعودي بيماريها و اختلالات رواني در سالهاي اخير، از نبود حمايت بيمهها، بيتوجهي دولت نسبت به سلامت روان جامعه، بياطلاعي مردم از بيماريهاي رواني و نابساماني خدمات روانپزشكي سخن ميگويند.
اطلاعات مردم كافي نيست
«بيماريهاي رواني در انسان در اثر اختلال در محيطهاي بيوشيميايي و فيزيولوژيك مغز و بدن ايجاد ميشوند. بنابراين آدمهايي كه به نحوي رفتارشان؛ خود يا ديگران را آزار ميدهد، همچون اضطراب، افسردگي، وسواس، اختلال خواب يا اعتياد و ... جزو يكي از طبقهبنديهاي بيماريهاي رواني قرار ميگيرند.» احمد جليلي اذعان ميكند كه شناخت بعضي از مردم از اختلالات و بيماريهاي رواني، شناخت صحيحي نيست. «متاسفانه هم در سطح جامعه و هم در طبقه تحصيلكردههاي ما و شاغلين به حرفههاي پزشكي هم اين سوءتفاهم و اشكال هست. اما برخلاف تصور عموم، افرادي كه از بيماريهاي رواني رنج ميبرند، مردم غيرعادياي نيستند و برعكس گاهي آدمهايي وظيفهشناس و مفيد به حساب ميآيند. دكتر احمد جليلي روانپزشك و نماينده انجمن جهاني روانپزشكي در آسياي ميانه و غربي، با بيان اين مطلب به «شرق» ميگويد: هنوز مردم بيماري رواني را مساوي با مجنون و ديوانه ميدانند در حالي كه اين گروه تنها چهار يا پنجدرصد كل بيماران رواني را شامل ميشوند.» جليلي با بيان اينكه در ميان مردم اين تصور اشتباه وجود دارد كه بيماريهاي روانيسواي از جسم هستند، تاكيد ميكند: «بيماريهاي رواني دقيقا بيماريهاي جسمي هستند. در واقع روان حاصل فعاليت و كاركرد مغز است. بنابراين وقتي كه كار مغز در ساختارهاي خيلي ظريف و ريزخود دچار اشكال ميشود، بيماريهاي رواني اتفاق ميافتد. نابسامانيهاي اجتماعي از راه گيرندهها وارد ارگانيسم فرد ميشود و از راه تاثير استرس بر سلولهاي مغز اين اختلالات را ايجاد ميكنند و فرد بيمار ميشود.»
جليلي با بيان اينكه افسردگي و اضطراب بالاترين آمار را در ميان بيماريهاي رواني دارند، گفت: «ميزان ساعاتي كه مردم در اثر افسردگي در خيلي از كشورها از كار معاف ميشوند نسبت به بسياري از بيماريهاي ديگر بيشتر است. بنابراين اين بيماريها علاوه بر آنكه باعث رنج كشيدن انسانها و از دست دادن سلامتشان ميشوند، جامعه را هم تحتتاثير قرار ميدهند و از آنجا كه كار مولد را كم ميكنند، منجر به ضرر و زيان اقتصادي ميشوند.»
بياطلاعي و عدم توجه و آموزش كافي سبب ميشود كه بعضي از افراد از وجود بيماريها و اختلالات خود بيخبر باشند. احمد جليلي، روانپزشك در اين مورد ميگويد: «در همه بيماريها، بيماري خاموش و پنهان وجود دارد. بسياري از مردم خبر ندارند كه ديابت يا فشار خون دارند. عدهاي هم نميدانند بيماري رواني دارند و به اشتباه به متخصصهاي ديگر مراجعه ميكنند و با تمام عكسها و آزمايشها و نوارهاي قلبي و مغزي كه انجام ميدهند باز هم تشخيص صحيحي درباره بيماري آنها داده نميشود. در حالي كه با چند سوال و مصاحبه و معاينه كامل بيمار، بيماريشان شناخته ميشد و متحمل اين همه ضرر و زيان اقتصادي نميشدند.»
تصور رايج در ميان مردم وجود دارد كه داروهاي رواني اعتيادآور هستند. همچنين خيليها از ترس انگ زدن توسط جامعه، درصدد درمان بيماريهاي خود برنميآيند. جليلي اين مورد را بينش غلطي ميداند و ميگويد: «مثل اين است كه به مريض فشار خون بگويي با قرص فشار خون معتاد ميشوي. معتاد نيست، محتاج قرص فشار خون است. اگر قرص فشار خون نخورد فشارش بالا ميرود. اگر قرص افسردگي نخورد، افسردگياش بيشتر ميشود و در نتيجه احتمال خودكشياش بالا ميرود.» جليلي با گلايه از برخي همكارانش در ديگر تخصصها ادامه ميدهد: «هم مردم، هم داروخانهها و هم همكاران ما در ديگر تخصصها اين قدر اين نوع از بيماران را از درمان صحيح بيماريهاي رواني نترسانند. نتيجهاش اين ميشود كه شما در نسخه هر تخصصي يك قرص آرامبخش ميبينيد. در حالي كه افسردگي فقط با خوردن قرص آرامبخش درمان نميشود.»
آمار دقيقي وجود ندارد
براساس مصوبه دولت، وزارت بهداشت موظف است كه هر پنج سال مطالعاتي را در زمينه شيوع بيماريهاي رواني در سطح كشور انجام دهد. اما اين امر به طور مستمر صورت نگرفته است و آخرين آمار از شيوع بيماريها و اختلالات رواني، مربوط به سال 84 است كه رقم 21درصد را نشان ميدهد. جليلي با بيان اينكه انجام اين تحقيقات بودجه و هزينه زيادي را طلب ميكند، رقم 21درصد را دقيق نميداند و اظهار ميكند كه درصد واقعي بيشتر از آماري است كه به صورت رسمي اعلام ميشود؛ نكتهاي كه روانپزشكان ديگر هم به آن اشاره ميكنند. شهرام خرازيها، مدير گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشكي تهران در گفتوگو با فارس هرگونه قضاوت جامع در مورد ميزان بيماريها و جمعيت مبتلايان را منتفي دانسته و ميافزايد: «از نظر آمار با مشكلات متعددي مواجهيم. از عدم دقت در اخذ آمار و دستكاري در پارهاي از آمارها گرفته تا درصد خطاي قابل توجه به هنگام برخي سرشماريها و غربالگريها و محدوديت اعلام اطلاعات آماري و دسترسي به آمارهاي مذكور.»
با اين حال هر از چندي از گوشه و كنار، آمارهاي گوناگوني از طرف كارشناسان و مسوولان به گوش ميرسد. سال گذشته، مهدي تهراني دوست، رييس بيمارستان روزبه در حاشيه همايش دانشآموختگان اين بيمارستان، تعداد مراجعان سرپايي به اين بيمارستان را سالانه 20هزار نفر برآورد كرده بود. همچنين به گفته او هر سال دوهزار بيمار در اين بيمارستان بستري ميشوند. در آخرين اظهارنظر مسوولان وزارت بهداشت نيز، شيوع بيماريهاي رواني در كشور 21درصد عنوان شده است كه 16درصد مردان و 26درصد زنان را شامل ميشود.
آبانماه سال گذشته، پرويز مظاهري دبير بيستوهشتمين همايش سالانه انجمن روانپزشكان ايران گفته بود كه آمارهاي اختلال روان در كشور مشابه آمارهاي بينالمللي است و بر اين اساس 22 تا 25درصد جامعه مبتلا به انواع اختلالات روانپزشكي هستند.
براساس برآوردهاي دفتر سلامت روان وزارت بهداشت، 21ميليون نفر از جمعيت كشور در سال 89 نياز به خدمات روانپزشكي داشتهاند. همچنين طبق محاسبه اين دفتر، دوميليون و 200هزار نفر به روانپزشكان مراجعه كردهاند.
دلايلي كه ممكن است سياسي باشد
به اعتقاد جليلي صحبت درباره علل بروز بيماريها و اختلالات رواني كار سادهاي نيست و چه بسا بحث سمت و سويي سياسي پيدا كند. با اين حال به نظر اين روانپزشك هرگاه جوامع در مسير يك تغيير و تحول سريع همچون جنگ، انقلاب، بحرانهاي اقتصادي و غيره قرار بگيرند، نوساناتي ايجاد ميشود كه بيماريهاي رواني را به دنبال دارد. ايران نيز در سالهاي اخير از اين امر مستثنا نبوده است. گراني، مشكلات اجتماعي، تغيير دهنشيني به شهرنشيني، شهرنشيني به حاشيهنشيني، آلودگي هوا، ترافيك، بيماريهاي جسمي، گراني، تورم و تصادف در بالا رفتن ميزان بيماريهاي رواني تاثير بسزايي دارد.» مشاور عالي انجمن روانپزشكي ايران پيشنهاد ميدهد: «بهتر است كه عوامل اين نوع بيماريها فارغ از مسايل سياسي و در بستر روانپزشكي اجتماعي كه جايش در كشور ما خالي است و به آن كم پرداختهايم بررسي شود.
قانون 10درصدي كه اجرا نميشود
اواخر ارديبهشت وزير بهداشت با بيان اينكه بيماران روانپزشكي مظلوم واقع شدهاند، اعلام كرد كه فقط 10هزار تخت روانپزشكي در كشور وجود دارد كه 41درصد از اين هزار تخت نيز در تهران قرار دارد. همچنين طبق گفتههاي دستجردي 17 استان كشور تخت روانپزشكي و 23 استان تخت رواني كودك ندارند.
دكتر احمد جليلي با بيان اينكه از زمان وزارت دكتر مرندي مقرر شد كه 10درصد تختهاي بيمارستانهاي عمومي خصوصي و دولتي به بيماران روانپزشكي اختصاص يابد، ميگويد: «هر وزيري كه آمده است زير اين مصوبه را يك امضا گذاشته و دوباره ابلاغ كرده است اما هنوز كه هنوز است اين قضيه معطل مانده است. كسي حرف وزير را نميخواند. تعداد بخشهاي دانشگاهي هم كه اين كار را كردهاند انگشتشمار است.» هر چند به اعتقاد جليلي در تمام اين سالها، وزارتخانه ميتوانسته است با ايجاد اهرمهايي، اين قانون را اجرايي كند اما برطرف نشدن اين مشكل در طول سالهاي اخير نشان از اين دارد كه اراده قاطعي در ميان مسوولان دولتي وجود ندارد.
جليلي با اشاره به اينكه چنين كاري در تمام دنيا انجام ميشود، اضافه ميكند كه در صورت اجراي قانون 10درصدي علاوه بر اينكه تا اندازهاي مشكل كمبود تخت برطرف خواهد شد، كمك زيادي هم به مساله انگزدايي و انساني نگاه كردن به بيماران رواني خواهد شد.
رييس سابق انجمن روانپزشكي ايران، دليل اجرايي نشدن اين طرح را مقاومت روساي بيمارستانها و عدم نظارت صحيح دولت ميداند. به گفته او اختصاص تخت به بيماران روانپزشكي در يك بيمارستان منفعتي براي مسوولان آن ندارد. به همين جهت روساي بيمارستانها ترجيح ميدهند بخشهاي خود را در اختيار بيماريهاي سودآوري همچون قلب و ارتوپدي قرار دهند.
مساله تخت روانپزشكي مساله ديروز و امروز نيست. چالشي است كه در طول ساليان متوالي، روانپزشكان و مسوولان زيادي با آن مواجه بودهاند.
دكتر عباسعلي ناصحي با اشاره به تصويب قانون اختصاص 10درصد از تختهاي بيمارستاني به بيماران رواني در سال 78 به خراسان گفت: «بر اساس نيازسنجي انجام شده در سال گذشته حداقل به 11هزار تخت رواني در بيمارستانهاي كشور نياز است كه تنها هفتهزار تخت از مجموع تختهاي بيمارستاني به بيماران رواني اختصاص يافته است.»
سال گذشته نيز در نشست خبري هفته سلامت، عباسعلي اسدي، كارشناس دفتر سلامت روان وزارت بهداشت با بيان اينكه در سال 89، هفتهزار و 567 تخت پذيرش بيمار رواني در 141 بيمارستان فعال در كشور اشغال شد، تعداد بيماراني كه در اين تختها بستري شدند را 112هزار نفر عنوان كرد. همچنين ميرسپاسي رييس انجمن علمي روانپزشكان ايران تعداد تخت مورد نياز كشور را 30هزار تخت عنوان كرده و گفته بود: «هماكنون 10هزار تخت روانپزشكي عمومي و خصوصي در ايران وجود دارد كه اين ميزان بايد سه برابر شود.»
بيمه روانپزشكي دچار فاجعه است
نبود بيمه و نرخگذاري صحيح خدمات پزشكي دو مشكل عمده روانپزشكان و بيماران رواني است. به گفته جليلي در حال حاضر، هزينههاي درمان به عهده كادر پزشكي و مردم است. او با بيان اينكه بيمار روانپزشكي وضعيتي فاجعهآميز دارد، اضافه ميكند: «درد اصلي اين است كه در كشور ما بيمههاي زيادي وجود دارد، اما هيچ كدامشان به درد مردم نميخورند. در اندك مواردي هم كه بيمه پرداخت هزينهاي را به عهده ميگيرد، شايد بيمار پس از مراجعات متعدد و پاسكاري ميان بيمارستان و اداره بيمه، موفق به دريافت يك دهم هزينههاي خود شود. از طرفي بيمار فقط يكبار در سال حق استفاده از بيمه را دارد. در حالي كه ممكن است دو بار يا بيشتر مريض شود.» جليلي باز هم پاي دولت را به ميان ميآورد و ميگويد: «نگرش غلط و عدم نظارت دولت اين وضعيت را به وجود آورده است. دولت بايد كارها را به بخش خصوصي واگذار كند و خود فقط ناظر باشد.»
عدم پوشش بيمه هم همچون كمبود تخت روانپزشكي از جمله مشكلاتي است كه بارها از سوي متخصصان اين حوزه مطرح شده است.
به نقل از روابطعمومي دانشگاه علومپزشكي تهران، تهرانيدوست رييس بيمارستان روزبه با بيان اينكه از يك طرف تعرفهها پاسخگوي نيازهاي بيمارستانها نيست و از طرف ديگر بيماران از شرايط مالي مناسبي برخوردار نيستند، خواستار همكاري بيشتر بين سازمان بيمه و بيمارستانهاي روانپزشكي شد. او ميافزايد: «بسياري از خدمات موثر در درمان بيماران از قبيل گروهدرماني، كاردرماني، گفتاردرماني و انجام تستهاي روانپزشكي جزو خدمات بيمهها تعريف نشده و بيمارستان نميتواند درآمدي از ارايه اين خدمات داشته باشد.»
در سال 88، دكتر صابري ظفرقندي، رييس اداره خانواده و بهداشت روان وزارت بهداشت در گفتوگو با خبرآنلاين، با اشاره به اينكه هزينهها و تعرفههاي بخش روانپزشكي متناسب و واقعي نيست، حمايت بيمهاي از خدمات روانپزشكي را كافي و جامع ندانسته و گفته بود: «حمايتهاي بيمهاي از خدمات روانپزشكي وجود دارد اما به دلايل مختلف اين حمايتها كافي نيست و نياز به بازنگري دارد.»