روزنامه مردمسالاری: بنا به گزارش روزنامه «ايران» از عملکرد دولت در بازار سکه خواندم که «کاهش 40درصد سکه در 50روز ! »، روزنامه محترم دولتي نوشته است که سکه تمام بهار آزادي که در سال گذشته تا يک ميليون و پنجاه هزار تومان پيش رفته بود، در نيمه خرداد ماه جاري به حدود 660 هزار تومان رسيد .
خوب ! رنجتان مقبول و سعي تان مشکور! اين خبر درست، اما از اين روزنامه در قبال عملکرد مسئولان محترم اقتصادي بايد پرسيد که قيمت سکه در نيمه خرداد 89 و 90 چند بوده است؟ بايد پرسيد که عملکرد تيم اقتصادي در قبال رشد بيرويه قيمتها که همچنان ادامه دارد به کجا انجاميده است ؟ به اذعان سياستمدارانه بانک مرکزي از سال گذشته تاکنون بين 40 تا 100 درصد رشد قيمت اجناس و کالاهاي مورد نياز مردم مطرح و اعلام شده است و اين غول گراني همچنان شکست ناپذير، پيش ميتازد. از همين هفته قيمت نان حدود 30درصد بالا رفته، قيمت مرغ و ديگر اقلام هم، سرسامآور رو به افزايش است.
از طرفي هر روز فارغ التحصيلان از راه رسيده به خيل بيکاران ميپيوندند و متاسفانه در سال «توليد ملي و حمايت از کار و سرمايه ايراني » به سبب ندانمکاريهاي ما کارگاهها و کارخانههاي بيشتري تعطيل ميشوند و در نتيجه از ايستايي توليد و ازکف رفتن سرمايهها و بيکارشدن کارگران گزيري نيست.
پرسش اين است که مشکل اين گره کور کجاست؟ نقش دولت خدمتگزار در اين ميانه چيست؟ آيا مقصر اصلي عوامل دولتياند؟ آيا انگشت اتهام به جانب مصوباتي است که مشکل گشا نيست؟ آيا معضل اقتصادي و اجتماعي ما از قابليت و اهليت مسئولان ما بزرگ تر است؟ آيا کساني را بر کرسي نشانده ايم که برخي جايشان نيست؟ آيا به تعبير بعضي گفتهها مفسدان اقتصادي آن چنان بختکي بر اقتصاد ما هستند که زورمان نميرسد که نگاه چپ به آنها کنيم؟ آيا مشکل اين نيست که هيچ کس را جز خود و برنامههاي خود قبول نداريم؟ آيا معضل اين نيست که تا کسي حرفي بر زبان ميآورد، خانهنشيناش ميکنيم؟ آيا کرسيها را از بزرگان و سابقون و کارآمدان خالي نکرده ايم ؟ آيا هيچ به فکر افتاده ايم که ديگران درست ميگويند و ما به خطا ميرويم و ديگران هم، اگر نه بيشتر از ما، وطن و نظام و ارزشهاي خود را دوست دارند؟ آيا متوجه نشده ايد که سرانجام تازيانه گفته آيتالله جوادي آملي بر گرده ما فرود ميآيد؟ آيا نميشنويد که رئيس نهاد قانون گذاري ميگويد که بيکاري و گراني کشور ما را به چالش خواهد کشيد؟ اگر «ضجه » بيکاران و مردم تهي کيسه را در آشفته بازار گراني نشنويد و به « اضطرار»شان توجه نکنيد کيان نظام را به خطر انداختهايد:
تپيدنهاي دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود اين نالهها، فرياد ميگردد
صاحب اين قلم بارها نوشته است که منتقدان طرحها و برنامههاي شما، مخالفان شخصيت و منش شما نيستند، با نظام و کشورشان مخالفتي ندارند، چرا مسائل را گره ميزنيد و قياس آن چناني ميکنيد؟ باور کنيد که ضعف در مديريتهاست. ضعف در بيرون کردن نخبگان و خبرگان و خيرانديشان از صحنههاي کاري است. ضعف در کج سليقگيها است و بي لطفي که هيچ کس را جز خودمان وطيف فکري و گروه سياسي خودمان را نميبينيم و خيال ميکنيم که همان درست است که ما ميگوييم. مشکل، شرق و غرب نيست، خودمان هستيم. اگر امروز باور نکنيم فردا دير است .
بايد برنامه مدون و علميو اصولي داشت . بايد از ظرفيت علميکساني که به حاشيه رانده شدهاند به نيکي استفاده کرد . بايد از واردات بي رويه کاست. منظور، توليد داخلي خود ماست . تاکيد بر توليد داخلي هند و چين و ديگر ممالک نيست . بايد با تدبير درست سرمايهها را جذب کرد به کارخانهها رونق داد و از خيال کارآفريني آن چناني بيرون آمد.
ما با مغزها و تخصصهاي داخلي و ايرانيان سفر کرده و مواد غني اوليه خدادادي، توان آن را داريم که نگذاريم مثل آن شيخ نشين، تورم ما بيش از 2 درصد باشد. نفت را فروختن و پول را در جيب مردم گذاشتن و آنگاه پول ملي را کم ارزش کردن و کشاورزي و صنعت را عاطل و باطل رهاکردن، خيلي پهلواني و هنر نيست !