جام جم آنلاين: جرم الاغ چيست؟ اينكه در داستانها به آن درازگوش احمق ميگويند؟ اينكه چشمهاي درشتش شبيه آهو نيست؟ اينكه نجيب است و حتي اگر كتكش بزني، باز هم سرش را پايين مياندازد و سرجايش ميايستد؟جرم الاغ بايد بالاتر از اين حرفها باشد، چون فيلم كوتاهي كه بتازگي از كشتار او در يك منطقه بياباني منتشر شده، ثابت ميكند اگر الاغي به دست يك مرد آن هم با پتك كشته ميشود، حتما جرم سنگيني دارد.نميشود پتكي به اسم قوانين سخت در دست گرفت و هركس تخلفي كرد، آن را بلافاصله روي سرش كوبيد؛ حرف تمام فعالان حوزه حيوانات هم همين است.
جرم الاغ بايد بالاتر از اين حرفها باشد، چون فيلم كوتاهي كه بتازگي از كشتار او در يك منطقه بياباني منتشر شده، ثابت ميكند اگر الاغي به دست يك مرد آن هم با پتك كشته ميشود، حتما جرم سنگيني دارد.
كمتر كسي دل ديدن فيلم مستندي را دارد كه در آن يك كره الاغ طوسي رنگ با وارد شدن ضربههاي سنگين پتك فلزي به سرش ابتدا روي زمين نيمخيز ميشود و با تكرار ضربهها به سرش بتدريج نقش بر زمين ميشود، در حالي كه گرد و خاك جمع شده در اطراف پيكرش نشان ميدهد كه او براي زنده ماندن تقلاي زيادي كرده است.
الاغ حالا مرده، آن هم در نقطهاي كه سايتهاي خبري، «سميرم» معرفياش كردهاند، همانجا كه سال پيش چند مرد در حالي كه قهقهه ميزدند، ابتدا خرس مادر را كشتند و سپس شكم تولههاي هراسان را زندهزنده دريدند و به مرگ تدريجي و دردناك آنها آن هم با رودههاي آويزان خنديدند.
فاجعه كشتار خرسها در سميرم با يك بلوتوث در تمام كشور پخش شد كه البته مسوولي آن را تكذيب نكرد و مسوولان محلي نيزپذيرفتند كه اين فاجعه در قلمرو مديريتي آنها اتفاق افتاده است.
آنها حتي پس از غليان احساسات افكار عمومي اعلام كردند كه مسببان حادثه را هم دستگير كردهاند و تحويل مراجع قضايي دادهاند تا به اشد مجازات برسند، اما موضوع درباره مرگ اين الاغ كاملا متفاوت است.
تكذيب پشت تكذيب
احمدرضا لاهيجانزاده، مديركل محيطزيست استان اصفهان در گفتوگو با ايسنا اعلام كرده كه اصلا از اين ماجرا اطلاع ندارد، اما مطمئن است كه انتشار اين اخبار در رسانهها به ضرر كشور تمام ميشود، چون آنوقت كشورهاي خارجي نتيجه ميگيرند كه مردم ايران مردمي خشونتطلبند.
مدير اداره محيط زيست شهرستان سميرم هم از اين اتفاق اظهار بياطلاعي كرده و اساسا آن را كذب و بياساس خوانده است، درست همانند غلامرضا قائديها، فرماندار سميرم كه با آوردن نام اين شهرستان در كنار اين حادثه مشكل دارد و در گفتوگو با ايسنا تاكيد كرده كه اگر رسانهها يا انجمنها به اين موضوع دامن بزنند، حتما از طريق مراجع قضايي با آنها برخورد خواهد شد.
اما سميرم يا هر جاي ديگر چقدر اهميت دارد؟ مگر مهم مرگ حيوانات به دست برخي آدمها نيست كه نام ايران را يدك ميكشند؟ مگر انتشار اين فيلمها در جامعه نميتواند قبح زجركش كردن حيوانات در جامعه را بشكند؟ و مگر نه اينكه بالاترين مقام مسوول در محيطزيست كشور بايد در مقابل اين اتفاقات پاسخگو باشد؟
حيوان آزاري ، اينجا، آنجا، همه جا
گربههاي لگدخورده، بچهگربههايي كه با تفنگهاي ساچمهاي كشته ميشوند، ماهي قرمزهايي كه داخل كيسههاي پلاستيكي به دست بچهها آنقدر پيچ و تاب ميخورند تا بميرند، جوجه خروسهايي كه با مواد شيميايي رنگآميزي ميشوند تا جلب مشتري كرده و به خانه اين و آن راه پيدا كنند و در نهايت هم يا خوراك گربه محله شوند يا به خاطر انواع عفونتها بميرند، جوجه اردكهايي كه تن نرم و لطيفشان هوس فشرده شدن در دست را در بچهها زنده ميكنند و آنقدر آنها را فشار ميدهند تا سنكوپ كنند، لاكپشتها و سنجابهاي بيچارهاي كه به دست مردم خريده ميشوند، اما به خاطر آلودگي يا گرسنگي ميميرند، سگهايي كه به خانهها راه پيدا ميكنند، اما چون صاحبانشان پول كافي براي تغذيه آنها ندارند، با همان حال سوءتغذيه رها ميشوند تا چه سرنوشتي پيدا كنند همه و همه حكايت مظلوميت حيوانات در كشورمان را روايت ميكند.
شيرها و ببرها كه تكتكشان در طول تاريخ به دست مردم كشته شدهاند، تا حالا دنيا، ايران را به عنوان كشوري كه نسل اين دو گربهسان را منقرض كرده، بشناسد.
پلنگها هم كه دارند راه شيرها و ببرها را طي ميكنند و سالي نيست كه خبر شكار آنها به دست شكارچيان يا چوپاناني كه از هول نجات گله به آنها حمله كردهاند، منتشر نشود. يوزپلنگها هم مقتولان هميشگي جادهها هستند؛ همانهايي كه با اغماض بسيار، تعدادشان شايد به 100 قلاده برسد.اوضاع حيوانات خانگي و حياتوحش ايران سالهاست كه به اين شكل ميلنگد و پيش ميرود، در حالي كه تلاشي هم براي تغيير قوانين حمايتي از آنها يا دميدن روح محبت به حيوانات در مردم از سوي هيچ نهاد دولتي و قانونگذاري ديده نميشود، اما طبيعت هم طاقتي دارد و اگر فشار از حد توانش بيشتر شود، خواهد شكست.
ضعف فرهنگي درباره حيوانات
روزي كه براي انجام مصاحبه با محمدجواد محمديزاده رييس سازمان حفاظت محيط زيست كشور به ساختمان پارك پرديسان رفتيم، نبود قانون محكم و حمايتگر از حيوانات و ضعف فرهنگي در مواجهه با حيوانات را با او در ميان گذاشتيم و البته او نيز اين موضوع را تاييد كرد، ولي چون حواله بهبود اوضاع را به آينده داد، دل چركينمان گذاشت.
او در روزهايي كه موضوع كشتار خرسها هنوز داغ بود، به «جامجم» گفت: دستگاه قضايي قطعا با متخلفان برخورد خواهد كرد، ضمن اينكه نقص قوانين هم قابل كتمان نيست. البته با مرگ يك خرس و دو تولهاش كه نسل خرس منقرض نميشود، ولي با اين حال، تمام گزارشهاي كشتار حياتوحش، به طور روزانه به دست من ميرسد، براي همين ميگويم كه اين اتفاقات بندرت روي ميدهد، اما به هر حال اولويت ما اصلاح قوانين به منظور حمايت از حيوانات است كه اين نيز مستلزم حمايتهاي قوه مقننه است.
عبور گذري از كنار چنين موضوعاتي بيشك به نفع هيچكس تمام نميشود، چون وقتي لازمه اصلاح امور، داشتن قوانين محكم و فرهنگسازي است، پس جاي خالي آن با هيچ چيز حتي با زيباترين حرفها و قولها هم پر نميشود.
شهرام اميريشريفي از فعالان حقوق حيوانات دقيقا چنين نظري دارد. او به ايسنا ميگويد: در كشور ما قانون مكتوبي براي مجازات حيوانآزاران وجود ندارد؛ به طوري كه چندي قبل در پروندهاي كه فردي متهم به سوزاندن يك الاغ شده بود، توسط دادگاه به 50 ضربه شلاق متهم شد كه در مرحله تجديدنظر اين حكم به حفظ 50 حديث و روايت درخصوص حقوق حيوانات تغيير پيدا كرد.
او در توضيح اين اتفاق اضافه ميكند: در مواردي كه قانون بصراحت مجازاتي را براي جرم بيان نكرده، قاضي ميتواند طبق رويه قضايي به احكام مشابه استناد كند. اين در حالي است كه كشتن يا آزار حيوانات بدون دليل و توجيه در برخي كشورها جرم محسوب ميشود و متخلفان به عنوان تهديدكنندگان امنيت جامعه معرفي ميشوند.
فرهنگسازي، پا به پاي مجازات
نميشود پتكي به اسم قوانين سخت در دست گرفت و هركس تخلفي كرد، آن را بلافاصله روي سرش كوبيد؛ حرف تمام فعالان حوزه حيوانات هم همين است.
آنها اگرچه اعتقاد دارند همانطور كه براي كشتن يك انسان مجازات تعيين ميشود و از بين بردن گياهان مثلا يك درخت مجازات دارد و بايد به كسي كه دست به كشتار حيوانات ميزند، هم به چشم كسي نگاه كرد كه جانداري را از بين برده، ولي قبل از مجازات بايد به او آموزش داد و اگر باز هم تخلف كرد، آنوقت مجازاتش كرد.
رضا جوالچي جزو اين گروه است. دبير انجمن حمايت از حيوانات در حالي كه ميگويد قوانين مربوط به حمايت از حيوانات مربوط به دهها سال قبل است و فقط برخي حيوانات را آن هم با مجازاتهاي اندك شامل ميشود، به «جامجم» توضيح ميدهد: درست است كه جريمههاي تعيين شده براي كشتار حيوانات بسيار ناچيز است و حالت بازدارندگي ندارد، اما بايد دانست مجازات وقتي جواب ميدهد كه به موازات آن فرهنگسازي هم انجام شده باشد؛ به طوري كه افراد در خانواده با قبح حيوان آزاري آشنا شوند و ياد بگيرند كه حيوانات هم درست مثل انسانها داراي روح و جسم و احساس درد و وحشت هستند.
او كه تعداد پروندههاي مربوط به آزار حيوانات در كشور را بسيار زياد توصيف ميكند، به وضعيت ساير كشورهاي جهان در اين بخش اشاره ميكند و ميگويد: در اغلب كشورها، كساني كه حيوانات را آزار ميدهند، مورد روانكاوي قرار ميگيرند، چون آنها معتقدند كسي كه حيواني را بيازارد، قطعا تهديدي براي انسانها هم محسوب ميشود و براي پيشگيري از جرايم بعدي بايد آنها را تحت نظر گرفت؛ در حالي كه در كشور به موضوع هرگز اينگونه نگاه نميشود.
اما كمتوجهي تا كي؟ تاخير در آموزش به مردم تا كجا؟ ضعف قوانين، جريمههاي ملايم و تعارف با متخلف تا چه زماني؟ آيا فكر كردهايم كه ظرفيت محدود حياتوحش كشور و حيوانات خانگي مورد ظلم واقع شده تا چه حد توان تحمل فشارهاي مضاعف را دارند؟