آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 27 اسفند ماه 1390 برابر با 2012 Saturday 17 March

آخرين رمزگشايی هفت‌ سين

روزنامه شرق: آيين هفت‌سين را بايد كج و مج‌ترين آيين‌هاي ايراني به روزگار ما دانست. با اينكه نوروز و همه آنچه كه با خود به همراه دارد در هزاران يادنامه و دفتر و ديوان، بررسي و بازبيني شده است و نيز گزارش‌هاي فراوان درباره چندوچون آيين‌هاي نوروزي از ديرپاترين روزگاران و دوردست‌ترين آبادي‌ها فراهم آمده است ولي پررنگ‌ترين آيين نوروزي ايران يا همان سفره هفت‌سين، ناشناخته‌تر از هرآنچه كه به اين هنگامه در ميان مي‌آيد، هيچ‌گاه به شايستگي به چشم نيامد و به‌درستي شناسايي نشد. در اين گفتار برآنيم تا از پس هزاره‌هاي بسيار، پرده از روي سفره هفت‌سين و اينكه چرا چنين ناميده شده است برداريم.
گويا نخستين كسي كه نامي از اين سفره برده، قاآني، شاعر عصر قاجار بوده و نخستين كسي كه بر نام و نشان سفره هفت‌سين درنگ كرده، شادروان هدايت بوده و در سراسر پيشينه ايران، هيچ نامي از هفت‌سين در ميان نبوده است. بنابراين بيش از يكي، دو سده‌اي نيست كه اين نام بر سر زبان ايرانيان (و نه همه ايشان) افتاده است. اين سفره كه پيش از آغاز سال يا پس از چهارشنبه پايان سال انداخته مي‌شود و تا سيزدهم نوروز برپاست، با هفت چيز كه نام‌شان با سين آغاز مي‌شود، آراسته مي‌شود. سيب، سركه، سكه، سنجاق، سبزه، سنجد و سماق يا گاهي سمنو، سبزي، سقز و سپند هم جايگزين مي‌شود. چنين مي‌نمايد كه اين آيين در هيچ كجاي اين مرز و بوم، پيشينه‌اي ندارد و نامي از آن برده نشده است. در هيچ يك از يادداشت‌هايي كه دانشمندان و نويسندگان ايران از جشن نوروز شاهان و دهقانان گزارش كرده‌اند تا روزگار قاجار، نمي‌توان نشاني از هفت‌سين در سفره‌هاي نوروزي يافت. خوشبختانه در بسياري از گزارش‌هاي دور و نزديك، به همه ريزه‌كاري‌هاي سفره نوروزي يا خوان نوروزي پرداخته شده ولي هيچ‌گاه نامي از هفت‌سين نبوده است.
پاره‌اي از چيزهايي كه نام‌شان با سين مي‌آغازد و بر اين سفره مي‌نهند نيز هيچ‌بار نمادشناسي ندارند يا ايراني هم نيستند. همچون سركه، سنجاق يا سماق كه به راستي نماينده چيزي فراتر از خود نيستند. يا در شماري از سفره‌هاي هفت‌سين به ويژه در شمال ايران، سماور را مي‌توان يافت كه هيچ نماد و نشانه‌اي را پشتيباني نمي‌كند و واژه‌اي روسي است و ديرزماني نيست كه ايرانيان با آن آشنا شده‌اند. در سال‌هاي نزديك، بسياري كوشيده‌اند تا براي هريك از اين سين‌ها فلسفه‌اي ببافند و هريك را نشان چيزي بسازند! از اين همه، شادروان بهرام فره‌وشي، به نادرستي اين فلسفه‌بافي‌ها پي برده و ريشه هفت‌سين را برآمده از يك دگرگوني زباني يافته است. به پندار او، اين سفره در آغاز، «هفت‌سيني» بوده است و هفت خوراكي خوان نوروزي را بر هفت‌سيني مي‌گذاشتند و كم‌كم و به نادرستي، اين هفت‌سيني به هفت‌سين روي گرداند.
اين انگاره، گرچه گواهي بر نادرستي و بي‌ريشگي هفت‌سين است ولي پيشينه «هفت‌سيني» نيز چنان كه بايد و شايد، استوار نيست و جاي درنگ دارد. در اين گفتار مي‌كوشيم تا نشاني‌هاي روشن، نمايان كنيم و ريشه هفت‌سين را در جايي ديگر بيابيم و روند دگرگوني آن را گام به گام تا روزگار خود بپيماييم.
بين‌النهرين – شش هزار سال پيش؛ آشوريان، مردمي
سامي‌نژاد بودند و عبرانيان و اعراب امروزي، بازماندگان ايشان‌اند. آشوريان، سه خداي آسماني داشتند كه از بزرگ به كوچك، سين: خداي ماه، شمش: خداي خورشيد و ايشتار: خداي ستاره بود. نام و نمود اين خدايان كهن در گذر زمان به فرهنگ اروپاييان، عرب‌ها، عبرانيان و ايرانيان راه يافت. از آنجا كه اين سه خدا آسماني بودند پس بر گاهشماري يا تقويم اين مردمان چيره شدند. گاهشماري‌هاي نخستين آسياي غربي، چنان‌كه هنوز هم مي‌بينيم، قمري بودند و در پيوند با خداي ماه. چون خورشيد هميشه يكسان به چشم مي‌آمد ولي اين ماه بود كه در گردش شبانه‌روز، ديگرگون مي‌شد. پس ماه، دستگاه اندازه‌گيري و نماد سنجش شد. همه مردمان هند و اروپايي، زمان يا سال را با ماه يا month يا moon يا mese يا... مي‌سنجند و هر سال را 12«ماه» مي‌دانند. واژگان «من» و «پيمانه» كه در سنجش به كار مي‌روند نيز هم‌ريشه با moon انگليسي يا menu ليتوانيايي هستند. بنا بر آيين‌هاي اروپايي، آغاز زندگي همچون آغاز سال، پيوندهاي تنگاتنگي با ماه دارد. همين بس كه نخستين آيين پس از عروسي، Honey Moon يا ماه‌عسل خوانده مي‌شود (در ايران نيز امروزه به هنگام جشن عروسي، سفره هفت‌سين مي‌گذارند).
گرچه ايرانيان باستان، اين خداي آسماني را «ماه» مي‌ناميدند ولي واژه سين را نيز از آشوريان گرفتند و آن را «سيم» يا همان نقره خواندند. چنان كه مي‌دانيم، ماه و مهتاب، سفيد و سيمگون است و نقره از سوي فلاسفه جهان باستان، فلز ماه بوده است و اين يادداشت را به روشني در ديالوگ‌هاي افلاطون (تيمئوس) هم بازمي‌يابيم. نام خداي خورشيد يا شمَش نيز همان است كه امروزه شِمش گفته مي‌شود و نامي است كه بر زر يا طلاي پاك مي‌نهيم و وابسته است با خورشيد (در عربي: شمس) يا آفتاب كه روشنايي‌اش زرد يا زرين است.
ساسانيان، دلبستگي بسياري با خداي ماه داشتند. به‌ويژه ماه نو (هلال) كه روي تاج و بيرق شاهنشاهان ساساني به چشم مي‌آمد. براي محمد بن عبدالله، پيامبر اسلام كه از آن سوي مرزهاي جنوب باختري ايران برخاست و در برابر خسرو ايستاد نيز، شگفتي «شق‌القمر» يا دوپاره كردن ماه را ياد كرده‌اند.
در زمان ساسانيان، بسياري از مردم آبادي‌هاي ايران، زرتشتي بودند. بنابراين از گاهشماري بهره مي‌جستند كه امروزه ما آن را به نام گاهشماري اوستايي مي‌شناسيم. پايان سال اوستايي در پيوند بود با «كيومرث»، زندگي و مرگش.كيومرث را نخستين يا پيش نمونه مردمان گفته‌اند و اهورامزدا، مردم را بر پايه اين پيش نمونه آفريد. از تن كيومرث كه پس از مرگش بر زمين افتاد، هفت‌گونه فلز پيدا شد. آغاز سال اوستايي نيز وابسته به آسمان است. آسمان داراي هفت لايه است و هر لايه، دري فلزي دارد. در گزارش‌هاي پهلوي، درباره پيدايش آسمان در آغاز سال آمده است كه «زيستگاه مهر و ماه و سبزي» است. اين سه را بازنگري مي‌كنيم:
«مهر» كه شايد بتوانيم آن را در اينجا همان خورشيد بدانيم، نشان كيومرث نيز هست چون بنا به گزارش‌هاي زرتشتي، كيومرث همچون خورشيد، زرين بود. تخمه كيومرث هم در خورشيد پالوده شد.
«ماه» در فرهنگ زرتشتي وابسته به «گاو يكتا آفريده» است. او پيش نمونه جانوران سودمند بود. پس از مرگش نزديك به 70 گونه گياه از تن او كه بر زمين افتاده بود، پيدا شد. تخمه او نيز به ماه سپرده مي‌شود تا پالايش يابد. گاو يكتا آفريده همچون سيم، سپيد و همچون ماه، تابان بود. از سويي، مغز اين گاو هم ارجمند است.
«سبزي» نيز نشان نو شدن، تازگي، پيدايش، زايش و جوانه زدن است و هنوز در آغاز سال، خودنمايي مي‌كند.
در نوشته‌هاي ايراني تاكنون درباره مرگ كيومرث و جشن فروردگان كه در آغاز سال، ايرانيان به گورستان‌ها و ديدار مردگان مي‌روند و چراغ مي‌افروزند يا براي بازديدهاي سال نو نخست به خانه‌هايي كه كسي را در آن سال از دست داده‌اند مي‌روند، بسيار نوشته‌اند. همچنين درباره سبزي و پيوندش با آغاز سال نو. ولي چيزي كه تاكنون به آن پرداخته نشده است، پيوند ماه و خداي ماه يا همان سين آشوري با آغاز سال نو و سفره نوروزي است. بايد يادآوري كنيم كه سفره نوروزي هميشه وابسته به دو چيز بوده است؛ يكي فلز (يا سيم) كه با ديگر فلزات از تن كيومرث پيدا شد و ديگري گياه كه از تن گاو يكتا آفريده پديد آمد. اين گاو نيز همچون ماه، سفيد و سيمگون بود. براي پرداختن به اين پژوهش كه ماه سيمين در گردش روزگار چگونه پا به پاي نوروز تا زمان ما پيش آمده است و ايرانيان چگونه آن را نمايانده‌اند.
شگفتي ديگر اينكه در زبان‌هاي اروپايي، واژه سكه يا پول به روشني با ماه به عنوان ميزان اندازه‌گيري در پيوند است. در گويش‌هاي برآمده از ريشه انگلوساكسون، آن را money و در شاخه‌هاي لاتين، آن را moneta مي‌خوانند.
بارش ابرها در بازگويي ابوريحان بيروني از قزويني، نگاهي دارد به جشن آب پاشان و آبريزگان كه هنوز در قزوين (در پنجاهمين روز سال نو) برگزار مي‌شود و بايد آن را نيمه گمشده جشن سده دانست. پاشيدن آب، نماد زنده كردن دوباره گاو و كيومرث از پس تازش اهريمن است. گاو و كيومرث در دو سوي رودخانه بر زمين افتادند و جان سپردند. از سوي ديگر، فرمان آب‌ها در دست ماه است. كشش و رانش آب‌ها (جذر و مد) در ماه انجام مي‌گيرد و آب زندگاني در ماه پالايش مي‌يابد. توان باروري در زنان نيز پيرو برنامه‌اي «ماهانه» است. مزرع سبز فلك و داس مه نو، يادآور كاشتن و درويدن است و سرانجام، زنان نزديك به زايمان را «پا به ماه» مي‌گويند.
همين كاركردهاي ماه در باروري و پيدايش، آن را شايسته‌ترين گزينه براي سرچشمه آيين‌هاي نوروزي ساخته و همين نيروها، ماه را به پيكر خدايي نرينه با سيماي ورزا (گاو نر) درآورده است. در گفتارهاي زرتشتي، ارابه ماه با چهار گاو نر سفيد در آسمان به پرواز در مي‌آيد. روي بشقاب سيمين دوران ساساني، همين نگاره به دست آمده است.
به داستان سفره بازگرديم. بد نيست يادآوري شود كه نه‌تنها در آغاز سال نو يا فروردين كه در آغاز هر ماه، در بسياري از شهرستان‌ها و دهستان‌هاي ايران، سفره‌اي ويژه مي‌گستردند يا خواني را به كودك يا سبك‌پايي مي‌دادند تا پيش از برآمدن آفتاب، آن خوان را به درون خانه بياورد. اين آيين‌نامه‌اي گوناگون ولي همانند دارد و يادآور گراميداشت ايزد ماه است. در طالقان، اين آيين را «مه درمه» يا ماه-درآمد مي‌نامند و آن كسي كه در اين هنگام به خانه درون مي‌شود (مه در مه دمج) يك سيني با خود دارد كه در آن، قرآن، برگ نارنج، برنج، تخم مرغ و... نهاده است و گويي كه بامداد آفرينش را به خانه خدايان، يادآور مي‌شود. در گيلان و ديلمستان به هنگام آيين نو شدن ماه، به ويژه نگران‌اند تا به كودكان و دام‌ها گزندي نرسد. اين نگهباني از خردسالان و چارپايان، همانا پيشگيري از تازش اهريمن بر كيومرث نورسته و گاو يكتا آفريده است. گزارش نگهباني از كودكان و دام‌ها را شادروان محمود پاينده در شايست و ناشايست‌هاي آغاز ماه در استان گيلان آورده است.
نهادني‌هاي خوان يا سفره نوروز و نوماه ايراني نيز همين بوده است: برگ نارنج، برنج، تخم مرغ، سبزه يا سبزي، كتاب آسماني، آيينه و چراغ. مگر اينكه در هنگام نوروز، جام سيمين بر آن بود و در آن هفت گونه سبزه مي‌روياندند يا هفت پول سيم بر آن مي‌نهادند.
بنابراين و چنان كه ديديم، اين سفره‌اي كه امروزه هفت‌سين خوانده مي‌شود، هفت سيم بوده است و يادآور يك يا هفت پاره نقره و اين سيم، نشان از ماه دارد. چگونگي اين دگرگوني را بازگو كرديم و نيز ديديم كه سفره نوروزي در سده‌هاي گذشته چگونه بوده است. ولي يك پرسش هنوز پابرجاست!
در پي همانندي آواي دو واژه سيم و سين، چگونه چنين جابه جايي آشكاري روي داد و چگونه چنين آسان، سيم (فلز نقره) به سين (حرف الفبا) ديگرگون شد؟! تا جايي كه مي‌دانيم، سين هيچ ويژگي‌اي در الفباي پهلوي، عربي، ايراني و... ندارد. سين الفبا يا هفت چيزي كه نام‌شان با سين آغاز شود، هيچ جايگاه ريشه‌داري در فرهنگ كهنه ايراني نداشته و ندارند و پيشينه چيدمان سفره هفت‌سين امروزي، به 200سال هم نمي‌رسد. از اين دگرديسي‌هاي خنده‌آور در شماري ديگر از آيين‌هاي ايراني هم مي‌يابيم. از سوي ديگر بايد دانست كه در بسياري از روستاهاي ايران نيز، چيزي به نام سفره هفت‌سين را نمي‌شناسند.
در پايان، بايسته است تا نيم‌نگاهي هم به شماره هشت بيندازيم. گرچه اين شماره در هزار و يكجا از گوشه گوشه فرهنگ جهان، بازتاب دارد ولي بايد آن را در پيوند با خداي ماه يا سين جست‌وجو كرد. شادروان مهرداد بهار چنين آورده است كه «هفت خداي بد»، دشمن خداي سين بودند. «هفت خداي خوب» به ياري سين برخاستند و راه رويارويي با هفت خداي بد، روشن كردن آتش بود. و شايد از همين روي است كه در چهارشنبه پايان سال نيز هفت كپه آتش روشن مي‌كنند.
امروزه سفره ديگري نيز در ميان ايرانيان گسترده مي‌شود كه وابسته به دلاوري‌ها و جانبازي‌هاي آبرسان دشت نينوا، «قمر بني هاشم» ابوالفضل العباس بن علي است كه در بين‌النهرين (ميان دجله و فرات)، گرفتار سپاه خونريزي شد كه از شام (در غرب) فرمان مي‌گرفت و سرانجام او را هنگامي كه از رود براي كودكان آب مي‌آورد، بر زمين افكنده و كشتند.
ايرانيان مي‌پنداشتند كه در هنگام آغاز سال، هر آن كار يا چيزي كه دست و دل مردم به آن باشد تا پايان سال نيز چنان خواهد بود. نشستن دور سفره و گرفتن پول عيدي (كه پيشتر از نقره (سيم) بود) از همين رو، شگون دارد يا نهادن آيينه، چون همه چيز را بر سفره دوبرابر مي‌كند، نماد افزوني است. چنين است كه گفته‌اند: سالي كه نكوست از بهارش پيداست.




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved