5 متخصص و باستانشناس، و حفاري کمتر از 15 محوطه پارينهسنگي، همه سرمايه مطالعاتي اين دوره باستاني ايران است. با اين حال تا کنون بيش از 200 محوطه پارينهسنگي شناسايي شده که همه آنها به دليل زيستگاه انسان نئاندرتال، اطلاعات خوبي از زندگي بشر چند ده هزار سال قبل ايران دارند.
خبرگزاري ميراثفرهنگي ـ گروه ميراثفرهنگي ـ پارينهسنگي ايران که درهالهاي از ابهام و انزوا خفته بود، حالا ديگر به کما رفتهاست. سازمان متولي ميراث فرهنگي حمايتي نميکند و اين مسبب بيانگيزگي مطالعات اين دوره باستاني در ميان باستانشناسان ايراني شدهاست. گفته ميشود رکود باستانشناسي دوره پارينه سنگي، آمار کاوشهاي اين دوره و باستانشناساني که توان انجام آن را داشته باشند به کمتر از تعداد انگشتان يک دست رساندهاست.
بهگزارش CHN، سال 1379 شادروان آذرنوش و گروهي 5 نفره از متخصصان و باستانشناسان گرد هم آمدند و "مرکز مطالعات پارينهسنگي" را تاسيس کردند. هدف از تاسيس آن بررسي زوايايي پنهان از دوره تاريک اما بکر پارينهسنگي بود. مدتي طول کشيد تا اين مرکز شکل منسجمي گرفت، پس تجهيزات و مطالعات براي کاوش اين دوره باستاني آماده شد.
اما شروع حرکت اين مجموعه کوچک و نوپا با مرگ مسعود آذرنوش و تغيير و تحولات مديريتي در سازمان ميراثفرهنگي همراه شد. طولي نکشيد همان تعداد محدود باستانشناس مرکز مطالعات پارينهسنگي از ايران رفتند و تلاشها براي نگاه بيشتر به دوره پارينهسنگي به خوابي عميق فرور رفت.
"شنيدار" نام غاري در 50 کيلومتري مرز ايران و کردستان عراق است که بزرگترين مجموعه اسکلتي جهان، مربوط به انسانهاي ننادرتال را در خود جاي دادهاست. يافتههاي باستانشناسي در اين غار و بسياري غارهاي باستاني ديگر در منطقه زاگرس نشان از انسانهاي ديرين را دارد اما هنوز تصوير روشني از اين دوره باستاني وجود ندارد. با اينحال هنوز مسئولان خود را مکلف به حمايت از توليد علم از دوره پارينهسنگي نميدانند و باستانشناسان هم به تنهايي قادر به پذيرش بار اين مسئوليت نيستند.
کاوشهاي دوره پارينهسنگي به يافتههاي اندکي محدود شده که بيش از چند استخوان کوچک را دربر نميگيرد؛ نبود حمايت از سوي سازمان ميراثفرهنگي و فقدان نيروي متخصص دليل اصلي اين کمکاري است.
«حامد وحدتينسب»، باستانشناس دوره پارينه سنگي در گفت و گو با CHN، ازشناسايي بيش از 200 محوطه پارينهسنگي حفاري نشده در ايران ميگويد؛ 200 محوطه پارينهسنگي که همچون چاههاي نفت بکر و سربسته است. ذخايري که با کاوش در آن ميتوان به گنجينهاي از ناگفتههاي علمي دست پيدا کرد.
وي معقتد است؛ بااينکه بيش از 200 محوطه پارينه سنگي در ايران شناسايي و ثبت شده اما تنها 15 محوطه مورد حفاري قرار گرفته که به دليل کمبود اطلاعات بدست آمده از اين حفاريها هنوز نميتوان تصوير روشني از دوره پارينه سنگي ارائه کرد.
با وجود آنکه وضعيت موجود کاوشهاي باستانشناسي دوره پارينه سنگي سال هاست با بهانه نبود بودجه به حالت تعليق درآمده، اما پژوهشکده باستانشناسي همواره قراردادهاي منظمي براي بررسي و شناسايي محوطههاي پشت سدها با وزرات نيرو منعقد ميکند. هرچند که باستانشناسان معتقدند اين اقدام پژوهشکده توقف مطالعات باستان شناسي را همراه داشتهاست.
وحدتينسب در اينباره ميگويد: «شناسايي سطحي فعاليتهاي باستانشناسي بهحدي فراگير شده است که دورههايي چون پارينهسنگي در تعطيلات بهسر ميبرد. ريشه مشکلات عمده کاوش و پرداختن به دوره پارينهسنگي به مسائل مالي در پروژههاي باستانشناسي مربوط ميشود؛ بودجهاي که بيشتر توسط پژوهشکده باستانشناسي در محور نجات بخشي، بررسي و شناسايي محوطههاي باستاني پشت سدها هزينه ميشود. اين هزينهکرد به منبع درآمد پژوهشکده باستانشناسي از مبالغ دريافتي وزارت نيرو تحت عنوان بررسي و شناسايي درآمده و اين نوع فعاليت باستانشناسي هدفمند و راهگشا نيست.»
به گفته وي، برخلاف روند مطالعه در ايران، نتايج کاوشهاي باستانشناسي غار کوميشان سالهاست که توسط معتبرترين دانشگاههاي دنيا بررسي ميشود؛ بهطوريکه سنگ، سفال و گياه باستانشناسي به صورت جدا بررسي شده و حتي رسوب شناسي، گرده شناسي و گاهشماري اين غار در بهترين مراکز علمي دنيا درحال مطالعه است؛
وحدتي نسب در ادامه ميگويد: «کدام يک از اصول صحيح مطالعاتي در علوم باستانشناسي براي مطالعات محدوده آبگيري سدهاي در دست ساخت اجرايي ميشود. تنها اشياء را از دل خاک بيرون ميکشند يا در يکي دو فصل مطالعات را به پايان ميرسانند؛ پس از آنهم سد آبگيري ميکند.»
اين باستانشناس دوره پارينه سنگي که کاوشهاي جهاني را در کارنامه خود دارد معتقد است: «کاوش همانند جراحي است. اگر اطلاعات از منابع ديگري بهدست ميآيد نيازي به کاوش نيست. محدوده آبگيري سد بايد پس از شناسايي مورد مطالعات کامل باستانشناسي قرار گيرد. با آبگيري سد باستانشناس وارد مرحله ديگري از پژوهشهاي خود يعني انتشار مطالعات، ميشود.