سایت الف: مشهور است که با نزدیکتر شدن به موعد انتخابات رجال سیاسی رو به مردم میکنند و برای جلب رضایت آنان اقدام میکنند، اما گویا این بار برعکس شده است و هر چه به انتخابات نزدیکتر میشویم عوامل ایجاد نارضایتی و طرد مردم بیشتر میشود.
مشکل گرانی و وخامت وضعیت بازار فارغ از شعارهای نمادین مسوولین، در حال هر چه بیشتر محاصره کردن مردم شهرنشین و در مضایقه انداختن آنان است و بدیهی است تنها ارمغان این وضعیت غیرمسوولانه، افزایش مضاعف نارضایتی است. مسوولین با سخنان غیرمؤثر و غیر واقعی حتی اعتبار دولت را به بازی میگیرند و اعتماد عمومی را از دولت جمهوری اسلامی، سلب مینمایند و درست انسان را یاد آن ملکۀ انگلیسی میاندازند که بدو گفته شد: "مردم نان ندارند که بخورند"، و ملکه پاسخ داد: "خوب، بیسکوئیت بخورند".
توجه به مردم روستا و مردمی که در گذشته از امکانات کشور بهره نبردهاند، البته از نقاط درخشان مدیریت دولت است اما این نباید منجر به سرکوب شدن کوتاهمدت و زلزلهوار مردم شهرهای بزرگ بشود و انجام این روند طی زمان میسر است، این طور به نظر میرسد که دولت کاملا نسبت به تغییر ناگهانی وضعیت مردم شهرهای بزرگ بیتفاوت است.
برای مرتبطین با رایانه و اینترنت نیز به طور ویژهای نفسگیرتر است و تمام شریانهای کسب و ارتزاق روزمره مورد تهدید و ویرانی مسوولین است. قطع و وصل شدن دقیقهای و ساعتی اینترنت به روشی عصبی و بلاتکلیف، درست اعصاب و آرامش مردم را زیر پا میگذارد و حتی تصمیم قاطعی در این مورد گرفته نمیشود تا مردم به برنامهریزی بپردازند. این رفتار ضد مدیریتی اینترنتی در ایران، خود در ذات، درست به مثابۀ یک رسانه عمل میکند و حامل این پیام است که مدیریت در این کشور دارای کفایت کافی برای تصمیمگیری نیست. از دانشجویان و استادان دانشگاه و گروههای تحقیقاتی گرفته، تا بازار رایانه و تا برنامه نویسان نرم افزار و طراحان گرافیک و گروههای هنری امروز با مشکلات عدیده ای در معاش روزمره مواجهند، و رفتار دولت در خصوص اینترنت به معنای بیکار شدن صدها هزار نفر و از دست رفتن میلیونها ساعت است و دست اندرکاران کمترین توضیحی برای این رفتار خود ارائه نمیدهند. این همان صنعتی است که هند معادل درآمد استخراج نفت ایران را از آن حاصل میکند و در ایران، به این فلاکت افتاده است.
همان صنعتی که اگر فهم درستی از آن بود، بیکاری از ایران رخت برمیبست و فرهنگ و علم هر چه بیشتر توسعه مییافت امروز دچار کجفهمیها و یک سویهنگریهای امنیتی شده است.
به نظر میرسد که مسوول ویرانی اینترنت، تنها دولت نباشد و نهادهای دیگر نیز در این امر دخیل باشند، اما هیچ توضیح روشنی از سوی هیچ کس در خصوص اینترنت ارائه نمیشود. و همین که مردم هیچ پاسخی نمییابند موجب احساس ظلم از سوی منبع قدرتی میگردد که محل تکبر است قدرتی که حتی به پاسخگوئی اعتقادی ندارد و ارتباط خود را با مردم کاملا قطع کرده است. درست بر خلاف رسالت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، بزرگترین عامل نارضایتی این احساس ظلم هست، نه نفس قطع شدن اینترنت.
شاید با ارائۀ دلیلهای مفصل و مکفی بتوان مردم را قانع کرد که اینترنت صرفا جاسوس است و هیچ استفادۀ علمی و شغلی و پژوهشی و معاشی ندارد،
اما وقتی هیچ توضیحی به مردم ارائه نمیشود، تنها کدورت است که توسعه پیدا میکند، کدورتی که تنها به دشمن خدمت میکند.
حداقل وظیفۀ مسوولین پاسخگوئی به مردم است. حتی اگر ویرانی به خانۀ مردم میبرند، توضیح چرائی این امر میتواند راهگشا باشد. اما نشستن در اتاقهای کوچک و تصمیم گرفتن برای میلیونها نفر بدون عنایت به تغییر اوضاع آنان، هرگز مسوولانه نیست. همهگان شاهدند که اطراف سیاسی دوست و دشمن، مشکلات عمدهای در روش مدیریت اینترنت کشور لحاظ کردهاند اما همچنان، هیچ کس پاسخگو نیست و بینظمی و افسارگسیختگی وضع جاری، موجب هر چه بیشتر بیاعتماد شدن مردم به دولت و نظام است.
بدیهی است این رفتار -- در خوشبینانه ترین شرایط --- به مثابۀ "دوستی خالهخرسه" برای نظام است و با اثر ویرانگر خود روی معاش بخشی از مردم، بسیاری آنان را از نظام جدا میکند و به فکر راههای جایگزین میکشاند. بدیهی است با برنامهریزی دشمن، برای ایجاد التهاب و خرابی در فضای انتخابات، این رفتار توهین آمیز مسوولین اینترنت با مردم، حجتهای زیادی برای بسیاری از جوانان از کار مانده و از علم بازداشته شده، برای الحاق شدن به برنامههای دشمن، خواهد ساخت و با جدیّت باید پرسید چه کسی پاسخگوست؟