کیهان آنلاین
در خبرها می خوانیم که ممکن است جمهوری اسلامی برای دومین بار - و احتمالا این بار به طور موقت و قطعا تا ستون بعدی که فرجی حاصل شود، زهر را از جام ِ غرب ِ «جهان خوار» بنوشد. شدت ِ تحریم ها ی اقتصادی به قدری برگرده ملت و رژیم سهمناک بوده است که دیگر برای سران ِ سرکش و جاهل و ماجراجوی حاکم بر ایران راهی نگذاشته است بجز آنکه در نهایت عجز به دریوزگی افتاده و با هزار و یک پیام و اشاره، مستقیم و غیر مستقیم، تقاضای نشست و مذاکره داشته باشد.
البته همه ما بهتر می دانیم که این دست پائین گرفتن جمهوری اسلامی بازهم یکی از شگردهای همیشگی این حکومت است که امیدوار است بتواند در همان حالی که پای میز مذاکره نشسته است کماکان برای ِ رسیدن به اورانیوم غنی شده به راهش ادامه داده و در یک فرصت مناسب ، پس از ریختن آبها از آسیاب، شاهکارش را رو کرده و جهان را غرق اعجاب کند و غافلگیر.
غرب نیز بسیار مودبانه و تا حدودی مزورانه، در حالی که همچنان مشغول تحریم های بیشتری است اعلام کرده است که در صورت جدی بودن جمهوری اسلامی و بدون هیچ پیش شرطی حاضر به مذاکره هست! و هیچ اشکالی در این مورد نمی بیند! و همیشه برای باز کردن ِ باب گفتگو اماده است! حیرت آور است که با تمام تجربیات سی ساله در مورد ِ جمهوری اسلامی، با ضعیف شدن رژیم، غرب هنوز در این تصور است که می تواند - شاید هم چون آلترنیو دیگری وجود خارجی ندارد - رژیم را بر سر عقل بیاورد تا دست از هسته ای شدن بردارد. شاید به همین دلیل در مورد تحریم نفت یک مهلت شش ماهه برای کشورهائی که با رژیم اسلامی قرار داد نفت دارند، قائل شده است.
همین یکی دوروز پیش بود که خانم کلینتون اعلام کرد " اگر دولت ایران به صورت ِ نهائی از تلاش بر ای کسب سلاح هسته ای، خود داری کند این کشور میتواند دوباره در جامعۀ جهانی فعال شود" و در جای دیگر "در مقابل ِ ایران گزینه ای وجود دارد که می تواند به آن دست بزند. ایران می تواند به گفتگوها و مذاکرات باز گردد تا نگرانی ها و تردیدهای جامعۀ بین الملل در بارۀ برنامۀ هسته ای را رفع کند. یا اینکه با اعمال فشارها و انزوا، روبه رو می شود . ولی من می خواهم بر این نکته تاکید کنم که امریکا برای نزاع با ایران تلاش نمی کند" . چیزی در همین حدود نیز از اقای اوباما در نطق سالانۀ بسیار مهم اش در اجلاس ِ مشترک ِ کنگره شنیدیم بدون آنکه کمترین اشاره ای به نقض فاحش ِ حقوق بشر در ایران بنماید. معنای این سخنان اینست که همۀ صحبت ها در مورد ِ حقوق بشر و حقوق مردم ایران از طرف مقامات جهانی چیزی در حدود سوء استفاده از مردم ایران برای مقاصدی دیگر بوده ست و دعوا فقط بر سر لحاف ملاست.
اسرائیلی ها نیز پس از سالها شکوه و شکایت و نق زدن ناگهان به این نتیحه رسیدند که "مقامات ایران هنوز تصمیمی در بارۀ ساخت ِ بمب اتم نگرفته اند و مشخص نیست که چه زمانی تصمیم نهائی در بارۀ ساخت این نوع سلاح گرفته خواهد شد" این گزارش را اسرائیلیان در سفراخیرِ مارتین دمپسی – رئیس ستاد مشترک ِ ارتش به تل اویودر اختیار ِ این مقام ِ نظامی امریکائی گذاشته اند. حقیفتا جل الخالق، چطور شد که ناگهان اسرائیلی ها به این نتیجه رسیدند؟ تا دیروز فریادشان به آسمان می رسید و ناگهان این تغییر 180 درجه ای؟
اینکه جهان یک بار دیگر به تلۀ جمهوری اسلامی خواهد افتاد یا نه، آینده پاسخ آن را خواهد داداما همۀ شواهد حاکی از آن است که غرب بدون شک اگر رژیم ملایان دست از غنی سازی اورانیوم بردارد موارد دیگر را به راحتی تحمل می کند و جمهوری اسلامی نیز خوب می داند که چنین برگ برنده ای را در دست دارد و تا امروز نیز با همین سلاح توانسته است جهان را برای دست برداشتن از شرارت دائم در منطقه و ستمی که بر مردم ایران روا می دارد، سر بدواند.
طبعا ما ایرانیان در صورت چنین وضعی آه از نهادمان برخواهد آمد که غربی ها یک بار دیگر شرف و حرمت انسانی را زیر پا گذاشته و با چنین رژیم دد منشی که برای العین همۀ جنایاتش را می بینند، دست دوستی داده و همۀ آنچه که در بارۀ حقوق بشر ادعا می کرده اند دروغی بیش نبود ه است. که البته این تا حدودی درست است اما همان گونه که همه گفته اند و می گویند کشورها ی قدرتمند ِ جهان در درجۀ اول در پی منافع ِ خویش هستند و پس از آن ممکن است به فکر مسایل دیگر بیفتند.
اما ما ایرانیان ِ مخالف این رژیم با چه روئی از غرب ایراد می گیریم؟ چند ده فرصت طلائی را در زمان های ضعف رژیم از دست داده باشیم خوب است؟ چند بار رژیم را در حال سقوط آزاد دیده باشیم خوب است؟ و در آن هنگام ما چه کردیم به غیر از مقاله نوشتن، مصاحبه کردن و یقۀ یکدیگر را گرفتن؟
در میان این همه هیاهوئی که مدتهاست جهانی را علیه میهن ما بسیح کرده است اپوزیسیون ِ جمهوری اسلامی در خارج از ایران چه می کند؟ همه اکثرا، نشسته ایم و نظاره می کنیم تا ببینیم جهان برای کشورمان سر انجام چه آشی خواهد پخت و عکس العمل ِ رژیم ملایان چه خواهد بود. نگاهی به این سو داریم و نگاهی به آن سو. اصلا مانند این است که این وطن ِ ما نیست که این گونه منزوی می شود و این هموطنان ِ ما نیستند که تاوان ِ جنایات و خطاکاری های حکومت اسلامی را می دهند. ما اصلا نه مطرحیم و نه اصراری به مطرح شدن داریم.
ما، اکثرا، به اصطلاح اپوزیسیونی هستیم که در عرض ِ 32 سال نتوانسته ایم حتا در چند مورد ِ بسیار پایه ای به توافق برسیم، اپوزیسیونی خرد گم کرده، سخت خودشیفته و ایده آل طلب. اپوزیسیونی غرق در گذشته و ما لامال از کینه، اپوزیسیونی که پا از قرن بیستم فراتر نگداشته و هنوزفکر می کند سال 57 است و معضلات همان معضلات. هنوز با همۀ ضرباتی که به رژیم گذشته زده ایم و همۀ جان های اکٍثرا بیگناهی که فدای ِ نفرت ما شد ه اند، تشنۀ انتقام، "بُنِ شاخه ای" را می بریم که خود نیز بر آن نشسته ایم. اپوزیسیونی اکثرا "منم گو" ، پند نیاموخته و با طرز ِ فکری سخت کسالت آور و ملال انگیز و تکراری. اپوزیسیونی که قدرتش در به زیر کشیدن کس یا کسانی است که احیانا موفق تر هستند و ترور شحصیت ِ آنان.
به گمان من و به تمام مقدسات، بدون کمترین تعصب ایدئولوژیک یا خواستۀ فردی، شاید تنها فردی که در همۀ این سالها، متین و ثابت قدم بی اعتنا به همۀ ناسزاها چه از طرف هوادارانش و چه از سوی دشمنانش در راهی به غایت صعب قدم برداشته و لحظه ای از یاد ِ ایران غا فل نمانده، شاهزاده رضا پهلوی بوده است. مردی که بدون کمترین کوله باری ازضعفهای شخصیتی در نهایت آزادگی و با امتحانی 32 ساله به عنوان مظهر ثبات قدم، در همۀ این سالها در به در به دنبال راه حلی برای رهائی وطن بوده است و از آنجائی که تنها فردی است در این طرف ِ معادله - در بین اپوزیسیون خارج از ایران - که صدایش تا حدودی در عرصۀ بین المللی انعکاس می یابد، توانسته است لااقل به عنوان بازتاب دهندۀ دردها و رنج های ملتی بسیار موثر باشد. از چنین شخصیتی نبایستی لااقل برای پیشبرد مبارزه علیه جمهوری اسلامی در صحنۀ بین المللی استفاده کرد؟ بایستی او را کوبید؟ بایستی او را در هر موقعیتی با ترور شخصیت پدر و پدر بزرگ و اکثرا بدون ارائۀ کمترین سند و مدرکی در هر موقعیتی مورد محاکمه قرار داد؟
عادلانه قضاوت کنیم، هیچ کدام از نیروهائی که خواهان سرنگونی شاه بودند، خود کمترین پایبندی راستینی به حقوق بشر و دموکراسی نداشتند و من فکر می کنم هنوز هم ندارند. تا زمانی که سود و زیان ایران سنجه ای برای کنش ها و واکنش های ما نگردد، همچنان درون این تارهای خودتنیدۀ ایدئولوژیک دست و پا خواهیم زد. هنگامی که نوبت به شاها ن پهلوی می رسد تنها معایب ِ آنان را بر می شمریم و بی اعتنا از کنار ِ هزار و یک دستآورد حیرت انگیز آنان می گذریم و شاهزاده نیز بایستی تقاص ِ این بدفهمی های ما را بدهد و به همین دلیل، همۀ کارهای ِ مثبت او را نیز بایستی تحطئه کرد و یا حداکثر نادیده گرفت.
ما عالما و عامدا این تنها شانس ِاپوزیسیون را ، فقط به جهت ِ کینه های شخصی در چنان موقعیتی قرار داده ایم که جهان غرب در همۀ این سالها به تنها کسی که توجه نکرده است - اگرچه که سخنانش را بارها شنیده – رضا پهلوی است. جهان غرب و بالاخص امریکا، در همۀ این سالها تحت تاثیر ِ تبلیغات ِ مسموم ِ مخالفان سلطنت بالاخص تبلیغات پهلوی ستیزانۀ طرفداران ِ آقای مصدق و به قولی " کربلای " 28 مرداد و معدودی دیگر کمترین بال و پری به او نداده است. ولی آن دسته از هموطنان خود ِ او که قاعدا بایستی بدانند و تا کنون دریافته باشند که هستی وطن شان در خطر است چرا به درخواست ِ او برای توافق بر روی اصولی ابتدائی برای ِ بقای کشورشان و جلوگیری از این فاجعه ای که در جریان است پاسخ مثبت و فوری نمی دهند؟ این مسئله ای است که با هیچ ترفند و بهانه ای، قابل ِ توجیه نیست.
متاسفانه اکثر ِ ما گویا ابعاد این فاجعه دردناک را درک نمی کنیم . این تهاجم جهانی به اقتصاد وطن مان یعنی فلاکت هموطنانمان، یعنی فقر ِ بیشترمردم ما ، یعنی جان کندن ِ بیشتر ِ میلیون ها ایرانی برای امرار معاش، یعنی خودفروشی ِ بیشتر ِ زنان مان، یعنی اعتیاد بیشترجوانان مان، یعنی افزایش ِ جرم و جنایت، یعنی افزایش بیماری های هولناک جسمی و روحی، یعنی فنای پایه های اقتصادی کشورمان و در نتیجه، عقب ماندگی سرسام آور وطن مان. سکوت یعنی تن دادن به بردگی و بندگی تا دهه های بسیار، یعنی عقب ماندگی کشورمان.
آیا ترجیح می دهیم جمهوری اسلامی بماند یا اگر قرار است از بین برود، دست ِ غیبی به یاری ِ مردم ِ ایران بیاید با دموکراسی بسته بندی شده؟ یعنی حاضریم تک تک مردم ایران فدای کینه های ما و عقد ه های ما بشوند؟ مگر نمی بینید چه می گذرد؟ درست است که در این هیاهو جمهوری اسلامی صدمه می بیند اما ضرر این جبهه گیری های ِ جهان علیه جمهوری اسلامی علیه ایران نیز هست، علیه هموطنان مان و خودمان نیز هست. این منزوی کردن ِ دردناک وطن مان، هستی میهن مان را تهدید می کند و کشورمان را ده ها سال از پیشرفت و آینده ای روشن دور می کند.
کدام مان توانسته ایم حتا هزار نفر طرفدار برای ِ خود دست و پا کنیم؟ کدام روزنامه، مجله، تلویزیون و رادیوی جهانی حرف های ما را منعکس می کنند؟ نتیجه آنکه امیر احمدی ها، تریتا پارسی ها، هومن مجدها، رضا اصلان ها، ولی نصرها، گنجی ها و سروش ها که اکثر ا سری در آخور آخوندها دارند، شکل دهندگان تفکر ِ جهان غرب درباره جمهوری اسلامی هستند. چه کسی منزه تر، آزاده تر و فهمیده تر از شاهزاده رضا در بین ِ ماهست که پس از 30 سال این چنین صاف و شفاف ، ثابت قدم و آزاده، در راه نجات وطن قدم برداشته باشد، با این همه تراژدی های شخصی ِ - هرکدام به تنهائی- مرد افکن؟ چه کسی بهتراز او داریم که فقط به عنوان نمایند ه و سخنگوی ملت ایران ایفای رل کند، و نه به عنوان پادشاه ِ احتمالی، که هر قدمی که او بر می دارد یا با مخالفت ما روبرو می شود و یا با سکوتمان.
ما با چه زبانی از کسانی مانند آقای علی کشتگر بخواهیم که برای ِایشان زمان ِ آن است که به خاطر ِ ایران "زبان بریده" به کنجی بنشینند آرام و خاموش، که یک بار نتیجۀ شاهکارشان را دید ه ایم و با جان و گوشت و پوست مان لمس کرد ه ایم. بگذارید تازه نفس ها، آنهائی که قرن بیست و یکم و معضلات ِ آن را بهتر می شناسند، به میدان بیایند، بگذارید آنها که روابط ِ بین المللی جهان ِ امروز را بهتر درک می کنند موقتا سکان را به دست بگیرند، نه برا ی اینکه به قدرت برسند، بلکه برای آنکه حرفی دنیاپسند برای ِ دنیا دارند، برای ِاینکه 32 سال است نشان داد ه اند بهتر فکر می کنند، نشان داده اند خردگرا و از خود گذشته و آزاد ه اند، نشان داد ه اند که بردبارند و فاقد کینه و حسد و خیرخواه مردم ِایران و آیندۀ ایران.
هموطنان، نگذاریم این موقعیت بسیار مغتنم از دست مان برود. در داخل، رژیم با هزار و یک مصیبت دست در گریبان است. انتخابات ِ مجلس اسلامی و چند ماه بعد از آن انتخابات ریاست جمهوری در پیش است. از خارج، جهانی کمر به قتل ِ رژیم بسته است، رژیم دوستانش را در منطقه یکی پس از دیگری از دست می دهد ، حیات ِ رژیم به موئی بند است، رژیم حقیقتا درمانده و مستاصل است، همه به جان هم افتاد ه اند. نگذاریم در نبود ِ یک آلترناتیو ِ قابل ِ اعتنا، یک بار دیگر ملایان با ترفندی دیگر جانی تازه بیابند. نگذاریم این حکومت ِ جبار، از زیر بار این همه مصیبت با کم کاری و غفلت ِ ما یک بار ِ دیگر کمر راست کند. بغض ها و کینه های مان را حتا اگر شده موقتا مهار کنیم به خاطر ایران ، به خاطر هموطنان مان، به خاطر خودمان.
از غربی ها بیاموزیم، از کشورهای دموکراتیک. جنگ بهنگام ِ جنگ، و روز ِ بعد دست دوستی دادن برای ِ هدفی مشترک، برای اعتلای وطن. بیائید به جهان بفهمانیم که ایرانی حقیقتا متفاوت است و افتخار ِ به آن تاریخ و فرهنگ ِ کهن، توخالی نیست. ما به مجمعی از دانایان، از متقکران، از عاشقان ِ ایران، برای یک صلاح اندیشی، یک همگرایی متمدنانه، با هر نامی که اکثریت تصمیم بگیرد، نیازمندیم . گروهی که تنها به عنوان نمایندگانی از سوی ِ مردم ِ ایران حرفی برای گفتن دارند و به قدر کافی نیروی ِ کاردان، از خود گذشته و خردمند. ما قطعا داریم کسانی که متفاوتند، که خیر و صلاح مملکت را برسلیقۀ شخصی می توانند موقتا ترجیح دهند. ما حتما دلسوختگانی برای وطن داریم که بیشتر و بالاتر از نفع و ضرر شخصی و کینه های فردی و خصوصی به سرنوشت میهنی می اندیشند که با ضربه های گیج کننده از درون و برون به زودی توان ِ برخاستن را از دست خواهد داد. آیا می شود از خود گریخت و به جمع پیوست؟ آیا می شود در جستحوی حقیقت، سود و زیان ِ فردی را قربانی کرد؟
آتشی از عشق در جان بر فروز
سر به سر فکر و عبارت را بسوز
موسیا، آداب دانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند
این را خطاب به همۀ سوخته جانان و سوخته روانانی می نویسم که عاشقانه سرزمین شان و مردمانش را دوست می دارند و اعتلای ِ وطن را با قلب و روح آرزومند ند و از جفای روزگار در حق کشور و ملت شان خون می خورند و با آرزوی بوسه زدن بر خاک ِ پاک مقدس ِ وطن، زند ه اند.
میهمنمان را دریابیم.