آرزوهای بزرگِ رهبرانِ کوچک - الاهه بقراط
زمامداران رژیم دینی ایران همواره تلاش کردند در برابر قدرتهای بزرگ جهان یک «بلوک اسلامی» عَلَم کنند. این تفکر در مقدمه قانون اساسی رژیم نیز تشریح شده است. گاه به نظر میرسد برخی از ایرانیان که در تغییر یا بقای این نظام داد سخن میدهند، این مقدمه را نخواندهاند و اگر هم خواندهاند، آن را به عنوان تفکر راهنمای رژیم جدی نمیگیرند. تفکر اما مهم است، خیلی مهم! مهمتر از افراد!
*****
کیهان لندن 13 دسامبر 2012
الاهه بقراط
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com
آرزوهای بزرگِ رهبرانِ کوچک
من نمیدانم این ادعا را که برخی مطرح میکنند که چون از افکار و اهداف روحالله خمینی، از جمله به دلیل ممنوعیت کتابش «حکومت اسلامی» مطلع نبودند،، پس به وعدههای آزادی و دمکراسی وی باور کردند تا چه اندازه میتوان جدی گرفت. ولی این را میدانم که حتما نباید مورخ و تاریخنگار بود تا از شکلگیری فداییان اسلام و ترورهای آنها و موضع خمینی و انصارش در برابر اصلاحات ارضی، کشف حجاب، حق رأی زنان و برابری حقوقی اقلیتهای مذهبی با خبر بود.
اینک اما بیش از سه دهه از «روشنگری» ذهنی و عینی و عملی خمینی و اسلامیستها درباره اهدافشان و آرمانهای ضدبشری که در سر میپرورانند گذشته است و دیگر «ندانستن» بهانه خوبی برای «نفهمیدن» نیست. این «روشنگری» به بهترین شکلی در مقدمه قانون اساسی ج. ا. ارائه شده و در اصول آن تضمین حقوقی یافته است. گاهی فکر میکنم واقعا برخی از ایرانیان که در تغییر یا بقای این نظام داد سخن میدهند، حتا یک بار هم این مقدمه را نخواندهاند و اگر هم خواندهاند، آن را به عنوان تفکر راهنمای رژیم جدی نمیگیرند. تفکر اما مهم است، خیلی مهم! مهمتر از افراد!
اهداف مرئی
آنچه سبب یک یادآوری دیگر درباره اهداف «نظام مقدس جمهوری اسلامی» میشود، گذشته از خطراتی که خود رژیم را تهدید میکند و طبیعی است که هم بنیانگذاران و زمامدارانش و هم ریزهخواراناش به فکر چاره بیفتند، انتشار خبری مبنی بر ریاست احمدی نژاد بر «سازمان ملل غیرمتعهد» است! به نظر نمیرسد سایت «معیار» که گفته میشود وابسته به دار و دسته احمدی نژاد است، عنوان «سازمان ملل غیرمتعهد» را «خودجوش» و از روی «ابتکار» به جای «جنبش غیرمتعهدها» به کار برده باشد.
چند ماهی است که ایران ریاست این جنبش را که دیربازیست هم «متعهد» است و هم «غیرمتحد» بر عهده گرفته و ج. ا. از شادی اینکه در گوشهای از این جهان نقشی یافته، در پوست نمیگنجد. حالا احمدی نژاد رییس جمهوری ج.ا. فرصت را مغتنم شمرده تا از این ریاست برای تغییر و تحولاتی در این «جنبش» به تکاپو بیفتد. آن هم در حالی که عمر دولت وی چند ماه دیگر به پایان میرسد و اگر به قول رفسنجانی این دولت تا آن موقع «به زمین» بخورد (و یا نخورد!) معلوم نیست «تیم احمدی نژاد» چه نقشی در این نظام خواهد یافت.
سایت «معیار» درباره اهداف احمدی نژاد مینویسد: «با توجه به آغاز تشکیل دبیرخانه جنبش عدم تعهد ، به نظر می رسد طی ماههای آینده همزمان با پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، باید منتظر انتخاب دبیرکل جنبش- یا سازمان- ملل غیرمتعهد بود.» این در حالیست که احمدی نژاد روز 11 آذر طی حکمی بسیار مشروح اسفندیار رحیم مشایی را که پدرزن پسر وی نیز هست، به ریاست دبیرخانه جنبش «عدم تعهد» منصوب کرد.
«معیار» به بخشی از حکم انتصاب مشایی اشاره میکند که احمدی نژاد در آن جهان را دچار بحرانی حل نشدنی ارزیابی میکند که نهایتا «اندیشه مهدوی تنها راه نجات انسان و تحقق آرزوهای جامعه بشری و التیام بخش همه زخمهای کهنه و تاریخی» خواهد بود. احمدی نژاد که هیچ فرصتی را برای سخنسرایی درباره اهداف و آرمان خود که وی آن را همان اهداف و آرمان «نظام مقدس ج. ا.» میداند، از دست نمیدهد، این حکم ساده انتصاب را نیز مانند سخنرانیهایش به متنی طولانی درباره انسان و جهان و مهدویت و آرمانهای غرب ستیز و ضدامپریالیستی ج.ا. آراسته و مینویسد: «خوشبختانه نشست سران عدم تعهد در تهران یک بار دیگر بر این اندیشه و بر ضرورت بازیابی جایگاه جهانی جنبش و مشارکت همگانی برای ساختن فردای روشن، آباد، آزاد و زیبا و استقرار صلح و ثبات پایدار در سایه عدالت، عشق و پرستش تأکید کرد و در کمال حسن اعتماد و برای سه سال مسئولیت برنامه ریزی و مدیریت این حرکت و هم افزایی ظرفیت و توان اعضاء را به عهده ملت شریف ایران گذاشت و اینجانب به نمایندگی از ملت بزرگ ایران آن را از صمیم جان پذیرفتم»!
گمان نمیرود هیچ کدام از کشورهایی که تا کنون ریاست این «جنبش» را بر عهده داشتهاند، حتا بنیانگذاران آن، چنین تصویر و تصور عاشقانه و متوهمانهای از تجمع چند کشور میداشتهاند که هر چه زمان گذشت و هر چه نقشه سیاسی و اقتصادی جهان تغییر کرد، همان خاصیت نخستین خود را نیز از دست دادند.
ملت نامرئی
احمدی نژاد به سخنان بالا بسنده نکرده و با استفاده از فرصت، یک بار دیگر بر هدف و نقش خود و تفکر دار و دستهاش در ج.ا. و طبق معمول از طرف «ملت» در واقع نامرئی در این نظام، تأکید کرد: «این بالاترین مسئولیت جهانی و یک مأموریت الهی و فرصتی استثنایی است که ملت مومن و تاریخ ساز ایران در این دوره به عهده گرفته است و به لطف خداوند به خوبی و در نهایت قدرشناسی و عزت، آن را ایفا و از همه ظرفیت ها برای پیگیری آرمان های انسانی و جهانی استفاده خواهد کرد. مقدمه لازم، برپایی دبیرخانه جنبش و تمهید سازوکارها و ساختارهایی است که بتواند بسترساز تبیین اندیشه توحید و عدالت، تحقق مدیریت مشترک جهانی و همگرایی و هم افزایی دل ها، اندیشه ها و همت ها باشد."
با این همه روشنی، دیگر کسی نمیتواند ادعا کند این همه را نمیبیند و راهی که ارائه میدهد، برگزاری یک «انتخابات آزاد» در چهارچوب نظام است آن هم با این هدف که احمدی نژاد برود و یک نفر دیگر از سلسله «اصلاحطلبان» بیاید بدون آنکه توضیح بدهد، پس «تیم» و دار و دسته احمدی نژاد «در چهارچوب نظام» چه میشود؟! آیا نه هشت سال بلکه سی و چهار سال ریشههای قدرت خود را که مانند دیگر دار و دستههای رژیم در «فداییان اسلام» بارور شده است، به همین آسانی رها کرده و پی کار خود خواهند رفت؟ درست مانند اصلاحطلبان که اگر نظام هم اصلاح نشود، یعنی اگر آنها ماهیت وجودی خود را که مدعیاش بودند از دست بدهند، در برابرش نخواهند ایستاد و پی کار خود خواهند رفت؟! ولی اگر هر دو اینها پی کار خود بروند، چه کسانی خواهند آمد؟!
لیکن به نظر نمیرسد چنین باشد. همانگونه که ج. ا. نتوانست گریبان خود را از انواع و اقسام «اصلاح طلبان» رها سازد، زیرا پاره تنِ آن هستند، نمیتواند خود را از دار و دسته احمدی نژاد نیز بی نیاز اعلام کند زیرا اینها نیز نه تنها پاره تن بلکه بخش مهمی از مغز قرون وسطایی آن هستند.
موضوع اما مهمتر از همه اینها و یک «انتخابات» دیگر در بهار 92 است. از همان آغاز شکلگیری نظام، زمامدارانش، از جمله رؤسای جمهوریاش، با ابتلا به عارضه (سندروم) روانی «عقده ناپلئون» تلاش کردند در برابر قدرتهای بزرگ جهان عرض اندام کنند و نهایتا «بلوک اسلامی» خود را به وجود آورند. تغییرات جهانی از جمله فروپاشی شوروی و گسترش بنیادگرایی اسلامی، با تکیه بر خود ج.ا.، نیز نه تنها به آنها یاری رساند بلکه این تفکر را در آنها بیش از پیش تقویت کرد. تشکیل دم و دستگاه برای یک «حقوق بشر اسلامی» از اقداماتی بود که به دلیل فرقه گرایی در میان خود اسلامیون به جایی نرسید. نقش احمدی نژاد البته در تلاش برای ایجاد این «بلوک» برجسته است. در دوران او بود که تلاش شد تعریف دیگری از «جامعه جهانی» داده شود که در آن قدرتهای جهانی نقشی ندارند بلکه تنگدستترین کشورهای دارای نظامهای واپسمانده و رژیمهای مدعی چپگرایی آن «جامعه» را تشکیل میدهند. اینک نیز ریاست استیجاری و سه ساله بر «جنبش غیر متعهدها» این توهم را در وی دامن زده تا یک «سازمان ملل غیرمتعهد» در برابر «سازمان ملل متحد» عَلَم کند آن هم در حالی که کشورهای عضو «جنبش غیرمتعهد» نه «غیر متعهد» هستند و نه «متحد»!
با این همه سایت «معیار» با شتاب و پیش از آنکه دوران پر تنش تعویض ریاست جمهوری توسط «رهبر» (اگر تا آن موقع هنوز زنده باشد) برسد، از تشکیل یک «دبیرخانه دائمی به ریاست ایران و سپس انتخاب دبیرکل با رأی اعضای جنبش» خبر میدهد. سایت «معیار» خود با تأکید میافزاید: به جای «جنبش» بخوانید «سازمان»! و در پایان نتیجه میگیرد: «با توجه به مقبولیت دکتر احمدی نژاد در میان سران کشورهای غیرمتعهد، شانس رییس جمهور کشورمان برای تصاحب کرسی دبیرکلی سازمان ملل غیرمتعهد بیش از هر کس دیگر است»!
آیا فکر میکنید «تیمی» که دو دوره ریاست جمهوری را با نفوذ از بالا تا پایینترین سطح اداری و نظامی به «ملت» نامرئی ایران قالب کرده، و اینک دارد پا از گلیم ریاست جمهوری درازتر کرده تا در رأس کاریکاتور «سازمان ملل» قرار گیرد، جا را برای کسانی خالی خواهد کرد که آنها را در دو دوره پیشین روفته است؟! آیا مافیاهای رژیم، از جمله «تیم احمدی نژاد» به پشتیبانیهای معینی از کشورهای قدرتمند دلگرم هستند؟ پاسخ همه اینها در آینده روشن خواهد شد ولی امروز یک چیز مسلم است: رژیم ماههای داغی در پیش دارد.
6 دسامبر 2012
------------------------------------
لینک به خبر سایت «معیار» درباره تشکیل «سازمان ملل غیرمتعهد» به دبیرکلی احمدی نژاد
لینک به توضیح درباره عارضه روانی «عقده ناپلئون»
http://en.wikipedia.org/wiki/Napoleon_complex