یکشنبه، 19 آذر ماه 1391 برابر با 2012 Sunday 09 Decemberنفس های آخر باغات چای کشورنفسهای آخر باغات چای کشور و مخاطرات پیش روی چایکاران خبرگزاری هرانا - بیش از یکصد سال از زمانی که محمد علی کاشف السلطنه، نهال چای را به ایران آورد میگذرد. تردیدی نیست که کاشف هم برای آشنایی به فنون چایکاری و روش های کاشت و داشت آن، زحمتها کشید و درسها خواند تا در نهایت توانست چندین نهال چای را با راعایت قوانین مربوط به انحصار راهی گیلان کند. رنج های کاشف و دیرپایی سنت استثمار و انحصار در ایران، باعث شده است تا طبق معمول سیمایی افسانه ای از او نزذ بسیاری از مصرف کنندگان چای در ایران شکل بگیرد. تا جایی که هنوز هم در بسیاری از نقاط ایران عده زیادی بر آنند که کاشف، درویشی مسلکی بوده اهل طریقت که با پی بردن به خواص برگ چای، مقادیری از تخم آن را در عصای مخصوص خود جاسازی نموده و پس از مراجعت به ایران اقدام به کاشت آن در منطقه لاهیجان کرده است. کاشف مردی است اهل سیاست که نهال چای را نیز در بحبوحه دمیده شدن نسیم استقلال و رفع وابستگی از کشور، در کنار نهال مطبوعات، مجلس ملی و احزاب، به ایران وارد کرده است تا موجبات خودکفایی کشور را فراهم آورد. پس از همراهی محمد ولی خان تنکابنی، قطعه زمینهای نه چندان بزرگی در حوالی لاهیجان و لنگرود به کشت و پرورش نهال چای اختصاص می یابد. اما اکنون که بیش از صد سال از آن نخستین تلاشها می گذرد، و اگر چه کشت چای همچنان هم محنصر به بخش بسیار کوچکی از مازندران و سراسر گیلان با مرکزیت لاهیجان است، دور افتاده ترین روستهای تمام جهات جغرافیایی ایران نیز، چای را به عنوان رایج ترین نوشیدنی خود پذیرفته اند. اگر چه طی سالهای گذشته به تناوب از حال و روز نه چندان خوب چایکاران و صنعت چای ایران اخباری را شنیده ایم ، اما طی هفته های اخیر اخبار و گزارشهای رسیده خبرها از به شمارش افتادن نَفَس کشت چای در ایران هستند. بعضا این اخبار چنان تکان دهنده هستند که گویا دیگر نطقهای پیش از دستور و توصیه نامه های دولتی هم نتوانند نقش اوراژنس و التیام گذاری بر زخم عمیق این صنعت را ایفا کنند. گویی کالبد باغات چای ایران چنان رو به قبله می رود؛ که باید طی روزهای پیش رو تصاویری از این باغات را به جمع آوری کنیم تا خاطره ی دیگری از خاطرات متلاشی شده ی زحمتکشان ایران را به آلبوم نوستالوژی های تاریخی خود اضافه کنیم! گویی در کنار همان مجلس ملی، مطبوعات آزاد، اتحادیه های کارگری و ... اینک یکی از دیگر از تلاشهای نمادین مردم ایران برای حفظ استقلال خود از انحصار و وابستگی نیز رو به احتزار می افتد. *** می توان به جرات ادعا کرد که چای در ایران، یکی از غیر طبقاتی ترین محصولات مصرفی در ایران بوده است. از قهوه خانه های جنوب شهر تا کافه های بالای شهر ، از زمین کشاورزی تا کارخانه، از دکه ی کنار خیابان تا میمهمانی های مجلل، چای، ثابت ترین کالای مصرفی است. با این وجود و با اینکه، مصرف سرانه ی چای در ایران 1350 گرم برآورد می شود و در حالیکه جمعیت ایران در حدود 1% جمعیت جهان بوده ولی بالغ بر 5% مصرف کل چای جهان اختصاص به ایران دارد، اما " وابستگي مستقيم حدود 60000 خانواده به كشت و توليد چاي " باعث می شود تا با جدیت بیشتری به این صنعت تامل شود.(1) در واقع طی دهه های اخیر و با وجود جنگهای داخلی و خارجی، شورشها، بن بستهای اقتصادی و سیاسی، بحرانها و فراز و فرودها، این خانواده ها نسل در پی نسل، چراغ تولید چای را روشن نگاه داشته اند و هنوز با وجود تمام مرارتها و موانع و ندانم کاریهای کارگزان و مسئولان، دست کم نیمی از مصرف داخلی را پوشش می دهند. آنها با دست خالی و تنها بواسطه دمیدن بر روح کار، سنگری ساخته اند در برابر شهری شدن بی رویه ایرانیان طی دهه های اخیر و جذب فرزندانشان در ساز و کار های تولید صنعتی و بیگانه شدن با خود و محصول کار خود. و نیز در برابر محصولات خارجی رقیب مقاومت کرده اند. محصولاتی که در پس یک شبکه بزرگ از انواع انحصارات تجاری کمپانی های بزرگ سنگر گرفته اند. از بیمه های بین المللی استفاده می کنند و تحت حمایت ساز و کارهای وسیع تبلیغ و توزیع قرار دارند. این شرکت ها چنان توانی در خود می ببیند که دیگر در انتظار شناسایی بازارهای تازه و روانشناسی ذائقه مصرف کننده هم نیستنذ، بلکه خود به انواع ابزارهای مختلف، همواره گامی را جلوتر از ذائقه مصرف کننده برداشته و اساسا به این ذوائق شکل می هند. در صورتی که در ایران و تنها در یکسال گذشته ایده ی راه اندازی رشته ای تحت عنوان رشته " چای " در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد در شهر لاهیجان طرح شده است.(2) خلا چنین مطالعاتی از یک سو و خلا بسیار جدی تر نبود یک سندیکای مستقل برای حمایت و منسجم کردن مطالبات چایکاران شمال، باعث شده تا از بدو تاسیس سازمان چای کشور، تنها نوعی مناسبات پولی بین دولت و کشاورزان برقرار شود. و کمترین میزان آگاهی از آنان به عنوان نیرویی قادر به چانه زنی و تاثیر گذار در فرایند تولید و مصرف کشور از آنها سلب شود. آنچه نیز که به عنوان سندیکای چای کشور مورد شناسایی است، به علت فقدان یک رابطه سازمان یافته ی صنفی قادر نخواهد بود تا به تزریق آگاهی صنفی بین این خانوارهای ساکن در بیش از 900 قریه چایکار بپردازد.(3) اساسا جمهوری اسلامی حتی به قیمت نابودی طبقه کارگر و قشرهای زحمتکش جامعه نیز حاضر قدمی را به نفع تفویض استقلال نسبی به سندیکاهایی از این دست، بردارد. نگرانی توامان آنها از تجمیع مطالبات مردم و بروز رقیبی اجتماعی که در ساخت واقعی جامعه ریشه دارد و نیز حرص و ولع بی حد و حصر حکومت برای رخنه در دورافتاده ترین آبادی های و تثبیت اقتدار غیر قابل نقض خود، مهمترین مولفه هایی هستند که از ابتدا، هر گونه ظنی بر وجود نوعی استقلال را در سندیکای چای کشور نیز از بین می برد. تولید کننده چای در شمال کشور با مجموعه ای از عوامل فیزیکی، شیمیایی، ارگونومیکی، بیولوژیکی و ایمنی که به طور روزمره سلامت جسم و جان او را مورد تهدید قرار می دهند دست به گریبان است (4)و در نهایت نیز سیاستهای سطحی و برنامه های غارت گرانه ی بخش خصوصی و دلالهای همه جا حاضر، با کف رفتن پول و درامد و حتی زمین کشاورزی اش، حداقلهای آرامش روانی او را نیز به ورطه نابوی می کشانند. در این میان تنها برخی دستگاههای تبلیغاتی حکومت هستند که به مناسبتهای سیاسی، " خدا قوت" ی را مشمول چایکار کرده و او را بازوی رشد و توسعه کشور قلمداد میکنند. دولت که به طور روزافزونی تمایلات خود را بر هم آغوشی با بخشهای سرمایه دار نمایان می کند و مهمترین نهادهای حمایتی و اقتصادی کشور را دو دستی به بخش خصوصی تقدیم می کند، در حالی با تغییر کاربری زمینهای چای مخافت می کند، که همواره در برابر روند رو به رشد تغییر کاربری کارخانه های تولید چای به تالارهای پذیرایی، برجها و ویلاهای لوکس، سکوت کرده پیشه کرده است. به گفته یکی از مقامات سندیکای چای، اغلب کارخانجات چای قدیمی شعر لاهیجان از جمله " کارخانه نشاط، حقیقت چای، چای ایران، چای آزادی، چای راستگو کارخانه چای قنوعی، چای عطا کوه، چای برهان، چای اسد، صائب چای، چای ابریشمی، چای قاسمی، فرهنگ چای، " تعطیل شده اند و غم انگیز آنکه این ارکان تولیدی به سالن های پذیرایی و یا واحدهای مسکونی تغییر کاربری یافته اند.(5) برنامه های خصوصی سازی در ایران در سالهای گذشته به طور معنا داری فرایند از میدان به در کردن بخشهای تولیدی مستقل را به عنوان هدف خود برگزیده اند. آنها هرگز سعی نکردند در جهت مقابله با بحرانهای ویرانگر اقتصادی به مطالعات عمیقی در رابطه با چرائی بروز بحران در یک صنعت یکصد ساله بپردازند و مکانیزمهای مشخصی را در جهت ممانعت از تکرار یا دست کم به حداقل رساندن آسیبهای وارده به چایکاران، در پیش بگیرند. به عنوان نمونه زمانی که در سال 1383 کارخانههای تولید چای از خرید برگ سبز چای خودداری کردند و بحران به اوج رسید 95 درصد باغهای چای بهرهبرداری نشد (6).در آن مقطع و نیز در موارد ی مشابه پیش از آن دولت سعی میکرد با اختصاص وجوهی حمایتی امید به کشت چای را همچنان زنده نگاه دارد. در واقع دولت با چنین رویکردی نگاه خیریه گونه ی خود را به این قشر تعمیم داد و تولید کنندگانی را که تجربه یکصد سال مقاومت را داشتند به صورت رعایایی وابسته به دولت تقلیل داد. در نهایت هم با اجرای طرح هدفمندی یارانه ها و بدون اینکه کوچکترین گام بنیادین در جهت شناخت دلایل و چرائی افول صنعت چای برداشته باشد، چایکاران را در برابر بازار بی در و پیکر جهانی راها کرد. تسهیلات فراهم آمده در چارچوب جهانی شدن اقتصاد در زمینه صدور کالا همراه با سیاست شرکتهای دلاّل کالا و واکنشهای خاص مدیریّتی آن نقشی اساسی در بحران کشت و صنعت چای ایران دارد. بخش بزرگی از چایکاران گیلان با وجود انتقال تجارب نسل قبلی به بعدی در طی چندین دهه، اما همچنان درک درستی از مسائل ایمنی و حفاظتی خود نیز در دست ندارند. حدود 74 درصد از پرسش شوندگان در پژوهشی که به همین منظور انجام شده است، پاسخ منفی به داشتن اطلاعات کافی از نحوه محافظت از خود در برابر آسیبهای ناشی از کار داده اند. 85 درصد از این افراد نیز تاکید کرده اند که درامد حاصل از کار در مزارع چای و نیز فروش محصول، یگانه منبع درآمدی آنهاست. (7) با این وجود، مسئلان کشوری نه تنها ارائه حداقل آگاهی های لازم را نیز از آنها دریغ کرده اند و راههای اتصال آنها را با منابع کارگری مستقل مسدود ساخته اند، حتی حاضر نیستند آنها را تنها در تعیین قیمت چای به عنوان دسترنج زندگی شان نیز مشارکت دهند. در تصویر زیر، آخرین مورد از این تصمیم گیریها را می بینید که نه تنها کشاورزان در آن مطلقا دخیل نیستند بلکه با نگاهی به لیست نهادهایی که تصمیم ماخوذه به آنها ابلاغ شده است در می یابیم که چایکار به معنای دقیق کلمه یک ابزار کشت فاقد توان تصمیم گیری ارزیابی شده است.(8) " آنطور که نایب رئیس سندیکای کارخانجات چای شمال کشور گفته است در گذشته تولید سالیانه چای ایران بیش از ۶۵ هزار تن بوده است که این رقم هماکنون به ۲۰ هزار تن رسیده است و اگر به مشکلات صنعت چای رسیدگی نشود شاهد نابودی کامل این صنعت در دو سال آینده خواهیم بود" (9) با توجه به اینکه در حال حاضر و با وجود تمام شعارهای مسئولان اجرایی که اوضاع اقتصاد و به خصوص تولید در ایران را بهتر از همیشه! نشان می دهد و آن را بی تاثیر از مجموعه رخدادهای سیاسی و اقتصادی بیرونی می داند " از مجموع ۱۸۰ کارخانه چای در شمال کشور هم اکنون ۱۱۵ کارخانه بصورت نیمه فعال با حداقل ظرفیت در حال تولید هستند". (10) ناآگاهی و عقب نگاه داشته شدن این چایکاران، عدم برخورداری از حقوق حداقلی و بیمه های حمایتی، و در نهایت تعطیلی صنعت چای، بی تردید یک فاجعه را از منظر اقتصاد سیاسی در منطقه گیلان در پی خواهد داشت. در این بین شاید معدودی از کشاورزانی که صاحب زمین به عنوان ابزار تولید هستند، شاید توان آن را داشته باشند که با تغییر کاربری زمینها برای مدتی خود را از زیر تاثیر بلافاصله ضربات بیرون بکشند. که تازه اینهم تنها مشمول کسانی خواهد شد که زمینهای آنها فاصله اندکی با شهرهای بزرگ یا مناطق گردشگر پذیر داشته باشد. لیکن دهها هزار نیروی کار فاقد زمین سرنوشتی نامعلوم و مطمئنا نه چندان روشن را در انتظار خواهند داشت. نویسنده: عزت درویشی (1) http://www.iran-tea.com/fa/1385/05/post_1.php (2) http://irantea.org/fa/?p=1073 (3) http://irantea.org/fa/?page_id=719 (4) http://irantea.org/fa/?p=812&page=6 (5) http://www.lahig.ir/fa/pages/?cid=5715 (6) http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/96244 (7) http://irantea.org/fa/?p=812&page=6 (8) http://irantea.org/fa/?p=1613 |