آدرس پست الکترونيک [email protected]









آدينه، 20 مرداد ماه 1391 برابر با 2012 Friday 10 August

گزارشی از دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن (قسمت اول) - لادن بازرگان

این دادگاه که از ۱۸ تا ۲۵ ژوئن سال ۲۰۱۲ درمقر سازمان عفو بین الملل در لندن برگزار شد، از کمیته ای حقیقت یاب، متشکل از حقوق دانان بین المللی, پروفسور اریک دیوید، حقوقدان بلژیکی، خانم مری لوئیز اسمال، همکار برجسته کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی، پرفسور دانیل تورپ، حقوقدان کانادائی از مونترال، خانم آن بورکلی، محقق سازمان عفو بین الملل، پرفسور ویلیام شاباز، حقوقدان ایرلندی و پرفسور موریس کوپیتورن، گزارشگر سابق شورای حقوق بشری سازمان ملل در امور ایران تشکیل شده بود, که به بررسی پرونده های کشتار ها و جنایات های رژیم جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ پرداخت. در این مرحله از دادگاه، هشتاد تن از اعضای خانواده های جان سپردگان دهه شصت و جان به در بردگان از اعدام ها دسته جمعی و کشتار زندانیان سیاسی در این دهه، به دادگاه فراخوانده شده و از آنان تحقیق به عمل آمد. شاهدان، از چهل شهر و استان ایران و از میان همه ی گرایشات سیاسی انتخاب شده بودند، که رژیم جمهوری اسلامی، آنان و یا عزیزان شان را در دهه شصت اعدام و یا زندانی و شکنجه کرده بود.

ساعت ۹ صبح به مقر سازمان عفو بین لملل در لندن رسیدم. عده زیادی در رفت و آمد بودند و درهای سالن هنوز بسته بود. بیرون سالن فضای بزرگی بود که همه در آنجا ایستاده و منتظر شروع جلسه بودند. میزی در این قسمت بود که در روی آن عکس های بعضی از قربانیان، وصیت نامه های آنان، کارهای دستی ای که در زندان درست کرده بودند، و نامه هایی که نوشته بودند به نمایش در آمده بود. دیدن عکس اینهمه جوان که با چشمان درشت و بیگناه خود می پرسیدند "به کدامین گناه؟" دل هر بیننده ای را به درد می آورد.

دست اندرکاران ایران تریبونال همه در تلاش و تکاپو بودند که بتوانند برنامه را در ساعت معین شروع کنند. چند دقیقه قبل از شروع برنامه آقای حمید صبی که از وکلای گروه کاربردی ایران تریبونال است، از من و دونفر دیگر درخواست کرد که اسامی جان باخته گان را با صدای بلند بخوانیم. قبلا شنیده بودم که خانم ها "پرستو فروهر" و "منیره برادران" نمایشگاهی از یادگاری های جانباخته گان دهه ۶۰ ترتیب داده اند و در بدو ورود به ان دالانی است که در آن اسامی جان باخته گان یکی بعد از دیگری در آن اعلام می شود. وقتی که این مطلب را می خواندم، فکر کرده بودم که که این چه فکر جالبی بوده و شنیدن اسامی این هزاران زندانی جانباخته چه تاثیر شگفتی می تواند برروی بازدید کننده گان از این نمایشگاه داشته باشد. هنگامی که تیم سه نفره ما که متشکل از من، خانمی آمریکایی، که فارسی را با لهجه شیرینی صحبت میکرد، و خود در دهه ۶۰ چند سالی را در زندان اوین گذرانده بود و همسرش اعدام شده بود، و پسر جوانی که نسل سومی بود و تقریبا فارسی بلد نبود، شروع به خواندن این اسامی با صدای بلند کردیم، تازه متوجه میزان تاثیر گزاری این فکر بکر شدم. ما در زیر پله ها نشسته بودیم و صدای ما به خوبی در این فضای بزرگی که مملو از جمعیت در حال رفت و آمد بود، طنین انداز می شد. هر نام، مانند صدای پتکی بود که به یک ناقوس زده شود، و تلالو صدای آن، در نام دیگری که به وسیله نفر بعدی خوانده میشد، ادامه می یافت. لیست بلندبالایی بود که تمامی نداشت. دیدن اینکه بعضی فامیلی ها، دو، سه، چهار و یا پنج باره تکرار می شد، قلب آدم را میشکست. من در حالی که نا خود آگاه اشک از چشمانم جاری بود، اسامی را یکی بعد از دیگری می خواندم و از یکطرف، از اینکه بعد از ۳۰ سال، نام این قربانیان و جان باخته گان در زیر سقف سازمان عفو بین الملل طنین انداز می شود، خوشحال بودم، و از طرف دیگر فکر می کردم، اگر اصول منشور جهانی حقوق بشر و آنچه که سازمان عفو بین الملل بخاطر آن بوجود آمده است، در کشورهای دنیا اعمال می شد، امروز این عزیزان در کنار ما بودند و احتیاجی به برپایی کمیسیون حقیقت یاب برای رسیده گی به ظلمی که به آنها رفته است نمی بود.

دادگاه، با سخنرانی پروفسور جان کوپر، رئیس کمیته بین المللی راهبردی حقوقدانان ایران تریبونال آغاز شد. وی، ضمن معرفی اعضای کمیسیون و موریس کوپیتورن به عنوان رئیس کمیسیون، به روند شکل گیری و سازماندهی دادگاه پرداخت و گفت، به دلیل وسعت کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، کمیته راهبردی تصمیم گرفت دادگاه را در دو مرحله با حضور صد شاهد برگزار کند. در این مرحله، کمیسیون حقیقت یاب، امروز در این مکان کار خود را آغاز می کند و به مدت پنچ روز، هشتاد شاهد را به دادگاه فرا می خواند و تحقیقات خود از آنان را آغاز می کند. تمامی شاهدها، از پیش شکایات نامه و اظهارنامه های خود را به کمیته راهبردی تسلیم کرده و کمیسیون براساس آن ها، تحقیقات خود را آغاز می کند. وی، گفت، کمیسیون حقیقت یاب در پایان کار خود، براساس شهادت شهود و تحقیقاتی که انجام می دهد، گزارشی تهیه و به تیم دادستانی تسلیم می کند. تیم دادستانی براساس این گزارش و اسناد و شواهدی که کمیته راهبردی حقوقدانان ایران تریبونال در اختیار آن قرار می دهد، علیه جمهوری اسلامی کیفرخواست صادر می کند و به دادگاه در مرحله دوم ارائه می دهد.

بعد از آقای جان کوپر، پیام تصویری توتو، رئیس کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی پخش شد. او، ضمن حمایت از مردم ایران، کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت را یک فاجعه انسانی برای تمام بشریت خواند و با خانواده ها اظهار همبستگی کرد و برای آنان در این دادخواهی جهانی مردمی آرزوی موفقیت نمود. وی گفت، تجربه آفریقای جنوبی نشان داده است، گذشت زمان به تنهائی التیام بخش نیست و لازم است حقیقت بیان و به آن رسیدگی شود. رویا غیاثی، از فعالان کارزار ایران تریبونال، خواهر جان باخته کبری غیاثی، پیام جمعی از مادران خاوران را قرائت کرد. پیام اخوان، به نمایندگی از سوی تیم دادستانی، ضمن تبریک برگزاری این دادگاه تاریخی مردمی، به تشریح کار دادگاه و وظایف تیم دادستانی در مرحله دوم دادگاه پرداخت. وی، در کنفرانس خبری روز هفده ژوئن، که یک روز پیش از برگزاری دادگاه توسط ایران تریبونال برگزار گردید، گفت، آقای پیام اخوان یکی دیگر از دادستان های این دادگاه در سخنانی گفت "رژیم ایران نه تنها در دهه ۶۰ به این کشتار ها دست زده است بلکه سالها است که در برابر این جنایت عظیم سکوت کرده است. این دادگاه امروز این سکوت را شکست." و شکستن این سکوت چه شادی و غرور عظیمی در همه ما ایجاد کرده بود. دادگاه، با سخنان کوتاه رئیس دادگاه، ساعت ده و نیم صبح روز دوشنبه ١٨ ژوئن٢٠١٢ کار خود را آغاز کرد.

با اینکه من از سال ۶۰ بخاطر اعدام پسر دایی ۱۶ ساله ام فریبرز دانشمند و بعد هم دستگیری برادرم بیژن در سال ۶۱ و حلق آویز شدن او در کشتار های دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷، با جنایت ها و بی رحمی های رژیم آشنا بودم، اما از شهادت هایی که در این دادگاه شنیدم، تنم لرزید و بارها گریستم و میزان خشم و نفرتم از این رژیم فزونی گرفت.

خانمی می گفت که وقتی که در سال ۶۰، همسر او را برای اعدام با ۱۵ نفر دیگر می بردند در گروه آنها پسر بچه ۱۴ ساله ای هم بود، بنام امیر واعظی، که از ترس گریه می کرد و مادرش را صدا می زد. به شهادت دوستانش، همسر این خانم، این کودک را بغل کرده و دلداری داده بود و هنگام تیرباران شدن دست او را در دست خود نگه داشته بود. جرم همسر این خانم، که در هنگام اعدام، دو کودک خردسال داشت، این بود، که چرا یکی دو شب، یکی از دوستانش که از دست رژیم فراری بود در خانه آنها خوابیده است. فاصله دستگیری تا اعدام این مرد فقط چند ماه بود. یکی از وکلای بین المللی کمیسیون حقیقت یاب در حالی که به شدت متاثر شده بود، پرسید" در تنها ملاقاتی که به شما در روز قبل از اعدام همسرتان دادند، او چه می گفت؟" این خانم، در حالی که بغض گلویش را گرفته بود و به سختی جلوی سرازیرشدن اشکهایش را می گرفت، گفت: " این ملاقات خیلی کوتاه بود و احساسی. بچه های من، بخصوص دخترم، مدام گریه می کردند و از پاهای همسرم آویزان شده بودند. او فقط می گفت، شما چطورید؟ زمستان نزدیک است، شوفاژ را روشن کنید. یک زنگ خبر در خانه همسایه بگزارید که اگر اتفاقی برای شما افتاد، بتوانید آنها را خبر کنید که به کمک شما بیایند." این خانم در پایان گفت: "خوشحالم که این موقعیت پیش آمد که بعد از ۳۰ سال، داستان اعدام ناجوانمردانه همسرم را بگویم."

ادامه دارد






Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved