کاسپین ماکان
با توجه به ماههای پایانی دولت دهم، حکومت اسلامی برای پایداری بیشتر، دوباره محتاج رأی مردم خواهد بود. پس در اندیشهٔ ساز و کاری دیگر است، تا به ویژه ذهن جوانان شتاب زده را اسیر و منحرف کرده تا به اهداف ضّد انسانی و ضّد میهنی خود که برآیندِ چپاولِ ثروتهای ملی است، بپردازد.
از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۸۸ یعنی افزون بر سه دهه، متأسفانه فریب دادن مردم، برای رژیم، با وجود جنگی که به راه انداخته بود و نیز رشد باورهای ابلهانه مذهبی، کار چندان سختی نبود. حتما خیلیها به یاد میآورند که تا قبل از دورهٔ آخوند محمد خاتمی، گاهی برای جذب مردم به پای صندوقهای رأی، حتا با اعلام چند کوپنِ پی در پی و یا افتتاح تعدادی پروژهٔ نیمه کاره، به اصطلاح، موفق به حضور ملت، در صحنه میشدند. در دورهٔ هفتم که مردم به ستوه آمده بودند و از طرفی حکومت به واسطه عملیاتهای تروریستی برون مرزی، دخالتها و تهدیدها در منطقه، وجه سیاسی بسیار نامناسبی را در دنیا به خود گرفته بود، این جانیان از حیلههایی به نام تشکیل دولت اصلاحات برای فرو کشیدن خشم مردم، در داخل و طرح دروغین گفتگوی تمدن ها، در فراسوی مرزها برای سر پوش گذاشتن بر نقض گسترده حقوق بشر، بهره گرفتند، که شوربختانه عملی هم شد.
اما سال ۸۸ وضع کمی متفاوت بود، پس مجبور بودند از روشهای تازه تری مثل تأیید صلاحیت و رقابت میر حسین موسوی به عنوان گنجشکک اشی مشی با حوضی سبز رنگ و خلاصه چند شب آزادی سطحی و ابتدایی دادن، که باعث تحریک جوانان میشد، سود جویند تا ماجرا را به مرحلهای که میخواهند، برسانند، یعنی "افزایش تعداد رأی دهندگان به حکومت اسلامی"... البته صرف نظر از انتخاب کاندیدای مورد نظر ملت، که در حقیقت، فرق چندانی هم نداشت، چرا که حکومت تبهکار اسلامی در راس دولت قرار دارد، بنابراین فرد یک مهره است، حال به فرض محال که نیک باشد، مانند عروسکی میماند فاقد مغز، که سیستم آن را هدایت میکند. بدیهیست وقتی خواست مردم جامعه در برابر رهبر یا ولایت مطلقهٔ فقیه بی اعتبار باشد، مسلما دولت، فرمایشی و نمایشی تشکیل میشود. در حقیقت این ساده لوحی صِرف است که افراد جامعهای با داشتن حکومت ولایتی، سی سال، هر بار به امید بهتر شدن اوضاع، بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرده و به شکل خودکار رژیم را حمایت کنند! این نکته جای کمی تامل دارد!
به هر جهت تردیدی نیست که به زودی شرایط برای دستگاه حکومتی، کمی پیچیده تر شود. با گذشت ۳ سال از تمام تلخی ها، فشارها و ناکامی ها، امروز جوانان بیشتری نسبت به دو نکته که عبارتند از؛ حقوق خویش و فریبکاریهای حکومت، آگاه شدهاند به همین منظور عوامل حکومتی با استفاده از بازوان خود، یعنی "اصلاح طلبان" که من آنها را "فرصت طلبان" خطاب میکنم، برای جذب مردم، مقاصد شوم دیگری را در پیش گرفته اند، از جمله "حجاب اختیاری"، که از موضوعات حساس و در عین حال مورد پسند جوانترها به شمار میرود. با وجود اینکه پوششهای غیر عادی و بیجا، خود از مهمترین راههای سرکوب زنان است، همچنین یکی از دلایل موثر در عدم برابری و تبعیض جنسیتی محسوب میشود، با این حال طرح این مسئله ''حجاب اختیاری'' از طرف حکومت و توسط بخشی از اپوزیسیون که ساخته و پرداخته حاکمیت است، تنها ترفند تازه ایست تا ضمن سرگرم کردن جوانان نسبت به موضوع و بازی گرفتن چند مهره جدید، در نهایت مشروعیت و بقای بیشتری به دستگاه ضّد بشری خود ببخشند!
اساسا حجاب، یک الزامیست برای زنان، در مقابل مردان! در چنین ایدئولوژی مردان، خطا کار و مجرم شناخته میشوند. اما به جان آنان، این زنان هستند که به اشد مجازات می رسند.
به زبان ساده تر میتوان گفت؛ حجاب، محکومیتِ زندان برای زنان به لحاظ اتهامی است که به مردان وارد میشود، پس حجاب اوج بی عدالتی نسبت به زنان و توهین مستقیم به مردان است. حال حتا اختیاری نامیدن آن، تنها واپس گرایی و بی خردی محض بوده و شیوهٔ دیگری برای نشر جهالت است. مهم تر آنکه عدم یا اختیاری بودن آن به طور کلی با اساس قوانین اسلامی که تغییر ناپذیر است، تناقض شدید دارد. بنابراین به سادگی میتوان دریافت که مطرح کردن پوشش اختیاری، صرفاً یک استراتژی بوده که بی شک، تاریخِ مصرف خواهد داشت. مثل تمام وعدههای سردمداران رژیم اسلامی، که اندک زمانی پس از رسیدن به هدف، فراموش میگردد، و گاه بازگو کردن آن جرم قلمداد میشود! حجاب اختیاری هرگز نمیتواند گرانی، فقر، فحشا، دزدی، بیماری و بیشمار مشکلات عمده که مسبب آنها خود حکومت است، را از بین ببرد.
مردم ایران نباید بیش از ۳۳ سال جنایات اسلامی را از یاد ببرند. کشتار خادمان راستین به ایران در آغاز انقلاب جاهلان، سوزاندن مردم در سینما رکس آبادان، قتل عام هم وطنان در کردستان، اعدام صدها آزادی خواه در جریان کودتای شاهرخی، شکنجه، تجاوز و کشتار دهها هزار زندانی سیاسی یا عقیدتی، به خاک و خون کشیدن صدها هزار تن از مردم در ایجاد توطئه جنگ با عراق، آسیبهای غیر قابل جبران یا مرگ سالانه هزاران نفر به خاطر بی کفایتی در مدیریت، نارساییها و انواع فشارها در جامعه و موارد بیانتها... که فقط گوشهای از ابتکارات و افتخارات رهبران اسلامیست. در این جا این پرسش به میان میآید که چگونه میتوان از این همه فجایع و ویرانی گذشت و در برابر آن سکوت اختیار کرد...!؟
اینک بایستی همگان خود را مجهز به سپر خردمندی کنیم، که من آنرا پیش از این "رزم نوین" نامیدم. خرد برترین راهیست که سرانجام دشمن را به زانو در خواهد آورد و به طور قطع، رزمی که با تکیه بر نیروی اندیشه راه گشاید، بهای کمتری میپردازند
امید است تا ایرانیان به خصوص جوانان از هم اکنون ضمن تحریم انتصابات، در مسیر راه دهها هزار نفر ایرانی که با شجاعت و روشن بینی برای آزادی و بازستانی میهن، جان سپرده اند، گام بردارند و "نه" به حکومت اسلامی را بانگ سر دهند.
زنده باد هوشیاران، یاران
کاسپین ماکان
تیر ماه ۱۳۹۱