آدرس پست الکترونيک [email protected]









پنجشنبه، 8 تیر ماه 1391 برابر با 2012 Thursday 28 June

نماینده سابق مجلس رژیم: اینها حتما باید سرنگون شوند

امام جمعه شهر بعد از انتخاب شدن من به پلیس گفته بود که چرا تریاک در ماشینش نگذاشتید و دستگیرش نکردید؟ یا چرا تصادف عمدی انجام ندادید که او را از بین ببرید؟ / تهدیدم کردند که طوری می کشیمت که قهرمان نشوی! همانموقع گفتم موقعی که با من اینطور برخورد می کنید خدا به داد پنجاه میلیون نفر برسد.(بیست سال پیش) / حکومت شاه به اندازه یک هزارم اینها هم ظلم نکرد / اینها حتما باید سرنگون شوند و خدا آنها را به سزای اعمالشان برساند. به نظر من تنها راه نجات، حاکمیت مردم و دموکراسی است. یک انتخابات آزاد با نظارت کشورهای سازمان ملل برگزار کنند.
*****

جرس: فاطمه باقر باقریان نژادیان فرد، دانشجوی سال آخر مهندسی دانشگاه علم و صنعت حامی میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بود که در مرداد ماه سال گذشته جنازه اش یک روز بعد از خروج از منزل در اطراف کوه های شهر ری، معروف به کوه بی بی شهربانو پیدا شد. پس از نزدیک به یکسال پیگیری های پدر او برای شناسایی قاتلین و علت این جنایت هولناک هنوز بی پاسخ مانده است.
در پیگیری های خانواده ابتدا علت مرگ او را طبیعی و پس از مدتی علت مرگ را خوردن قرص برنج اعلام می کنند. اظهاراتی که پدر او رد می کند و می گوید یک تشکیلات اطلاعاتی پشت قضیه کشته شدن فرزندش است. همچنین ادعای خوردن قرص برنج در حالی پس از اعلام مرگ طبیعی مطرح می گردد که آثار ضرب و شتم بر روی جنازه فاطمه بوده است.
در آستانه اولین سالگرد قتل فاطمه باقر باقریان نژادیان فرد "جرس" با پدر وی محمد باقریان نژادیان به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:

آقای باقریان نژاد با توجه به اینکه نزدیک به اولین سالگرد به قتل رسیدن دخترتان فاطمه هستیم برای ما بگویید پیگیریهای شما برای شناسایی قاتلان دخترتان به کجا رسیده است؟
من تقریبا ده، پانزده نامه چه فردی و چه جمعی توسط صد نماینده ی مجلس به سران سه قوه و رهبری و جاهای دیگر نوشتم. آخرین نامه هم به وزیر اطلاعات نوشتم. حتی بیست و دو تن از نمایندگان مجلس قبلی چند ماه پیش به رئیس جمهور، وزیر اطلاعات، وزیر دادگستری، وزیر کشور تذکر دادند اما تا کنون هیچ پاسخی نگرفتیم. اخیرا هم یک نامه خطاب به دخترم به مناسبت اولین سالگردش که نزدیک است نوشتم.

از آنجاییکه تاکنون پاسخی به پیگیری های شما داده نشده است، جمع بندی شما با توجه به محتویات پرونده و اظهارات ضد و نقیض در خصوص قتل فرزندتان چیست؟
با پیگیریهایی که کردم خود من به این جمع بندی رسیدم که یک تشکیلات اطلاعاتی دخترم را کشته است. به وزیر کشور هم نوشتم. یک جنایت در روز روشن رخ داده و یک سال فریاد می زنم، هیچ جوابی نمی شنوم. دخترم روز مشخصی بیرون رفته و فردا جنازه اش را پنجاه، شصت کیلومتری منزل پیدا کرده اند. این چه مملکتی است! این چه دینی است! این چه مرامی است! این چه حیوانیتی است که بعد از یک سال تکلیف این جنایت را روشن نمی کنند. پس این همه ادعا برای چیست؟ من سی و سه سال پیش انقلاب کردم و مادر و برادرم را فدای این انقلاب کردم به عشق اینکه در یک جامعه ی انسانی و پیامبرگونه برای بشریت زندگی کنم. برای سی و سه سال بعد انقلاب و چهل سال قبل تلاش و خدمت این باید پاسخم باشد.

پرونده هنوز مفتوح است؟
بله، اینها یک اشتباهی کرده اند و چنین جنایتی را مرتکب شده اند، اما نمی خواهند اعتراف کنند که ما به این دلایل این بچه را گرفتیم و تحت این شرایط از پا در آمد یا او را کشتیم. چیزی نمی گویند و چون شفافیت نیست، مانده ایم از کجا دادخواهی کنیم.

به نظرتان اینگونه برخوردها و جنایات کار نیروهای خودسر است یا مقامات رده بالای کشور از چنین جنایاتی آگاهی کامل دارند؟
اگر حکومت و مدیریت است که باید این نیروهای خودسر را مهار کند. اگر واقعا اینها خودسر هستند پس مقامات طراز اول کشور، صلاحیت مدیریت کشور را ندارند. راه دور نرویم همین قتل دخترم، اگر نیروی خودسر این کار را کرده، پس چرا پس از یکسال نامه نگاری به مقامات طراز اول هنوز فریاد می زنم.اگر راست می گویند این گروه خود سر را بگیرند و مجازات کنند. مشخص است که یا اینها دارند با این روش به حیات ننگین خود ادامه می دهند یا اینکه صلاحیت کشورداری ندارند و تنها بر سر مردم بدبخت حکومت می کنند. خدا گواه است اگر از این فسادهای مالی و اخلاقی که در ایران رخ می دهد آمار بگیریم جزو مقامهای اول کره ی زمین می شویم. من نمی دانم اینها که صلاحیت ندارند برای چه از سر این مملکت و مردم دست بر نمی دارند. حتما باید با خونریزیهایی که در لیبی و جاهای دیگر شد در ایران هم رخ دهد تا با خفت از مملکت بروند.

آقای باقریان نژاد با توجه به اینکه شما جزو اصلاح طلبان و منتقد نظام هستید، فکر می کنید قتل دخترتان ارتباطی با فعالیتهای شما بویژه بعد از حوادث ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت داشته باشد؟
این نظریه یکی از فرضیه های قوی خود من است. در حقیقت می خواهند در میان نیروهای اصلاحات و نیروهای خط امام و جامعه ایجاد رعب کنند، زیرا اساسا یکی از تزهایشان ایجاد رعب و وحشت است. من حتی شنیدم که اینها برنامه داشته اند دهها نفر را به این شکل به قتل برسانند اما بعد از افشا شدن این مساله طرحشان به شکست انجامید. همانند همان قتلهای زنجیره ای که در آن زمان رخ داد و من هم جزو اسامی صد و نود و هفت نفر در لیست بودم و اینبار از فرزندان شروع کرده اند.
بعد از انتخابات به دلیل شرایط جسمی در تظاهرات نمی رفتم اما در جلسات میرحسین موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی رفسنجانی شرکت می کردم . بر این باور بودم که بالاخره ما انقلاب کردیم و جز مهره های کلیدی کل انقلاب بودیم که در سرنگونی شاه نقش اصلی داشتیم. اما هیچگاه باور نمی کردم که جامعه به درجه ای از سقوط اخلاقی و سیاسی برسد که کسانی به خودشان اجازه دهند چنین جنایاتی انجام دهند. قطعا این تنها جنایت هم نیست و جنایات زیاد دیگری هم کرده اند منتها صدای آنها به گوش کسی نرسیده است. الان احساس می کنم این صدای من فریاد مظلومیت صدها قربانی است. اینها اینقدر جری شده اند که به این آسانی جنایت انجام می دهند! اگر خودم را زندان می انداختند و می کشتند می گفتیم خب، قدرت است . قدرت همانگونه که در کام تمام فرعونها و قدرت پرستان و یزیدیان تاریخ شیرین بوده به کام آنها نیز شیرین است. اما دیگر نمی دانستیم به کام مدعیان اسلام چنین شیرین است که چنین جنایاتی می کنند.

فاطمه چطور؟ فعالیت سیاسی داشت؟
تنها گناه دخترم این بوده که در انتخابات برای میرحسین موسوی کار کرده و شاید در تظاهرات مردمی شرکت کرده که او را کشته اند و شاید نود درصد به خاطر فعالیتهای من او را به قتل رسانده اند. واقعا نمی دانم چرا او را کشتند؟ اینها با چنین جنایاتی که انجام دادند اگر دین و شرف داشتند استعفا می دادند و می رفتند شاه و دار و دسته اش حتی به اندازه ی یک هزارم اینها هم ظلم نکردند.این اسلام که اینها دارند، اسلام آمریکایی هم نیست. اسلام یزیدی هم به اسلام اینها شرف دارد.

آیا خود شما تاکنون احضار و تهدید هم شده اید که فعالیتی انجام ندهید؟
من قبل از انقلاب چندین سال زندان بودم و بعد از انقلاب هم دو دوره نماینده ی مجلس بودم در عرصه ی سیاسی فعال بودم و هستم. چند روز پیش هم به مجلس رفتم و در جلسات نمایندگان ادوار شرکت می کنم در طی مدت فعالیتم بارها تحت فشار بودم چند بار رد صلاحیت شدم در دوره ی ششم مجلس از بیست نفر کاندیدای شهر خودمان تنها من را رد صلاحیت کردند و بعد از پیگیریهای فراوان شورای نگهبان مرا تایید صلاحیت کرد و رای هم آوردم. اما به این نکته توجه کنید که امام جمعه وقت شهر که الان امام جمعه مرکز استان است( به نام ایمانی) بعد از انتخاب شدن من به پلیس شهر گفته بود که چرا تریاک در ماشینش نگذاشتید و دستگیرش نکردید؟ یا چرا تصادف عمدی انجام ندادید که او را از بین ببرید؟ می بینید ما در چنین جامعه و فضایی داریم زندگی می کنیم. ما چنین افراد فاسدی در جامعه داریم. اما نمی دانستم که اینقدر پست هستند که یک دختر مظلوم و دانشجوی بی گناه را روز روشن می کشند و جنازه اش را به فاصله ی پنجاه، شصت کیلومتری رها می کنند. البته اوایل انقلاب هم چنین چیزهایی داشتیم اما آن زمان می گفتیم فضای انقلاب است و شرایط انقلابی اما بعد از سی و سه سال انقلاب که از انقلاب می گذرد چنین جنایاتی چه معنایی دارد؟
یکبار بعد از مجلس ششم دادگاه مرا احضار کرد و اجازه ی حضور وکیل هم ندادند. بعد از دو ساعت و نیم من را متهم به ضدیت با نظام، مسئولان نظام و رهبری کردند. همان موقع به آنها گفتم کسانیکه تلاش و عشق و علاقه ی من به انقلاب و اسلام و امام می دانند، خوب می دانند که این اتهامات به من نمی چسبد. اما ببینید همین امام جمعه ی استان فارس و دار و دسته اش که اصلا نه روحیه ی انقلابی داشتند نه برای انقلاب هزینه کردند الان چهار دوره نماینده ی خبرگان شده است. او اصلا نمی داند اسلام و مردم چیست و تنها می خواهد بر سر قدرت باشد...اما تاریخ به ما می آموزد که تمام اینها که اینچنین بر سر قدرت هستند به زودی به جهنم واصل خواهند شد. متاسفانه حاکمان چنان سرمست قدرت هستند که سرنوشت یزیدیان و پادشاهان ستمگر را به یاد نمی آورند. چه بگویم ما گرفتار یک فضای دگماتیسم و استبداد دینی هستیم.

در میان اظهاراتتان به استبداد دینی اشاره کردید به عنوان کسیکه دو دوره نماینده ی مردم بودید راه برون رفت از این استبداد دینی را چه می دانید؟
من چند سال پیش وقتی پیش آقای هاشمی رفتم آن زمان بحث جناح چپ و راست بود، گفتم جناح چپ و راست را بگذاریم کنار و امور را به دست مردم بدهیم و هرچه مردم انتخاب کردند. اما گفتند ما اینقدر رای ها به مردم دادیم نمی شود، ما هم پی آن را نگرفتیم. ما می گوییم هیچ راهی جز دموکراسی و احترام به رای هفتاد میلیون نفر وجود ندارد. در یکی از نامه هایی هم که به آقای هاشمی نوشتم اشاره کردم من اسلام را اسلام آدم تا خاتم می دانم. ما دینی جز توحید نداریم. قرآن هم می تواند نور باشد. از احادیث و روایات هم که با عقل و قرآن همخوانی دارد استفاده کنیم. مردم آزاد باشند تا فرهنگ قرآنی و اهل بیت را انتخاب کنند. یک عده ای به اسم شورای نگهبان و به اسم حاکمیت جمع شده اند که عقل همه آنها را روی هم بریزید همین سرنوشت ملت بدبخت ما می شود. ریشه ی مردم و مکتب و اسلام و دین و همه چیز را زده اند. دیگر چیزی نمانده است. اینها حتما باید سرنگون شوند و خدا آنها را به سزای اعمالشان برساند. به نظر من تنها راه نجات، حاکمیت مردم و دموکراسی است. یک انتخابات آزاد با نظارت کشورهای سازمان ملل برگزار کنند. اگر مردم به اینها رای دادند بمانند اما اگر نه، بروند به یک جزیره ای مشغول کارهای تحقیقاتی شوند. زمانیکه دوره ی سوم تا چهارم من و از جمله همسر رجایی، موسوی تبریزی و نزدیک به چهل نفر را رد صلاحیت کردند. من رفتم دفاع کردم آنها تهدیدم کردند که طوری می کشیمت که قهرمان نشوی! همانموقع گفتم موقعی که با من اینطور برخورد می کنید خدا به داد پنجاه میلیون نفر برسد.(بیست سال پیش)
بروید پرونده ی احمدی نژاد و دار و دسته اش را بخوانید ببینید اینها چه کسانی بودند چه نقشی قبل و بعد انقلاب داشتند که الان باید به چنین قدرتی برسند؟! اینها تمام انقلابیون را کنار زدند. حالا کار نداریم که آن اوایل انقلاب یک سری اشتباهاتی چه در حاکمیت چه در انقلابیون رخ داد و خیلی ها درو شدند و از بین رفتند.
سخن آخر؟
البته تقصیر از خود ماست. برای چه آیت الله منتظری سالها در حبس بود؟ برای چه الان میرحسین موسوی همسرش و کروبی که از مهره های اصلی امام بودند الان باید در حبس باشند؟ و مصباح یزدی و ... که اصلا پا در انقلاب نگذاشتند و مهره های شاه بودند الان تئوریسینهای انقلاب می شوند و تمام مهره های انقلاب می شوند ضد انقلاب! چرا در ملتی که آن پیشینه ی فرهنگی و تاریخی را داشت الان باید فقر بیداد کند. اعتیاد و فساد بیداد کند. نا امنی سیاسی که هیچ، صد برابر آن ناامنی اجتماعی است. شاید اینها واقعا دچار جهل مرکب هستند و نمی دانند دارند چه کار می کنند. آنکس که نداند و نداند که نداند ، در جهل مرکب ابدالدهر بماند. اینها اگر واقعا طرفدار اسلام هستند باید از کسانیکه امر به معروف و نهی از منکر می کنند حمایت کنند نه اینکه اینچنین از سر راه بردارند. اینها فقط از چاپلوسانی که دورشان جمع شوند و بگویند شما امام و پیغمبر هستید خوششان می آید و آنها را نماینده و وزیر و رئیس جمهور می کنند. خدا گواه است که اینها دوام نمی آورند. اگرچه نمی توانم زمان تعیین کنم اما قطعا ظلم پایدار نیست و بدانند که سرنوشت آنها که ستمگر هستند هزار بار دردناکتر از فرزندان کشته شده ی ما و مظلومیت ملت است. سازمان ملل به جای تهدید، تصویب کند که مردم ایران حاکم خودشان شوند. یک انتخابات برگزار کنیم و از مردم بپرسیم حاکمانی که الان به نام اسلام حاکمیت می کنند بر سر قدرت بمانند یا نه؟ اگر مردم گفتند آری ما و امثال ما ساکت می نشینیم. اما اگر گفتند نه آنها بروند. ارعاب و سرکوب که مدیریت و مملکت داری نمی شود. امیدوارم به آبروی حضرت زهرا تمام بشریت متحد شوند و به یک روش دموکراتیک اینها را محترمانه از قدرت پایین بکشند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved