همگان آگاهند که روزنامه ی کیهان، ارگان غیر رسمی دستگاه ولایت است و باز تابنده ی نقطه نظر های رهبری. سرمقاله روزنامه،( یکشنبه، 20 فروردین 91)، اختصاص داشت به "درس هایی از گذشته " بعنوان رهنمود راه آینده در آستانه مذاکره با کشورهای 5+1 در اواخر ماه آوریل، درس هایی بسی بسیار آموزنده بیانگر پیشرفتهای حیرت انگیز نظام ولایت و عقب نشینی های گام به گام آمریکا، صحنه گردان دشمنی با حکومت اسلامی در ده سال گذشته.
سر مقاله نویس ارگان بیت رهبری، محمد محمدی، به منظور بیرون کشیدن درس های آموزنده گذشته، به تحلیل ماجرای مذاکرات "ایران " با قدرت های جهانی می پردازد- از زمان زیر پا گذاردن تعهدات دولت حجت الاسلام مبنی بر تعلیق غنی سازی هسته ای و اخراج بازرسان سازمان بین المللی انرژی اتمی تا مذاکرات استانبول در سالی که گذشت. وی در ارزیابی خود از تعامل با غرب در دوران، بنظر میرسد که یک داستان حماسی و پر شوری را نقل میکند. داستانی که در آن پهلوانی پر زور و نو جوان، پشت پهلوانی پیر و سالخورده را به زمین نزدیک ساخته است و اندکی بیش تا پیروز نهایی، پیروزی دین و آئین اسلامی، حق بر باطل و نیک بر شر، باقی نمانده است. به گمان قوی یک چنین استراتژی پیروزمندانه ای تنها میتواند از یک وجود فرا زمینی مثل حضرت ولایت ، مایه بگیرد.
محمدی، ماجرای این درگیری و خوار ساختن پهلوان سالخورده را به اختصار چنین توضیح میدهد:
"در يك بستر يك دهه اي، تاريخ مواجهه ايران و آمريكا را مي توان از يك منظر، تاريخ تعديل خط قرمزهاي غرب در مقابل ايران دانست. آمريكايي ها هميشه از راديكاليسم شروع كرده اند و اغلب به سمبوليسم رسيده اند."
لازم است که در آغاز، توجه خواننده گان را در استفاده نویسنده از واژه ی "ایران" در سراسر متن، جلب نمائیم که آنرا باید همه جا "اسلام " بخوانیم. چون نقطه نظرهای سیاسی نظام ولایت تنها میتواند از چشم انداز دین اسلام، دین تازیان مایه بگیرد. ولایتمدار ان خود را با تازیان فاتح ایران، شناسایی میکنند، فاتحان یکی از تمدنها و قدرتهای جهانی در دوران باستان ، نه با ایران و آنچه ایرانی ست. تدابیر و سیاست های رهبری در خدمت شکوهمند ساختن دین اسلام است نه ایران. نظام ولایت، برغم تلاش رئیس کار گزاران خود، احمدی نژاده که رویای مصادره کردن "ایران " را برای کسب امتیازات سیاسی در سر میپروراند. مجیز گویان نظام ولایت زمانی "ایران " را در مقابله و مبارزه با قدرتهای جهانی بکار میگیرد که همه جا در باره "بیداری اسلامی، " جنبشی ملهم از انقلاب اسلامی، داد سخن میدهند.
حال اگر به تحلیل تاریخی درسهایی از گذشته بازگردیم، به زبان ساده تری، محمدی بر آن است که نظام ولایت توانسته است شاخ های آمریکا را شکسته و ضعف و ناتوانی آنرا آشکار سازد. وی پس از تبریک و تهنیت و تمجید بسیار از نظام که در این دوران کوتاه توانسته است آمریکا، این گردن کلفت محله را که به سختی و زمختی خود می بالید و با توپ پر به میدان آمده بود، قدری گوشمالی داده، نرم و آرام ساخته و بجای خودش بنشاند تا آنجا که عملا راه پس و پیش را بر او بسته است. آری درس جهانداری را از حکومت اسلامی باید آموخت.
سخن پرداز ارگان بیت رهبری، در ادامه توضیح میدهد که در آغاز این مصاف ابر قدرت آمریکا با هدفهای بزرگ تغییر در رفتار ایران، به میدان کار زار وارد شده بود و چیزی کمتر از توقف غنی سازی هسته ای (تعلیق کامل) در سر نداشت. به این معنا که "ایران " آن سیاست ها و تصمیم هایی را اتخاذ کند که آمریکا و غرب، میخواهند. لذا، سیاست سلطه ستیزی ولایت، به "تعدیل " این تقاضا کشید و به فريز در غنی سازی، تبدیل شد. اما، گسترش آن منع گردید. بعد انتقال مواد غنی شده در "ایران " به خارج، منتفی شد و هم اکنون به تثبیت سطح غنی سازی 5 درصدی، تن داده اند. وی خاطر نشان میسازد که:
"امروز اين احساس وجود دارد كه مباني سياست آمريكا درباره ايران فرو ريخته و بنابراين از ديپلماسي چيزي جز تلاش براي «حفظ آبرو» باقي نمانده است."
آری اندکی بیش نمانده است که ولایت پوزه ی ابر پهلوان و یا گردن کلفت جهان را با محاسبات دقیق و مدیریتی فرا زمینی، در خاک بساید. درسی که روایت سرمقاله نویس کیهان بما میآموزد آن است که وقتی قدرتهای جهانی با ایمان و اراده ای از جنس و مایه ی آئین اسلامی، روی در رو قرار گرفته اند، مجبور به عقب نشینی و رقیق نمودن خواستهای خود شده اند. البته که شرمندگی این شکست را آمریکا باید لابلای تغییر در الفاظ دیپلماسی پنهان، نمایند. بزعم محمدی، "قاطقیت " در متهم ساختن ایران به داشتن اهداف نظامی، مثل موم نرم گشته و به پذیرش این واقعیت انجامیده است که ما "ایران " را نمیتوانیم از راهی که میرود باز داریم. پاسخ اوباما به بی صبری و عجله به حمله ی نظامی به ایران، این اعتراف بوده است که نمیتوان "ایران " را در زمینه ی نظامی شکست داد. بنابراین، در این دور مذاکره، نویسنده یاد داشت روزانه ارگان بیت رهبری، خاطر نشان میسازد که:
"تاكيد روي وجود يك برنامه هسته اي نظامي بالفعل در ايران جز آبروريزي به چيز ديگري منجر نخواهد شد."
چنانکه گویی صلح آمیز بودن نیات و مقاصد دستگاه ولایت و نه "ایران " دیگر بر جهانیان عیان و ثابت گردیده است. حتی مهم نیست که تاریخی که نویسند به تحلیل آن می پردازد بیانگر چیزی نیست مگر تاریخ تشدید تشنج و تنش و تیره ساختن روابط با خارج. آنهم با نشان دادن اشتیاق بیشتر برای غنی سازی هسته ای دور از چشمهای سازمانی ناظر که نظارت آنرا بر تاسیسات هسته ای جهان پذیرفته و خود یکی از امضا کنندگان آن قرارداد بین المللی بوده است. چرا که التهاب در روابط خارجی، توجه مردم را از درون بر میگیرد و به بیرون جلب نموده و نگران و مضطرب نگاه میدارد. هر آوایی ناجور بگوش برسد به شیطان ریا کار و استکبار جهانی نسبت داده میشود. بحران دلار و نزول روز افزون ریال و هر چپاول و غارت بزرگ و کوچکی را بر ساخته ی توطئیه ی آمریکا و اسرائیل و انگلیس میخوانند. . باین ترتیب ملت را منفعل و گیج و حیران میکنند که به شرایط اسفبار کنونی تن داده و هزینه ی، بلند پروازیهای تازیهای بومی را بپردازند.
درس دیگری که مجیز گوی نظام ولاین بما میآموزد آن است که در این دور از مذاکرات که بزودی قرار است بار دیگر- البته پس از گربه رقصانی های بسیار- در استانبول برپا شود، غرب با دست خالی بر سر میز ظاهر میشود. چرا که دریافته است که نه گزینه ی نظامی کارگر است و نه تحرمات اقتصادی. بنابراین حربه ای کاری در دست ندارد که ایران را مورد تهدید قرار دهند. وی در ادامه، خاطر نشان میکند که انتظار ندارد که "دولتمردان کاخ سفید" از این "آچمز " تاریخی خود را بیرون بکشند. اما، یاد آوری میکند که دیر یا زود غرب و آمریکا خواهند فهمید که گردن کلفت این منطقه کیست. تحلیل گر ارگان بیت رهبری، اگر چه با تعبیر و تفسیر جورج فریدمن- یکی از ده ها نظریه پرداز آمریکایی-از قصد و نیت رهبران ایران موافق است، با این وجود بر این باور است که نتیجه گیری او مبنی بر «ایران میخواهد قدرت منطقه ای باشد بی آنکه با آمریکا مصالحه کند" باید مورد اصلاح قرار گیرد و میگوید صحیح تر آن است که نتیحه بگیریم "ایران در حال اثبات این نکته است که برای قدرتمند شدن هیچ نیازی به مصالحه با آمریکا نیست."
فهمیدید چه گفت؟چه اندیشه ی بو داری؟ چقدر کنایه و علم و اشاره؟ توی دل کدام یک از گردن کلفت های محله را خالی میکند؟ در داخل مگر بیش ازیک گردن کلفت وجود دارد؟
اگر کسی بتواند تحلیل این نظریه پرداز ارگان دستگاه ولایت را از رابطه جمهوری اسلامی با جهان خارج، زیر خوانی کند و نه روخوانی، یعنی آنرا وارونه قرائت نماید، آنگاه بوی گند نظام ولایت، سخت مشمئز و مسموم کننده خواهد بود. آنجا که اربده کشان، مست از دین و قدرت، محله را قرق نموده اند البته که پهلوان پنبه هم میتواند قلدر محله بشود. پهلوان پنبه تازه نفس شده و سپاه و لشگر آراسته، دشمن را خوار و ذلیل میشمارد تنها بآن دلیل که شرایط را تنش آلود و تشنج زا و بحرانی نگاه دارد تا بتواند بویی که از منجلاب اسلام و اسلام گریان بر خاسته است، به مشام کسی نرسد.
اگر از زیر بخوانیم و گرد و غباری که مقاله نویس کیهان ، به پا کرده است بنشانیم، نظام ولایت را ، برغم نغمه هایی که از بهشت سر میدهد، در اوج انحطاط و تباهی، دو رویی و ریاکاری، استبداد و مطلق گرایی، مشاهده میکنیم، نظامی که در آن تنها یک نفر است که میتواند در مورد رابطه با آمریکا نظر دهد. در دین تازی تنها اوست بجز او هیچکس نیست. در اسلام ناب مجمدی نیز تنها ولایت است که میتواند برای یک ملت 70 میلیونی تصمیم گیرد. چرا که ولایت تبلور خواست "امت " است، ملتی یکدست و یکسان، راضی و خشنود، در رفاه و راحتی، ملتی که بسوی پیشرفت و سعادت در این جهان و رستگاری در سرای دیگر، گامهای بزرگی برداشته است. در درون امت اسلامی نه تضاد و خصومتی هست بین حاکم و محکوم و یا غنی و فقیر و یا زورمند و کم زور و بی زور، نه مخالف و دگر اندیشی وجود دارد نه گرانی و بیکاری، نه محنت و تنگدستی، نه گرسنگی نه فحشا، نه اعتیاد و خود کشی، نه سختی و درد و رنج عقب ماندگی این واقعیتی ست که نظام ولایت با سر نیزه بر جامعه تحمیل میکند.
Firouz Noujomi
[email protected]
Rowshanai.org