امير محبيان را شايد بايد يكي از تئوريسينهاي جناح راست دانست. او كه سالهاي سال از سرمقاله نويسان روزنامه رسالت است، چند سالي است كه اقدام به راهاندازي مركز پژوهشهاي راهبردي آريا كرده و در اين ميان از فضاي رسانهاي ايران نيز مغفول نمانده است. محبيان معتقد است كه براندازان با سه سناریو، به دنبال براندازی نظام هستند.
امير محبيان در گفتوگو با «ملت ما» :
آرايش سياسي كشور پس از انتخابات مجلس نهم چگونه رقم خواهد خورد؟به نظر ميرسد كه برنامهريزي مشخصي شد تا جناح راست سنتي از گردونه بازي سياسي حذف شود و نيروهاي بينام و نشان راديكال جايگزين اين نيروها خواهند شد. در صورت تحقق اين اتفاق چه آيندهاي را براي كشور پيش بيني ميكنيد؟
با توجه به ميزان مشاركت بالاي 50 درصد بايد گفت كه شكست تحريم گران و البته غربيها رقم خورد و با مشاركت بيش از شصت درصد بايد گفت كه سيلي محكم به چهره تحريم گران زده شد. اگر جبهه پايداري فراكسيون قوي ايجاد كند و فراكسيون جبهه متحد اصولگرايان كاهش يابد؛ بحران به اعماق جبهه اصولگرايي وارد شده وممكن است انسجام تشكيلاتي مخدوش شود.
اگر طيف هوادار احمدينژاد فراكسيون قوي ايجاد كند؛ چه دولت آينده در دستطيف احمدينژاد باشد يا نباشد؛ چالشها گسترش خواهد يافت و درگيري احمدينژاد و اصولگرايان جديتر خواهد شد. اگر جبهه متحد اصولگرايي فراكسيون اكثريت را پديد آورد و جبهه پايداري كمرنگ باشد؛ دو سال آينده شاهد نقد جديتر اصولگرايان نسبت به احمدينژادخواهيم بود تا بدرقهاي تند را شاهد باشيم.
اختلافات اصولگرايان چه سرانجامي را براي كليت اردوگاه اصولگرايي به دنبال خواهد داشت؟جبهه پايداري با محوريت آيتالله مصباحيزدي در برابرجبهه متحد اصولگرايان با محوريت آيتالله مهدوي كني قد علم كرد. موفقيت هر يك از اين جناحها در ميان اصولگرايان چه تفاوتهاي كاركردي را در قبال دولت دهم و شخص احمدينژاد خواهد داشت؟
اصولگرايان از سال 76 مقارن با انتخابات رياستجمهوري دچار بحران شدهاند. هرچند اصولگرايان توانستند بحران دوم خرداد را از سر بگذرانند ولي آثار اين زلزله سياسي – تشكيلاتي باعث افول موقعيت چهرهها و تشكلهاي شاخص شد و در ساختمان استوار اصولگرايي شكافهايي به وجود آمد و نسلي جديد امكان ظهور يافت.
نسلي مثل احمدينژاد. شاخصه اين نسل نو كه ايثارگران وجبهه پايداري نمادهاي تشكيلاتي آن هستند؛ طغيان براي گرفتن امتياز است وتقريبا هميشه هم توانستهاند از نهادهاي محافظهكار اصولگرا امتيازبگيرند و با اين كار يعني باج دهي هسته مركزي اصولگرايان با توقع حفظ وحدت عملا همه دريافتهاند كه طغيان گران در جريان اصولگرايي پاداش مييابند و اطاعت گران ناديده انگاشته ميشوند.
اين آموزهاي ريشه بركن است. بايد منتظر نتيجه انتخابات شد اگر طغيان گران موقعيت بهتري يابند همگان درخواهند يافت جدايي و طغيان در اصولگرايي خوش عاقبت است و اين اگررخ دهد يعني نابوديبه مرور جريان اصولگرايي ولي اگر طغيان گران شكست خورند امكان احيای نسبي مركزيت اصولگرايي وجود دارد.
رفتارهاي چهرههاي تندرو و افراطي چه اثراتي بر كليت پيكره نظام سياسي ميتواند داشته باشد. اگر اين نيروها بتوانند فراكسيون قوياي در مجلس ايجاد كنند بايد منتظر چه اتفاقاتي بود؟
تند رويها همواره سئوال برانگيز است. هنگام تندروي و افراط در خوشبينانهترين حالت احساسات بر عقل غلبه مييابد. طبعا وقتي فروغ عقل خاموش ميشود هر رفتاري محتمل است. در بدبينانهترين حالت نيز تند روها از موضع تندروي كارهايي را انجام ميدهند كه قادر است ريشههاي نظام را سست نمايد.
اين روزها همه از جريان انحرافي سخن ميگويند. اسفنديار رحيم مشايي را ليدر اين جريان معرفي ميكنند. جداي ازاينكه مشايي كه بوده و در حال حاضر كيست شايد اهميت داشته باشد اما آنچه كه داراي اهميت است اين موضوع است كه به نظر ميرسد جرياني با پررنگ كردن نقش مشايي توانسته در بزنگاههاي حساس از او و نام او امتياز بگيرد و رقبا و مخالفان خود را بترساند. به نظر شما اين گمانه جاي تامل ندارد كه طرح بحث جريان انحرافي خود يك بحث انحرافي است؟
جنبش اجتماعي يا جريان سياسي هركدام در سياست معناي خود را دارد؛ آنچه كه جريان انحرافي مينامند حداكثر حلقهاي محدود از تعدادي افراد همفكر وهم منفعت در دولت است و اطلاق جريان به آن غلط است. ضمن آنكه معتقدم از اين عنوان بيشتر به عنوان برچسب بهره گرفته شده است. معناي اين حرف تاييدچنين فكري نيست بلكه بزرگنمايي نامعقول بيشتر با هدف افزودن بر شدت اثرگذاري حملات صورت گرفته است.
روشهاي براندازي نظام سياسي ايران از سوي سرويسهاي امنيتي- اطلاعاتي جبهه مخالف ايران در عرصه جهاني را متمركز در چه حوزههايي ميدانيد. به نظر ميرسد كه جريان امنيتي دشمن توانسته مهرههاي خود را با پوشش ولايتمداري و دفاع از نظام در سطح مديريت كشور نفوذ دهد. روشهاي آگاهسازي افكار خواص و عوام كشور در اين ميان چه ضرورتي دارد؟به نظر شما مهمترين مولفههاي روش براندازانه رقباي ايران، مستتر در چه نقاط استراتژيكي در درون نظام است؟
براندازان بهويژه نظامهاي بيگانه 3 هدف كلي دارند: كاهش توان امنيتي و اقتصادي نظام از طريق عمليات ايذايي و تحريمها، گسترش اختلافات ميان هيئت حاكمه و كاستن از مشروعيت حاكمان و حكومت نزد مردم، تقويت مخالفان و پديد آوردن نوعي آلترناتيو مقبول ميان آنها براي نظام حاكم. هر حركتي در اين مسير آگاهانه يا ناآگاهانه توسط هر فرد يا جرياني باشد در خدمت براندازي است.
به نظر ميرسد جرياني در كشور سعي داردتا آنجا كه ميتواند عناصر منتقد وضع فعلي كشور را به بيرون از مرزها روانه كند و در اين ميان با استفاده از رسانههاي تحت مديريت خود بيشترين استفاده را ببرد. براي مثال اصلاحطلبان را از منتقد به مخالف و ازمخالف به معاند مبدل ميسازند و در نهايت با اعلام اينكه اصلاحطلبان معاندند، خواستار اشد برخورد با اين افراد ميشوند. به نظر شما اين رفتارها را نميتوان در پروژه براندازي دشمن تعريف كرد؟
مديريت افكار عمومي در جهت تقويت پشتوانههاي يك نظام سياسي توصيه ميكند كه از روشي بهرهگيري شود كه بر حمايت هواداران افزوده شود، افرادخنثي به سوي نظام متمايل شوند و مخالفان خنثي گردند. حال هر حركتي برخلاف اين روند علاوه بر غير عاقلانه بودن در جهت براندازي نرم قرار دارد. زيرا با كاهش حاميان يك رژيم سياسي عملا آن رژيم رو به نابودي ميرود.
آقاي دكتر محبيان در رقابت سياسياي كه اين روزها كاملا درون اردوگاه اصولگرايي در حال تكوين است شاهد ادامه پروژه هاشمي ستيزي هستيم. علل اين همه تهاجم به هاشميرفسنجاني را چه ميدانيد؟چرا اصولگرايان سنتي از هاشمي دفاع نميكنند؟
هاشمي فعلا تنها نقطه اميد اصلاحطلبان درون حاكميت است. گروهي از اصلاحطلبان تند رو مايلند هاشمي حذف شود تا هم نظام با اپوزيسيون جديدي مواجه شود و هم هاشمي به گمان آنها دهان بگشايد.
تندروهاي اصولگرا همچنان احمدينژاد حذف هاشمي را جهشي براي انقلاب به جلو ميدانند. هاشمي دروضع سختي است همزمان با كهولت روزافزون و كاهش تحمل فشارها افزايش مييابد. هدف برهم زدن تعادل هاشمي و كشاندن او به افراط است بايد ديد هاشمي تاكجا از صبر و انعطاف معروف خود بهره خواهدگرفت!