ماهنامه عصر کیمیاگری: پرواز تهران- ياسوج كه به زمين نشست، عقربه بزرگ ساعت روي9 قرار داشت. هواي سرد ياسوج با نم نم باران حاصل از ابرهاي فشردهاي كه بر روي فرودگاه ياسوج سايه انداخته بودند، لطيفتر به نظر ميرسيد؛ اما سرمايش اذيت ميكرد.
« از اينجا تا گچساران چقدر راهه؟»
اين را از رانندهاي كه قرار بود ما را به گچساران ببرد پرسيدم. گفت:
«حدود يك ساعت و نيم.»
«قبلا مگه فرودگاه نداشت گچساران؟»
«داشت، اما چندين ساله كه فعال نيست. از چند وقت پيش شركت نفت داره كار ميكنه تا فرودگاه دوباره راه بيفته.»
اينجا وقتي ميگويند شركت نفت، منظور شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران است كه زير مجموعهاي از شركت مناطق نفت خيز جنوب محسوب ميشود.
«فرودگاه گچساران راه بيفته راحت ميشيد.»
«بله! تا ياسوج يك ساعت و نيم راهه و تا اهواز بيشتر از سه ساعت. ياسوج هم فقط صبحها به تهران پرواز داره و اگر كسي بخواد شب با هواپيما بره تهران، يا بايد بره اهواز يا شيراز كه كمي دورتره.»
شهر ياسوج زيبا به نظر ميرسيد. از كنار ميدان آريوبرزن كه گذشتم گفتم:« معلومه به ياسوج رسيدگي ميكنند».
اين را كه گفتم سر درد دل راننده باز شد: « مردم گچساران ميگن چه طوريه كه ما نفت داريم و وضع شهرمون خوب نيست، اما ياسوج نفت نداره و اين همه پيشرفت كرده؟ حق مردم گچساران اين نيست...»
منظور حرفش را آن زمان كه گفت به خوبي نفهميدم؛ وقتي فهميدم كه به گچساران رسيديم و شهر را از نزديك ديدم. بگذار سادهتر بگويم: زير پوست شهر را ديدم...
شهرستان گچساران در جنوب غربي استان کهگيلويه و بوير احمد واقع شده و حدود 4683 کيلومتر مربع وسعت دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان کهگيلويه، از جنوب به شهرستان گناوه (استان بوشهر)، از شرق و شمال شرقي به شهرستان ممسني (استان فارس) و از غرب به شهرستان بهبهان (استان خوزستان) محدود است.اگر در شهر گردش کنيد در مييابيد که زبان مردم گچساران فارسي و ترکي(قشقايي) و گويش لري است.گچساران در منطقه گرمسير قشلاقي واقع شده است و داراي دو نوع آب و هواي معتدل و خشک در نيمه شرقي و گرمسيري خشک در نيمه غربي است. رودخانه زهره مهمترين رود اين شهرستان در جنوب شرقي دوگنبدان جاري است.گچساران در منطقه گرمسير قشلاقي واقع شده و داراي دو نوع آب و هواي معتدل و خشک در نيمه شرقي و گرمسيري خشک در نيمه غربي است.ناحيه گچساران در منتهي اليه مناطق نفت خيز ايران قرار گرفتهاست. منطقه نفتي گچساران از نواحي قديمي و مشهور صنعت نفت ايران به شمار ميآيد.
سال 1302 خورشيدي مطالعات براي اكتشاف نفت در گچساران آغاز شد و 8 سال بعد به مرحله حفاري رسيد و سرانجام در سال 1318 يعني 72 سال پيش، چاه شماره 13 گچساران به بهرهبرداري رسيد تا اين شهر كوچك و زيبا وارد مرحله تازهاي از تاريخ خود شود. 72سال توليد نفت در گچساران، زندگي در اين شهر را با نفت پيوند زده است اما سهم مردمان گچساران از نفت چقدر است؟
مهندس غلامرضا پاكدل مدير عامل شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران، درباره محدودههاي زير مجموعه شركت توضيح ميدهد و ميگويد: محدوده جغرافيايي شركت، 4 استان كهگيلويه و بويراحمد، خوزستان، فارس و بوشهر را در بر ميگيرد. اين شركت 15 مخزن نفتي در مدار توليد،دو مخزن به نامهاي زاغه و كيلوركريم كه توليد از آنها برنامه شده و 6 مخزن دور دست ديگر كه هنوز توليد از آنها برنامه نشده دارد.
گچساران و بي بي حكيمه مهمترين ميادين نفتي زير مجموعه شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران هستند كه به آنها بايد پازنان، رگ سفيد، بينك، گلخاري، چلينگر، نرگس، سولابدر، گرنگان، سياهمكان، منصورآباد، رودك، خونيز و چهاربيشه را اضافه كرد. تاسيسات مهم شركت شامل 222 واحد صنعتي ، 711 حلقه چاه نفت و گاز و 6617 كيلومتر خط لوله است. توليد نفت در اين شركت در اولويت است و گاز توليدي از آنها از سال 1356 تاكنون براي تزريق در مخازن نفتي گچساران مورد استفاده قرار ميگيرد.
مهندس پاکدل ميگويد : عليرغم اينكه همه تلاشها در شركت به سوي ماموريت اصلي ما كه همانا توليد است جهتگيري شده ولي به موازات تحقق اين هدف با همت و تلاش كاركنان كه در واقع سرمايه اصلي شركت را با پشتوانههاي تجربي، فرهنگ و اعتقادي خود تشكيل ميدهند اهداف كيفي نيز محقق شده و براي مجموعههاي بزرگ صنعتي پازنان 2 و رگ سفيد 2 گواهينامههاي مديريت كيفيت، زيست محيطي و ايمني و بهداشت حرفهاي بصورت يكپارچه اخذ شده و تلاش گستردهاي براي تعميم اين گواهينامهها به كل اركان شركت شروع شده است.
موفقيتهاي خوبي در جهت استقرار نظام مشاركت كاركنان صورت گرفته و هم اكنون هستهها، تيمها و گروههاي كليه ادارات شكل گرفته و جلسات مستمر آنها برگزار ميشود و شركت از نيروي خلاقه فكري كليه كاركنان در جهت بهبود روشها و كارآيي تاسيسات سود ميبرد. مديرعامل شرکت بهره برداري نفت و گاز گچساران ادامه ميدهد: با همت و همكاري كليه كاركنان بهبود قابل ملاحظهاي در ضرايب ايمني شركت ايجاد شده كه بايستي بصورت سيستماتيك ادامه يابد. در جهت ايمن سازي تاسيسات و بخصوص سيستمهاي فشارقوي گاز اقدامات موثري صورت گرفته و بصورت گستردهاي در دست اجراست كه بايستي تا حصول نتيجه تداوم يابد و بصورت مستمر نگهداري شود.
توليد نفت شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران حدوداً 740 هزار بشكه در روز است كه بخش مهمي از توليد نفت كشور را به خود اختصاص داده است و آنگونه كه مهندس احمد پورهادي مدير فني شركت ميگويد، در 9 ماهه اول امسال شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران در توليد نفت به ميزان 9/99 درصد اهداف خود را محقق كرده است. آمارها همه اميدواركننده است اما سهم شهر از اين آمارهاي اميدوار کننده چيست؟
مهندس غلامي مدير روابط عمومي شركت بهرهبرداري نفت وگاز گچساران كه خود از جانبازان جنگ تحميلي است، از ر وزهاي دفاع مقدس ياد ميكند و ميگويد: توليد نفت در گچساران در دوران دفاع مقدس حتي يك روز هم قطع نشد. گچساران بام نفتي ايران است اما عراقيها نتوانستند به اين بام نفتي آسيب بزنند...
"چرا به گچساران ميگويند بام نفتي ايران؟"
اين را من پرسيدم، اما جوابش گفتني نبود؛ ديدني بود. چند كيلومتري كه از شهر خارج شديم به نقطهاي رسيديم كه منظرهاش تپهاي بلند بود با تاسيسات نفتي؛ جايي كه نفت گچساران را پمپاژ ميكند تا به سمت آبادان و خارك برود. اينجا بلندترين نقطهاي در ايران است كه نفت در آن توليد ميشود. اما گچساران فقط نفت نيست. از طرف ديگر شهر وقتي خارج ميشويم، به كوههايي ميرسيم كه در ميان آنها جنگلهاي زيباي بلوط به چشم ميخورد. فاصله شهر با جنگلهاي بلوط فقط 15 دقيقه است اما دماي هواي شهر با هواي آن منطقه، آنقدر تفاوت دارد كه مردم از گرماي گچساران به آنجا پناه ببرند.
طبيعتگردي و كوهنوردي از مهمترين تفريحات مردم گچساران است اما ... در داخل شهر خبري از مراكز تفريحي و سرگرمكننده براي مردم و به ويژه جوانان نيست.
مهندس ابوالحسن غلامي مدير روابط عمومي شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران ميگويد: ورزش در گچساران سابقه زيادي دارد. اولين تيم هاكي ايران در گچساران شكل گرفت. اولين زمين گلف و اولين تيم گلف ايران هم در گچساران ايجاد شد. همين حالا تيم واترپلو نفت و گاز گچساران در ايران حرف اول را ميزند و اغلب بازيكنان تيم ملي واترپلو ايران در گچساران بازي ميكنند. سالها پيش كه اوج سالهاي نفتي گچساران بود، اين شهر 3 سالن سينما داشت اما الان يك سالن سينما هم ندارد...
اما چرا يكي از كهنترين و مهمترين شهرهاي نفتي ايران در وضعيتي قرار گرفته كه اغلب ساكنانش ميگويند به حق خودش نرسيده است؟ اشكال در كجاست؟
بر اي يافتن پاسخ به اين پرسشها بايد شهر را بيشتر بشناسيم. به داخل شهر ميروم؛ با مردم صحبت ميكنم. يكي از شهروندان گچساراني ميگويد :« قبل از ا نقلاب، بين كاركنان صنعت نفت و مردم عادي فرق وجود داشت. مردم حتينمي توانستند وارد محدوده شركتي بشوند. اما خدا را شكر ديگر از اين تبعيضها خبري نيست». او شغل آزاد دارد و اهل محله سادات است. دوست دارم بدانم نگاهش به شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران چيست. نگاه او، نگاه اغلب ساكنين گچساران است كه با آنها صحبت كردم. آنها نفت را از خودشان ميدانند و دليلش هم كارهايي است كه تا به حال توسط نفتيها براي مردم شهر انجام شده است. شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران، دانشگاه نفت گچساران را احداث كرده كه تكميل شده و در آستانه بهرهبرداري است. يك بيمارستان بسيار مجهز هم با هزينه شركت نفت در حال ساخت است كه عموم مردم شهر ميتوانند از آن استفاده كنند. شركت نفت گچساران در ساخت سالنهاي ورزشي براي مردم هم پيش قدم بوده است. مردم گچساران، شركت نفت را از خودشان ميدانند اما ... مشكل جاي ديگري است.
يكي از كارمندان يك اداره دولتي گچساران كه به دليل شغلش مايل نبود اسمش ذكر شود ميگويد: شركت نفت به اندازه كافي براي مردم هزينه ميكند اما مشكل ضعف مديريت و نظارت نامناسب است. مشكل اين است كه پول نفت وقتي در بودجههاي ساليانه تقسيم ميشود و به هر استاني ميرسد و از استانداري به شهرها ميرسد، آنقدر كم است كه فايدهاي ندارد و وقتي هم سوء مديريت وجود داشته باشد، همان پول هم به درستي هزينهنمي شود.
مخصوصا در اينجا که شهري نفتخير است و انتظار مردم از بودجههاي ساليانه دولتي بيشتر است. نمونهاش زيرگذري است كه مدتهاست در حال ساخت آن در گچساران هستند اما هر بار نقشه راهش عوض ميشود و ماههاست نيمه كاره مانده.
او به اين نكته هم اشاره ميكند كه گچساران به عنوان يك شهر نفتي بايد سهم بيشتري از درآمدهاي نفت داشته باشد. نظر اين شهروند گچساراني، وقتي قابل قبولتر به نظر ميرسيد كه بدانيم براساس آمارهاي رسمي، بيش از 17 درصد از درآمد ساليانه كشور فقط از طريق گچساران تامين ميشود اما سهم گچساران از اين درآمدهاي كشوري بسيار اندك است؛ آنقدر اندك كه گچساران روز به روز فقيرتر و محرومتر ميشود.
سالها پيش، قرار بود نفت، عامل رشد و توسعه گچساران باشد، اما با تداوم وضع كنوني، بيم آن ميرود كه نفت هم سرنوشتي نامطلوب پيدا كند. اين را زماني ميتوان درك كرد كه زير پوست شهر را ببينيم. و من سعي كردم لايههاي پنهان تر گچساران را ببينم...
به محله سادات رفتم؛ جايي كه زماني نه چندان دور، از محلات خوب شهر بود اما امروز مملو از محروميت است. خانههاي كوچك كه اغلب با مصالح غير استاندارد ساخته شده اند، كوچههاي باريك، گذرهاي كثيف با دستاندازهاي فراوان، جوانان بيكار و... وضع محله لبنان هم بهتر از محله سادات نيست. فقر و محروميت را در اينجا ميتوان با تمام وجود لمس كرد. از اغلب گذرهاي محله لبنان، پياده عبور كردم. سربالايي محله لبنان را آنقدر بالا رفتم تا به انتهاي محله برسم. اما... آنجا هم خبرهايي بود. به خانه « شيرخان» رفتم. خانه؟ نه! اسمش رانمي توان خانه گذاشت. يك حياط كوچك و يك اتاق 6 متري با ديوارهاي گلي، كه به زحمت سه نفر آدم ميتوانند در آنجا بخوابند.
«شيرخان» مرد و نانآور خانواده است؛ يا بهتر بگويم، بود. سالها پيش از طريق جمع آوري زبالههاي بازيافتي، زندگياش را تامين ميكرد تا اينكه سكته مغزي كرد و خانه نشين شد. با همسرش و دخترش زندگي ميكند. دخترش تازه ديپلم گرفته و زندگياشان با كمك خرج كميته امداد ميگذرد. دخترش جهاز مختصري از كميته امداد گرفته شامل يك يخچال و يك بخاري گازي و يك تلويزيون، اما ازدواج نكرده. آنها را گذاشته در همان اتاق 6 متري كه به جز اين سه تكه لوازم،تقريبا هيچ چيز ديگري ندارد. اگر هم داشت فرقنمي كرد. چون در اين اتاق كوچك، چيز بيشتري جانمي شود.
شيرخان سكته مغزي كرده، خانه نشين شده و حالا به زحمت حرف ميزند اما هنوز شانس دارد كه سلامتي خود را پيدا كند. ولي بازگشت سلامت او مشروط به هزينه است و اين خانواده ، پولي در بساط ندارد. وقتي ميخواهيم از او عكس بگيريم، ثابت ميماند تا عكسش قشنگتر شود. اشك در گوشه چشمان دخترش جمع ميشود.
بغض گلويم را چنگ ميزند. فكرنمي كنم وضع خانههاي ديگر هم بهتر از اينجا باشد. با «شيرخان» دست ميدهم. دستم را به سختي فشار ميدهد. لبخند ميزند؛ لبخندي كهنميدانم نشانه خواهش است يا لبخندي از روي بي خبري. هنوزنمي دانم در اين وضعيت، دركش از دنياي بيرون چيست يا چقدر است. اما دختر و همسرش كه همه چيز را درك ميكنند، بيشتر رنج ميكشند.
از خانه بيرون ميزنم. چند قدم بالاتر از خانه آنها به بالاي تپه ميرسم. حالا گچساران زير پايمان است. حياط خانههاي ديگر هم پيداست. محله لبنان، كمي آن طرف تر محله سادات و كمي آن طرف تر محله... دوست ندارم اين را بگويم. اما كل گچساران مثل محله سادات شده. فقر و بيكاري و محروميت در شهر موج ميزند و خبري از توليد ثروت و گردش پول نيست. صنعتي در شهر نيست كه هم نيازهاي شركت نفت را تامين كند و هم جوانان بيكار را مشغول. شايد اگر مسوولان، كارخانهها و كارگاههايي در اطراف گچساران ميساختند تا نيازمنديهاي صنعت نفت، از پيچ و مهره گرفته تا هر آنچه كه نفت به آن نياز دارد در همين شهر تامين شود، الان وضع شهر اينگونه نبود. نفت عامل ثروت است به شرطي كه پول آن، درست هزينه شود.
شركت نفت گچساران در شهر، بيمارستان و دانشگاه ميسازد اما مسوولان كشوري كه 17 درصد از درآمد بودجه ساليانه خود را از طريق نفت گچساران تامين ميكنند براي اين شهر چه كردهاند؟
مديريت ضعيف موجب شده صداي مردم گچساران به جايي نرسد؛ مردمي كه دستيابي به تمدن نفتي را خيلي زودتر از مردمان ساير نقاط نفتخيز ايران تجربه كردند اما امروز درحسرتند و همچنان اميدوار به آينده هستند. آنها مردماني هستند كه به حق خود نرسيدهاند. نفت زيرپايشان است اما از درآمد نفت سهم اندكي دارند؛ آنقدر اندك كه كم كم با فقر و محروميت خو گرفته اند. نفت، گچساران را وارد دوران مدرن كرد اما پول نفت را ديگران بردند و حسرتش را مردم گچساران خوردند... .