آدرس پست الکترونيک [email protected]









پنجشنبه، 20 بهمن ماه 1390 برابر با 2012 Thursday 09 February

اقتصاد جهانی در مخاطره - شاهین فاطمی

مسائل اقتصادی اروپا همچنان به عنوان خطری اجتناب ناپذیر اقتصاد جهان را تهدید می کند. در حالی که اقتصاد آمریکا در حال بهبود است و علائم امیدوارکننده ای همانند ایجاد بیش از بیست و سه هزار شغل جدید در ماه ژانویه مشاهده شده است، اما آینده آمریکا هم امروزبا اقتصاد اروپا گره خورده است.

اگریکی از کشورهای مبتلای اروپا، مثلًا یونان، اعلام ورشکستگی کند و یا "یورو" بیش از این تضعیف شود، بیش از چین و دیگر کشورهای "نوخیز" (Emerging Nations) اقتصاد آمریکا و دیگر کشورهای غربی لطمه خواهد دید. دلیل این امروابستگی شبکه بانکی و اعتباری این کشور ها است. مثلا اگر یونان اعلام ورشکستگی کند، دیگر کشورهای مقروض اروپا نیزسقوط خواهند کرد و این بانک های اروپائی وامریکائی هستند که اسناد قروض کشورهای اروپائی را خریداری کرده اند. ادامه بحران مالی اروپا تنها یکی از مسائل این قاره است. مشکل بیکاری بالای ده در صد در این کشورها همچنان پایدار و علاج نا پذیرمی نماید. یکی دیگر از مسائل مزمن اغلب کشورهای اروپائی عدم توانائی آنها در بازارهای رقابتی اقتصاد جهانی شده امروز است. به علت هزینه بالای عوارض، کار و کارگر در ارتباط با قدرت تولید اروپا نمی تواند با دیگرکشورها رقابت کند. قوانین دست و پا گیر کار ومالیات نیز یکی از عوامل شکست نسبی کشورهای اروپائی دربازارهای جهانی است. سوای این مسائل ساختاری که رفع ورجوع آنها نیازمند زمان، اراده سیاسی، تغییرات بنیادی در قوانین و حتی تغییر فرهنگ عمومی است، اروپا با مسائل عاجلتر و جدی تری روبروست. بحران مالی حوزه یورورا نمی توان به تعویق انداخت و یا به امید خدا رها کرد.

چگونه شد که چنین شد؟

باید اذعان کنیم که اروپا امروز ورشکسته است واگر یک شرکت تجاری بود تا حالا می بایستی چندین بار اعلام ورشکستگی کرده باشد. مجموع بدهی های اروپا به هیچ نحو نه امروز ونه در آینده نزدیک قابل پراخت به نظر می رسد. باید پرسید چه شد و چرا اروپا به اینجا رسید. دلیل اصلی آن است که زمانی که اتحادیه اروپا شکل می گرفت قرار بر این بود کشورهای داوطلب عضویت با در نظر گرفتن پاره ای پیش شرط ها به عضویت پذیرفته شوند و پس از احراز عضویت همچنان به تعهدهای خود وفادار باقی بمانند. این شروط به عنوان "شرایط همگرائی" یا (convergenc criteria) معروف شدند و مهمترین آنها شروط سه گانه زیر بود: نرخ تورم و کسربودجه نباید بیش از سه در صد باشد وبرمبنای سومین شرط، نسبت جمع بدهکاری دولت به تولید ناخالص ملی نباید از شصت درصد تجاوز کند. اگر کشوری تمام این شرایط را نداشت نمی توانست به اتحادیه بپیوندد و لزوم رعایت این شرایط تا مدتی جدی گرفته می شد. اما بر خلاف انتظار همگان قرار بر این نبود که کمونیسم به این زودی و با این سرعت سقوط کند. کمونیسم نه تنها با وجودش برای دنیا مسأله ایجاد می کرد بلکه سقوط آن هم برای دنیا ایجاد مشکل کرد. با سقوط کمونیسم و فرو ریختن دیوار برلن، کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه و انگلستان بسیار نگران شدند چون مسلم بود که دو بخش آلمان مجدداً متحد و یکپارچه خواهند شد وآنگاه یک آلمان قدرتمند با جمع کردن کشورهای تازه آزاد شده اروپای شرقی از زیر یوغ کمونیسم در پیرامون خود، خواهد توانست مجدداً تهدیدی شود برای صلح در اروپا وایجاد احتمال جنگی دیگردر اروپا.و البته از همه مهم تر اعتقاد صدر اعظم وقت آلمان به این واقعیت بود. تاریخ به طور حتم برای مارگارت تاچر،فرانسوا میتران وهلموت کوهل احترام ویژه ای قائل خواهد بود زیرا این سه رهبر با پیشبینی خود توانستند آلمان را برای همیشه به اروپا پایبند نمایند. و به همین دلایل بود که در ایجاد اتحادیه اروپا عجله کردند و در بسیاری موارد سه شرط اشاره شده در بالا رعایت نشد. یکی از اشکالات این بود که اکثر کشورهایی که شروع به پیوستن به اتحادیه کردند شرایط لازم را نداشتند و اشکال دوم این بود که هنگامی که در اول ژانویه سال هزار و نهصدو نود و نه میلادی یورو به عنوان پول مشترک وارد میدان شد، تمام دوازده کشور عضو در آن زمان به اتحادیه مالی پیوستند و پول ملی خود را کنار گذاشتند. مثلاً ایتالیا لیر را رها کرد و یونان دراگما را. اما هنگامی که آغاز به فروش اوراق قرضه خود کردند دیگر واحد های پولی گذشته نبودند که مورد استفاده قرار می گرفتند بلکه اوراق قرضه جدید به یورو فروخته می شد و بسیاری ازخریداران و سرمایه گذاران فکر می کردند چون عنوان همه این قبوض قرضه یورو می باشد پس ارزش آن ها هم بالا است و قابل اطمینان. به عنوان نمونه اگر در زمانی که واحد پول یونان دراگما می بود و این کشور برای وام گرفتن و فروش اوراق قرضه خود می بایستی هفده یا هجده درصد بهره بپردازد، پس از جایگزینی دراگما با یورو، یونان توانست اوراق قرضه خود را با بهره زیر پنج درصد به فروش برساند. برای کشوری همانند یونان گرفتن وام هم آسانتر شد و هم ارزانتر. در حالیکه توانائی یونان در باز پرداخت قروضش دستخوش تغییری نشده بود و کماکان اقتصاد یونان توانایی پرداخت بدهی های خود را نداشت.
حکومت های ضعیف و بی اراده و دولت های ناپایدار مشکل اساسی اکثر کشورهای جنوب اروپا بوده و هستند. این امر به نحوی بسیار جدی اثرات منفی خود را بر اقتصاد این کشورها به جای گذاشته است. به طور مثال در یونان هرچه سازمان های کارگری و اصناف بر خواست های غیر منطقی خود با اعتصابات سخت پا فشاری کردند دولت های یونان در برهه های مختلف با عقب نشینی خود به آن ها امتیازهای تازه دادند. به عنوان نمونه سن بازنشستگی به پنجاه و چهار سال تقلیل یافت، با تمام مزایا و امکانات، در حالی که دولت با ناتوانی در ایجاد رشد اقتصادی و اخذ مالیات توانایی پرداخت هزینه های جاری را نداشت و به نا چاربرای جبران مخارج و کسر بودجه خود دست بدامان استقراض بین المللی شد. داستان یونان، کم و بیش در دیگر کشورهای حاشیه جنوبی اروپا تکرار شد. این حکومت ها همچنین با دادن آمار و اطلاعات اشتباه وحتی تقلب درآمارشان به همین منوال تا سال دو هزارو هشت ادامه دادند. با آغاز بحران مسکن در آمریکا و سقوط نسبی بازار پول و اعتبار، دهه اسراف و تبذیر به شیوه ای ناگهانی متوقف شد. بانکها اندک اندک به اشتباهات بزرگ خود معترف شدند، و سرانجام مسأله بانک ها به مسائل ملی پاره ای از کشورها مبدل شد. امروز میزان بدهی یونان را بین سیصدو شصت تا پانصد میلیارد دلار تخمین می زنند و حتی اگر بیست سال هم طول بکشد یونان قادر به پرداخت آن نخواهد بود. قروض ایتالیا هم بیش از صد درصد درآمد ملی آن کشور است و شرایط اسپانیا و پرتغال نیزچندان متفاوت از این دو نیست. و اگر روزی شدت بحران دراین کشورها به حد یونان برسد امکان پیشگیری از سقوط مالی حوزه یورو بسیار بعید به نظر میرسد. آخرین پیشنهادی که شده است ایجاد یک صندوق پانصد میلیارد یورویی برای هماهنگی اعتباری کشورهای حوزه یورو است. همچنین امکان استمداد از صندوق بین المللی پول (International Monetary Fund) یعنی مشارکت چین و امریکا و دیگر کشوورها نیز مطرح شده است.

چه می توان کرد؟

یکی از پیشنهاد ها و راه حل های مورد بحث برای خروج از بحران، اخراج یونان از اتحادیه اروپا است. اما اگر امروز یونان از اتحادیه یورو خارج شود، تمام بانک ها ودیگر دارندگان اوراق قرضه پرتغال، ایرلند، ایتالیا و اسپانیا با پیشبینی وضعی مشابه برای آن کشورها برای فروش هرچه سریعتر اوراق خود و جلوگیری از ضرربیشتر به بازارها هجوم خواهند برد و نتیجه یک بحران فراگیر جهانی بسیار سخت تر خواهد بود، زیرا هرچه از ارزش این اوراق به علت ازدیاد عرضه کاسته شود، بر ارزش بهره افزوده خواهد شد. در واقع دولت هایی که ظاهراً امروز نگران یونان بنظر می رسند در واقع نگران آینده خودشان هستند. اگر یونان سقوط کند بانک های فرانسه، آلمان و دیگر کشورهایی که این اوراق را خریداری کرده اند سقوط خواهند کرد. از این رو تصمیم در حال حاضر نجات یونان است تا مبادا این بحران به دیگر کشورها سرایت کند و بعد از آن که ایتالیا و اسپانیا با اصلاحات لازم از خطر گذشتند یونان را می شود در آینده، پس از اعلام ورشکستگی از اتحادیه اروپا و یا لااقل از حوزه یورو اخراج کرد.

راه های خروج از این بحران به نظر ساده می نمایند اما از نظر سیاسی هم مشکلات بسیاری بر سر راه است. یکی دیگر از این راه حل ها این است که تمام کشورهای اروپایی حاضر شوند که نوعی قرضه مشترک درست کنند که تمام کشورهای حوزه یورو ضامن پرداخت آن باشند، اما آلمان ها زیر بار آن نمی روند، زیرا در آن صورت مجبور خواهند شد بهره بیشتری بپردازند. اگر قرضه اروپایی درست شود و تمام کشورها از آن حمایت کنند و ضامن آن باشند تا حدودی مشکلات حل خواهد شد و می توان ضررها را جبران کرد. اما همانطور که اشاره شد آلمان علاقه ای به این کار ندارد و حتی اگر خانم مرکل هم این کار را بخواهد انجام دهد مجلس آلمان جلوی او را خواهد گرفت، همانگونه که در توافق قبلی با سارکوزی مجلس آلمان به خانم مرکل هشدار داد که این بار آخر است که بدون اجازه پارلمان تصمیم می گیرد.

راه حل دیگری که معمول هم می باشد این است که بانک مرکزی اروپا شروع به خریداری این اوراق کند همانطوری که تمام بانک های مرکزی در دنیا این کار را انجام می دهند. هیچ دلیلی وجود ندارد که بانک مرکزی اروپا نتواند تا آن جا که دلش می خواهد پول و اعتبار صادر کند و از این اوراق بخرد، به خصوص این که درحال حاضر تورم وجود ندارد و بانک مرکزی می تواند با چاپ اسکناس و ایجاد اعتبار تمام این قروض را که در دست مردم است به تدریج بخرد ودر نتیجه ارزش آن ها را بالا ببرد و به این شیوه نرخ بهره ای را که باید برای قروض جدید پرداخت پایین بیاورد. متأسفانه طبق اساسنامه فعلی بانک مرکزی اروپا این بانک اجازه انجام چنین کاری را ندارد. در حالی که بانک مرکزی آمریکا (Reseve Federal) دو وظیفه دارد، یکی حفظ ارزش پول و دومی حفظ میزان استخدام و فعالیت های اقتصادی ، یعنی نه تورم نه بیکاری. متأسفانه مشکل اروپا این بوده است که همیشه از مسائل یک قدم عقب بوده است، یعنی تصمیمات زمانی گرفته شده است که دیگر دیر بوده است. به عنوان مثال در مورد خریداری این اوراق از سوی بانک مرکزی اروپا و یا انتشار اوراق اروپایی امروز وقت انجام آن است و فردا دیر خواهد بود.

اگر یکی از کشورهای اروپایی اعلام ورشکستگی کند، خطر این که یک بحران اقتصادی سخت در جهان به وجود آید بسیار زیاد خواهد بود. همانگونه که اشاره شد، اقتصاد آمریکا در حال بهبود است اما اگر بحران اروپا سامان نیابد آمریکا و حتی چین هم در امان نخواهند بود.

پاریس: 6 فوریه 2012




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved