م.سحر
هیاهوی بسیار برای هیچ
عریانی گلشیفته و انفجار جهل در میان قشریون و عوام زدگان ایرانی
این نوشته بخشی از یادداشت هایی ست که در صفحه فیسبوک خودم ، در ارتباط با هیاهو و غوغایی نوشته ام که این روزها درفضای مجازی ایرانیان بر سر یک اتفاق کاملا ساده و بسیار طبیعی و حرفه ای یک بازیگر تئاتر و سینما درمیان گروههای متنوعی از ایرانیان برپا شده است
......................................................
یک بازیگر تئاتر ـ زن یامرد ـ دربارهء پیکرش به احدی پاسخگو نیست و هیچ سنت و هیچ دین و هیچ فشار اجتماعی و گروهی نمی تواند محدودیت ها و چهارچوب های اخلاقی یا شرعی یا سنتی خود را به او تحمیل کند.
پیکر یک بازیگر تئاتر و سینما و رقص وسیلهء بیان اوست.زبان ذوق و زبان آفرینش هنری اوست. شما می خواهید که بازیگران و رقصندگان اختیار پیکرشان را بسپرند به معلمان اخلاقی که گرفتار تحجر و قشریت اند و حس و و ذوق و درک هنری شان محدود به چارچوب سنت ها و خرافه هایی ست که معمولا به واسطهء نادان ترین و بی مایه ترین موجودات اجتماع حفاظت می شود و اینان غالبا کسانی هستند که خود نه از اخلاق بهره ای برده اند و نه میدانند هنرچیست و ذوق کدام است؟
بازیگران تئاتر و سینما موظف نیستند که به قواعد و چارچوب ها و محدودیت هایی که شرع انور به وسیله عقب مانده ترین و مرتجع ترین ملایان بر جامعه تحمیل می کند وفادار باشند. اگر چنین باشد می باید دست از هنر بازیگری بکشند و به شغل دیگری بپردازند . به ویژه در جوامع اروپایی که تئاتر و بازیگری منزلت اجتماعی بسیار والایی دارد و هنرمندان برجستهء تئآتر مقامی همسان با برترین نویسندگان و شاعران دارند. زیرا تئاتر و نمایش از متعالی ترین عناصر فرهنگ و تمدن غربی ست و گلشیفته به خاطرهنرمندی اش و به واسطهء شخصیت همراه با متانتش و نیز به خاطر کارنامه هنری و ذوقی اش و به خاطرچهره بسیار دلنشین شرقی و نگاه معصومانه اش به عنوان بازیگری که در کشور خود از ادامهء حرفهء هنری اش محروم شده است از احترام ویژه ای درمحافل هنری فرانسه برخوردار است . او نمی تواند به خاطر عقب ماندگی های ذهنی و فرهنگی و به خاطر قشریت ریشه دار و دین زدگی و آخوند گزیدگی حاکم بر جامعه ای که ترک کرده است به درخواست کارگردانانی که از او می خواهند در نقشی نیمه برهنه بازی کند پاسخ منفی بدهد. او نمی تواند صرفا به خاطر نشکستن دل نازک جمعی جاهل یا تحریک نکردن غیرت و ناموس مشتی سنت گرای هنرناشناس متعصب که ایران را به شوره زار بدل کرده اند، تداوم کار هنری خود را زیر سئوال ببرد. از مسائل دیگری از قبیل اعتراض و تابو شکنی هم که بگذریم ، همین یک مورد اساسی که عبارت از هنرمند تئاتر و سینما بودن گلشیفته است برای فهمیدن او کافی ست. اما کو فهم ؟ سی و سه سال ترویج تعصب و خرافه و جهل ظاهراً برای خیلی ها(حتی در گروهی از آنها که دعوی آزادی یا مخالفت با استبداد دینی هم دارند ) درک و فهم چندانی باقی نگذاشته است.
م.سحر
20.1.2012
http://msahar.blogspot.com/