
احساس سلطانی، اقتصاددان با بیان اینکه تنها ۵ درصد از شرایطی کنونی کشور سود میبرند، گفت: به طور مثال، چیزی حدود ۷ میلیارد دلار واردات خودرو و قطعات خودرو از چین داریم. واردکنندگان که با ارز ۵۰ تا ۶۰ هزار تومانی ثبت سفارش کرده و در طول ماهها آن را وارد کردهاند، حالا با جهش قیمت ارز به یکباره، سودهای کلانی نصیب آنها میشود؛ بنابراین در چنین شرایطی، تنها اقلیتی خاص سود خواهند کرد.
وی افزود: در سالهای اخیر، تعداد ماشینها و ساختمانهای لاکچری و آدمهایی که به پولهای کلان رسیدهاند، چند برابر شده است. این افراد همان گروهیاند که از تحریم سود میبرند و گرنه مردم عادی که هر روز وضعیت به مراتب بدتری دارند.
این اقتصاددان با بیان اینکه صبر مردم هم اندازهای دارد، گفت: تحریم برای همان اقلیت نعمت و برکت است و دود آن به چشم مردم میرود. مهمترین تاثیر نوسانات عجیب قیمتها در بازارهای مالی در ماههای اخیر، ایجاد فضای نااطمینانی و ناامنی در کشور است. در این میان حقوقبگیران هستند که هر روز فقیرتر میشوند. ۹۵ درصد مردم در تنگنای اقتصادیاند و هر روز فقیرتر میشوند.
به گفته تحلیلگران، گسترش اعتصاب و تظاهرات بازاریان نشانهٔ ورود جامعه به مرحلهای تازه از رویارویی با حاکمیت است. بازار، بهعنوان یکی از قدیمیترین نهادهای اجتماعی، همواره زمانی به حرکت درآمده که توازن میان حاکمیت و جامعه به نقطهٔ بحران رسیده است. آنچه در روزهای اخیر در قلب اقتصادی پایتخت رخ داده، نه یک اتفاق گذرا، بلکه علامتی از انباشت نارضایتی و عبور از آستانهٔ تحمل جمعی است.
تجمعهای گسترده روز گذشته نشان داد که اعتراض از محدودهٔ مغازهها عبور کرده و به فضای عمومی شهر کشیده شده است. این گسترش جغرافیایی که بهسرعت به دیگر شهرهای کشور از فردیس کرج و ملارد تا همدان و مشهد شعله کشید، خود بیانگر عمق نارضایتی و ظرفیت بالای تبدیل آن به یک خیزش فراگیرتر است.
شعارهایی که در این اعتراضات طنین انداخت، اهمیت ویژهای دارد. هر شعار حامل داوری سیاسی جامعهٔ و آمادگی برای خیزش است. بازاریان و مردمی که در کنار آنان ایستادهاند، با زبان مستقیم و بیواسطه، ساختار قدرت را نشانه گرفتهاند. چنین وضعیتی نشان میدهد که مطالبات معیشتی، در شرایط کنونی، ناگزیر به سطح سیاسی ارتقا مییابد؛ زیرا تجربهٔ زیستهٔ جامعه به این نتیجه رسیده است که ریشهٔ بحران در خود نظام ولایت فقیه نهفته است.
اعتراض بازاریان، پژواک خشم مردمی است که زیر فشار گرانی، فقر و سرکوب آزادیها به مرز انفجار رسیدهاند. این خیزش نشان میدهد که سکوت، دیگر گزینهٔ ممکن نیست و جامعه بهدنبال راهی برای بیان قاطع نارضایتی انفجاری خود است. بازار، با وزن اجتماعی و نمادینش، این پیام را بهروشنی مخابره کرده است.
ساختار کنونی قدرت نه قادر به پاسخگویی است و نه تمایلی به تغییر دارد. از همینرو، اعتراضها ناگزیر به سمت نفی کلیت آن سوق پیدا میکند. بازار تهران، بار دیگر نقش تاریخی خود را ایفا کرده و به صحنهای برای تلاقی اقتصاد، سیاست و ارادهٔ تغییر بدل شده است؛ صحنهای که میتواند آغازگر فصلی تازه در مبارزهٔ مردم ایران باشد.