
دستکم ۱۲ نفر در یک حمله انتحاری در نزدیکی یک دادگاه شلوغ در اسلامآباد، پایتخت پاکستان کشته شدهاند (فیلم زیر). گزارشها حاکی است که ۲۷ نفر هم در این حمله زخمی شدهاند که به گفته منابع بیمارستانی حال برخی از آنان وخیم است. وزیر کشور پاکستان، گفت که مهاجم انتحاری نتوانست وارد ساختمان دادگاه شود و بمب را بیرون، نزدیک یک خودرو پلیس، منفجر کرد. او گفت این «فقط یک انفجار دیگر» نیست و از «زوایای مختلف» بررسی میشود.
تشدید تنش میان طالبان و پاکستان؛ از متحد دیروز تا دشمن امروز
در حالی که دور سوم مذاکرات میان طالبان و پاکستان با میانجیگری قطر و ترکیه در استانبول به بنبست رسیده است، دولت ترکیه اکنون تلاش دارد از طریق گفتوگو با اسلامآباد، هر دو طرف را دوباره به میز مذاکره بازگرداند و از بروز تنش نظامی جلوگیری کند. با این حال، تمام نشانهها حاکی از آن است که با وجود میانجیگریهای ترکیه و قطر، رسیدن به توافقی میان طالبان و پاکستان بعید به نظر میرسد.
دلیل این بنبست روشن است. میان طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) پیوندهای ریشهدار ایدیولوژیک و ساختاری وجود دارد. این دو گروه نه تنها از یک منبع فکری و مذهبی تغذیه میکنند، بلکه در طول دو دهه گذشته در یک میدان جنگیدهاند، از شبکههای استخباراتی و مالی مشترک استفاده کردهاند و مرزهای جغرافیایی و قومی میانشان در عمل از میان رفته است. چنین پیوندی به این معنا است که طالبان افغانستان هیچگاه حاضر نخواهند شد علیه تیتیپی اقداماتی انجام دهند که ساختار تشکیلاتی و انسجام درونی خودشان را متزلزل کند.
هرگونه اقدام قاطع علیه تحریک طالبان پاکستان، برای طالبان افغانستان پیامدهای درونی خطرناکی دارد: احتمال شورش نیروهای همپیمان، بیثباتی در مناطق شرقی و جنوبی افغانستان و از دست رفتن پشتیبانی شبکههای ایدیولوژیک مشترک. بنابراین، حفظ توازن داخلی برای طالبان مهمتر از رضایت پاکستان است.
از سوی دیگر، تجربه مذاکرات دولت قبلی افغانستان با طالبان در قطر نشان داد که آنان مذاکرهکنندهگان زبردست، حسابگر و تاکتیکیاند، اما در عمل به تعهداتشان پایبند نیستند. آنچه طالبان در میز مذاکره به زبان میآورند، الزاماً بازتاب نیت واقعیشان نیست. در گفتوگوهای دوحه، بارها دیده شد که طالبان از وعدههای سیاسی و زبان نرم بهعنوان ابزار تاکتیکی برای فریب، زمانخریدن و تحکیم مواضع خود در میدان جنگ استفاده کردند.
حتا اگر میان طالبان و پاکستان توافقی امضا شود، تجربه نشان داده که احتمال پایبندی طالبان به آن اندک است. نمونههای روشنی از تعهدشکنی طالبان در چهار سال گذشته وجود دارد.
نخست، وعده «عفو عمومی» که طالبان پس از تسلط بر افغانستان در آگست ۲۰۲۱ اعلام کردند، در عمل به یکی از بزرگترین دروغهای این گروه تبدیل شد، زیرا هزاران تن از نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین افغانستان به زندان انداخته شدند، شکنجه شدند یا بهصورت سیستماتیک به قتل رسیدند.
دوم، در توافق دوحه میان طالبان و ایالات متحده، این گروه تعهد سپرد که افغانستان را به پناهگاه گروههای تروریستی بدل نکند. اما طبق گزارش سازمان ملل، اکنون بیش از بیست گروه تروریستی منطقهای و بینالمللی، از جمله القاعده، در سایه حاکمیت طالبان در افغانستان آزادانه فعالیت میکنند.
این موارد نشان میدهد که طالبان هیچگاه به تعهداتشان صادق نبودهاند. وعده برای آنان ابزار سیاسی است، نه پیمانی اخلاقی یا حقوقی. از این منظر، سادهانگارانه است اگر پاکستان یا هر میانجی دیگر انتظار داشته باشند طالبان در توافقی صادقانه و پایدار پایبند بمانند.
موضوع دیگری که باید درک کرد این است که طالبان از جنگ، بحران و تنش برای بازتولید مشروعیت خود استفاده میکنند. برای این گروه، جنگ فقط ابزار بقا نیست، بلکه بخشی از هویت سیاسی و سازوکار مشروعیتبخشی آن است. هرگاه طالبان در داخل افغانستان با بنبست سیاسی، بحران اقتصادی یا نارضایتی مردمی روبهرو شوند، دامن زدن به یک تنش بیرونی به ویژه با پاکستان، میتواند برایشان سودمند باشد.
روشن است که پاکستان طی پنج دهه گذشته طالبان را بهعنوان ابزار سیاست نیابتی خود پرورده و بهکار گرفته است. اما اکنون همان ابزار به معضل امنیتی بزرگ اسلامآباد بدل شده است. همانطور که در افغانستان گفته میشود: «خود کرده را درد است و درمان نه». آنچه امروز پاکستان با آن روبهرو است، نتیجه همان سیاستهای غلط و مداخلهجویانهاش است که بر پشتیبانی از افراطگرایی و تضعیف نهادهای مشروع افغانستان استوار بود.
طالبان دیگر آن گروه وابسته گذشته نیست. آنان اکنون در پی توازن تازهای در روابط منطقهایاند و نشانههای روشنی از نزدیکی استراتژیک به هند را آشکار کردهاند. این چرخش استراتژیک بهروشنی نشان میدهد که گروههای نیابتی، وفاداری دایمی ندارند و طالبان نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
بنابراین، حتا اگر مذاکرات استانبول دوباره آغاز شود، در بهترین حالت فقط ابزاری برای مدیریت بحران خواهد بود، نه راهی برای حل آن. طالبان و تحریک طالبان پاکستان دارای پیوندهاییاند که در ایدیولوژی، ساختار، تاریخ و منافع ریشه دارد. هیچ توافق سیاسی یا فشار دیپلماتیک نمیتواند این رابطه را به آسانی از هم بگسلد.
تا زمانی که پاکستان از سیاست حمایت از گروههای نیابتی دست نکشد و بهجای طالبان از نهادهای مشروع و منتخب مردم افغانستان حمایت نکند، چرخه خشونت و تروریسم در منطقه تداوم خواهد یافت. طالبان در میز مذاکره به همان اندازه چالاکند که در میدان جنگ، اما هدفشان نه صلح بلکه بقا و فریب است. آنان از جنگ تغذیه میکنند و از تنش برای دوام مشروعیت خویش بهره میگیرند. میانجیگران مذاکره میان طالبان و پاکستان، اگر بر این واقعیت چشم ببندند، چیزی جز تکرار فریبهای گذشته نخواهد بود.
English SummaryAt least 12 people were killed in a suicide bombing near a busy court in Islamabad, Pakistan, with reports indicating that 27 others were injured, some critically. The Pakistani Interior Minister stated that the bomber failed to enter the courthouse and detonated the bomb outside, close to a police vehicle. He emphasized that this event is being examined from multiple angles and is not "just another explosion."
Simultaneously, tensions between the Taliban and Pakistan are escalating. Ongoing negotiations mediated by Qatar and Turkey have reached an impasse, but Turkey is attempting to bring both parties back to the negotiation table to prevent military conflict. However, the deep ideological and structural ties between the Afghan Taliban and the Tehrik-i-Taliban Pakistan (TTP) complicate any potential agreement, making it unlikely that the Afghan Taliban will act against the TTP.
The Taliban’s refusal to take decisive action against the TTP can have dangerous internal consequences for them, potentially leading to rebellion among allied forces and instability in eastern and southern Afghanistan. Moreover, past experiences, such as the Doha negotiations and promises made by the Taliban, indicate that their commitments are often not reliable, reflecting a pattern of dishonesty in their negotiations.
The Taliban have utilized conflict and crisis to reinforce their legitimacy, indicating that tensions with Pakistan may serve their interests during internal crises in Afghanistan. While Pakistan has historically nurtured the Taliban as a proxy for its foreign policy, this relationship has evolved, and the Taliban now seek a new balance in regional relations, showing strategic signs of closeness to India.
As negotiations resume in Istanbul, it may merely serve as a tool for crisis management rather than a resolution. The deeply rooted connections between the Taliban and TTP in ideology, structure, history, and interests cannot be easily severed by political agreements or diplomatic pressure. Until Pakistan shifts away from supporting proxy groups and backs legitimate Afghan institutions instead, the cycle of violence and terrorism in the region is likely to persist.
The reality is that the Taliban are as adept at negotiating at the table as they are in the battlefield, but their aim is not peace; rather, it is survival and deception, thriving on conflict to sustain their legitimacy. Mediators must recognize this truth to avoid repeating past mistakes.