رهبر طالبان بالاخره نقاب خود را به طور کامل کنار گذاشت و خبر از جدی شدن اجرای حکم سنگسار زنان در افغانستان داد
مخاطب ۲۴- بالاخره رهبر طالبان بعد از ۲ سال از تصرف افغانستان توسط نیروهای طالب و آرام شدن اوضاع، در ادامه روند تضییع حقوق زنان، اجرای حکم سنگسار زنان زناکار را هم به طور عمومی اعلام کرد.
گروههای حقوق بشر اعلام کرده اند که دستور طالبان مبنی بر از سرگیری سنگسار علنی زنان تا حد مرگ، با سکوت جامعه جهانی امکانپذیر شدهاست.
صفیه عارفی، وکیل و رئیس سازمان حقوق بشر پنجره امید افغانستان، گفت که این اعلامیه زنان افغان را به بازگشت به سیاهترین روزهای حکومت طالبان در دهه ۱۹۹۰ محکوم میکند.
عارفی گفت: ” در نتیجه این دستور رهبر طالبان، فصل جدیدی از مجازاتهای خصوصی آغاز شده و زنان افغان در اعماق تنهایی قرار دارند. اکنون هیچ کس در کنار آنها نمیایستد تا آنها را از مجازات طالبان نجات دهد. جامعه بینالمللی ترجیح دادهاست در برابر این نقض حقوق زنان سکوت کند. ”
آخوندزاده، رهبر طالبان، شنبه گذشته در یک پخش صوتی از رادیو تلویزیون افغانستان تحت کنترل طالبان گفت: “ما زنان را شلاق میزنیم و آنها را در ملاء عام سنگسار میکنیم [به جرم زنا].
او این اقدام را ادامه مبارزه طالبان علیه نفوذ غرب دانست. او گفت: “کار طالبان با تصرف کابل به پایان نرسید، بلکه تازه شروع شده است. ”
این خبر با وحشت، اما نه با غافلگیری از سوی گروههای حقوق بشری زنان افغان مواجه شد. آنها میگویند که روند از بین بردن حقوق باقیمانده ۱۴ میلیون زن و دختر در این کشور حالا تقریباً کامل شدهاست.
سحر فطرت، یک محقق افغان در دیدهبان حقوق بشر، گفت: “دو سال پیش، آنها شهامت امروز را نداشتند تا قول سنگسار کردن زنان را در ملأعام بدهند، اما اکنون دارند. ”
به گفته فطرت: “طالبان سیاستهای سختگیرانه خود را یکی یکی آزمایش کردند و اکنون به این نقطه رسیدهاند، زیرا کسی نیست که آنها را در قبال سوء استفادهها مجبور به پاسخگویی کند. ما باید آگاه باشیم که اگر این روند متوقف نشود، بیشتر و بیشتر از جانب آنها بر زنان افغانستان خواهد آمد. ”
رخشانه چگونه سنگسار شد؟
روایت مادر این زن جوان: رخشانه دخترم را با آن سنِ کماش سنگسار کردند! ما در ولایتِ غور زندگی میکردیم، یک زندگی خیلی ساده داشتیم. دختری زیبایم رخشانهام را هرچند که هنوز خیلی جوان نشده بود، و هنوز هفده سال سناش بود، به شوهر دادیم. او نیز قبول کرد مانع نشد، و به روی پدرش حرفی نزد.
بخاطر قانونی که در قریهای ما حاکم بود، او نتوانست درس بخواند. مثل تمام زنانِ دیگر به شوهر داده شد. دو سال میشد، که نامزد بود. ولی خان قریهای ما بهاو چشم دوخت، و اجازه نمیداد که با هم ازدواج کنند. هرچند کوشش زیاد کردیم، تا این مشکل حل گردد. اما خان قریه از تصمیماش منصرف نشد. تا این که از روی مجبوریت دخترم با نامزدش تصمیم به فرار گرفتند.
من از این تصمیم خبر نداشتم. هیچ کس خبر نداشت. آنها فقط میخواستند کنار هم خوشحال باشند. ولی این مردم نگذاشتند. تا این که روز جمعه بود، وقتی صبح به نماز از خواب برخواستم دیدم دخترم در خانه نیست. به پدرش موضوع را گفتم، تا شاید کمک کند او را به آرامی پیدا کنیم. ولی او رفت و تمام مردم قریه، خاصتا آن خان بیرحم و خدا نترس را باخبر کرد. همه مردم دنبالش رفتند.
ساعت هشت صبح بود، احوال آمد که رخشانهام را پیدا کردهاند، و در حویلی خان است. با عجله به حویلی خان خود را رسانیدم، ولی برایم گفتند اورا به دشت برده اند تا سنگسارش کنند.
با شنیدن این حرف حس کردم شیرهای جانم خشک شد، دلم بیتاب و بیحس گشت. احساس کردم مرگ مرا در آغوش گرفته است. از شدت ترس و ورخطایی ندانستم تا آن دشت چگونه رفتم، در آنجا همه مردم دور هم جمع بودند. راهی نبود، چیزی هم دیده نمیشد. فقط صدای بعضی از افرادی قریه به گوشم میخورد. که میگفتند: زنده باد خانِ ما!
دلم یخ زد، دویدم به سوی مردم دویدم. همه را کنار کشیدم،و به رخشانهام رسیدم. همین عالمان دینداری بی دین، اورا بی چادر سنگسار کرده بودند.تا من رسیدم او را کشته بودند، حتی حق دیدنش را به من نداند. رخشانهام چادر نداشت نیم از تناش برهنه بود. تمام گردن، دست و پاهایش کبود گشته بود. از گوشهای لب، و ابرویش خون میآمد.
رخشانه ای زیبایم، دیگر زیبا نبود، هیچ جای از تناش آباد نبود، همه را به خون یکسان کرده بودند. باخود گفتم: مادر به آن گیسوانِ پرشانات بمیرد. به آن خونی که از وجودت جاریست.
دوستان برای نجات افغانستان و زنان و کودکان افغانستان باید اول ایران را نجات داد و نظام خامنه ای را سرنگون کرد
تا زمانی که خامنه ای دزد و آدمکش و اوباش زالو صفت او بر سر قدرت در ایران هستند هیچ امیدی به آزادی مردم افغانستان نیست مگر اینکه مردم ایران بجای فرار از کشور همینجا بمانند تا بتوانیم به کمک هم هسته مقاومت تشکیل دهیم و بتوانیم با مقاومت و حرکت به موقع نظام را وادار به عقب نشینی کنیم و در آخر سرنگون کنیم
زمانی که ایران آزاد شد میشود که مخالفان طالبان را متحد کرد و با اهدای کمکهای نظامی به آنها یک جبهه جدید باز کرد تا بتوانند با کمکهای ما کشور خود را آزاد کنند و زنان و دختران خود را از زیر فشار جنایتکارانی که به نام اسلام جنایت میکنند نجات دهند
بیاد داشته باشیم که پیشرفت مردمان منطقه در گروی آزادی مردم و کشور ایران است