![]()
- خطاب به پرزیدنت ترامپ؛ پیامتان به مردم ایران ۶سال پیش یادتان هست؟!
- ترامپ در موضوع ایران به کدام مقامات دولت خود گوش میدهد؟ - شاخه زیتون ترامپ در سایه تهدید نظامی؛ اینهمه تهدید برای چیست؟! - تحلیل؛ گفتگو با آمریکا: چرا عراقچی این هفته سراسیمه به مسکو میرود؟ - منبع داخلی: چرا ترامپ نمیتواند خواستههای جمهوری اسلامی را بپذیرد؟ - چرا "عزیزم" اد شیرن مهم است؟ بازخوانی یک واژه در بستر جهانی+فیلم - از رقص نوروز تا تجمع قومگرایانه؛ ریشه تنشهای ارومیه کجاست؟ - ایران ۱۴۰۴؛ منبع داخلی: تولد بحرانی از بحرانی دیگر؛ هشدار پزشکیان - سیاست گروگانگیری؛ همسر پروفسور جلالی: زندگی ما یکشبه ویران شد - روزنامه؛ سقوط رژیم خامنهای حتمی است فقط چه زمانی روی خواهد داد؟
- لیستی از بیست مقام ارشد رژیم ایران که باید از کانادا اخراج شوند
- انفجار شدید بندرعباس؛ ماجرا چیست؟ فیلم؛ یک شاهد: حمله موشکی بوده - هشدار مقام سابق آمریکايی درباره احتمال درگیری هند و پاکستان+فیلم - آیا هوش مصنوعی میتواند به مقابله با تغییرات اقلیمی کمک کند؟+فیلم - برگزاری مراسم تشییع پاپ فرانسیس در میدان سنت پیتر رم+فیلم - کاخ سفید: ترامپ و زلنسکی دیدار بسیار سازندهای در رم داشتند+فیلم
- خشم و انزجار از اعدام جنایتکارانه کولبر محروم پدر سه فرزند
- انتقال زندانیان سیاسی محکوم به اعدام از اوین به قتلگاه قزلحصار - احضار و بازجویی ۷ بانوی خواننده در بهبهان؛ خودکشی معلم زندانی - همبندان: جان رضا محمدحسینی، زندانی مشروطهخواه در خطر است - هشدار به پزشکان در ایران در باره اجرای حکم وحشیانه قطع عضو
- لیستی از بیست مقام ارشد رژیم ایران که باید از کانادا اخراج شوند
- ایران؛ برخی مقامات کاخ سفید به چیزی کمتر از قذافی رضایت نمیدهند - مذاکرات؛ ترامپ: توافق نشود، آماده جنگ هستم/تحلیل هوش مصنوعی - خطاب به پرزیدنت ترامپ؛ پیامتان به مردم ایران ۶سال پیش یادتان هست؟! - مذاکرات روز شنبه؛ عراقچی امروز ابراز نگرانی کرد/ارزیابی رویترز
- آیا هوش مصنوعی میتواند به مقابله با تغییرات اقلیمی کمک کند؟+فیلم
- کشفی شگفتانگیز که داستانی نادر از مرلین و شاه آرتور را بازگو میکند؛ ببینید - چین به آمریکا اجازده داد تا سنگهای جمعآوری شده از ماه را بررسی کند - تست ۶۰ ثانیهای نیشگون که نشان میدهد پوستتان چقدر پیر شده است - خودروهای آینده جیپ و دوج در ۱۸ دقیقه بهطور کامل شارژ میشوند
- اینهم شب یلدای قسطی در حاکمیت سیاه ملایان؛ پایان شب سیه سیپد است
- فیلم؛ خواننده اپرا که مجذوب موسیقی محلی ایران بود: ویدئو را ببینید - نسخه بدون سانسور فیلمی که کارگردانان آن به اشاعه فساد متهم شدند - سرود "ای ایران ای مرز پر گهر" ۸۰ ساله شد؛ ویدئو با صدای بنان - نوبل ادبیات؛ نثر شاعرانهاش که شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند
- برادر بانوی ورزشکاری که حجاب را برداشت: بالهای خواهرم را چیدند!
- کاریکاتور اسرائیلی؛ حزبالله در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده است - کاریکاتور؛ هر موقع این عصا را دست آقا دیدید یعنی بدجوری ترسیده - کاریکاتور فعال ضد اسرائیلی: گنبد آهنین عربی برای حمایت از اسرائیل - کاریکاتور انتخاباتی؛ در جمهوری اسلامی جایی برای انتخاب نیست ایرانپرسنیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمیکند. ![]() ![]() آدينه، 7 خرداد ماه 1400 = 28-05 2021نرگس محمدی؛ رسوایی دیگر برای جمهوری اسلامیسازمان عفو بینالملل و اتحادیۀ اروپا صدور احکام جدید زندان و شلاق علیه خانم نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر ایران، را محکوم کردند. وکیل مدافع خانم محمدی میگوید : دستگاه قضائی جمهوری اسلامی به جای رسیدگی به شکایت وی، حالا او را از نو به بیش از دو سال زندان و تحمل هشتاد ضربه شلاق محکوم کرده است. سازمان عفو بینالملل محکومیت دوبارۀ خانم نرگس محمدی را رسوایی دیگر برای جمهوری اسلامی نامیده و از مقامات این حکومت خواسته است که در احکام صادره علیه خانم محمدی فوراً تجدیدنظر کنند. در اظهاراتی مشابه اتحادیۀ اروپا نیز احکام جدیداً صادر شده علیه خانم محمدی را نگرانکننده خوانده و از مقامات تهران خواسته است که در آنها بازنگری کنند. به گزارش رادیو فرانسه، نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر ایران، در سال ٢٠١٥ دستگیر و در سال ٢٠١٦ به ده سال زندان محکوم شد. او در سال گذشته پس از ابتلاء به بیماری کرونا در زندان با درخواست سازمان ملل موقتاً آزاد شد. اکنون دستگاه قضائی جمهوری اسلامی در واکنش به شکایت او در دورۀ حبس مجدداً وی را به سی ماه زندان و تحمل هشتاد ضربه شلاق محکوم کرده است. من شاکی هستم در جایگاه متهم نمینشینم خبرگزاری هرانا – نرگس محمدی، سخنگو و نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، با گذشت حدود ۵ ماه از زمان آزادی از زندان، از طریق ابلاغیهای که در تاریخ ۹ بهمنماه به دست او رسیده جهت رسیدگی به پروندهای که در دوران حبس برای او گشوده شده به دادگاه احضار شده است. در این احضاریه از خانم محمدی خواسته شده که امروز شنبه ۹ اسفندماه در این دادگاه حاضر شود. نرگس محمدی با انتشار نامهای سرگشاده در این خصوص گفته است که “به هیچ عنوان در هیچ مرحلهای از این رسیدگی شرکت نکرده و از رای صادره از سوی محاکم قوه قضائیه در این پرونده تبعیت نکرده و قطعاً سرپیچی خواهم نمود”. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات نرگس محمدی در پرونده ای که در دوران حبس علیه او گشوده شده امروز شنبه ۹ اسفندماه ۱۳۹۹ برگزار میشود. نرگس محمدی اکنون طی نامهای سرگشاده با بیان اینکه در این دادگاه و هیچ مرحلهای از رسیدگی به این پرونده شرکت نخواهد کرد، گفته است که “اینجانب نرگس محمدی اعلام میدارم به هیچ عنوان در هیچ مرحلهای از این رسیدگی شرکت نکرده و از رای صادره از سوی محاکم قوه قضائیه در این پرونده تبعیت نکرده و قطعاً سرپیچی خواهم نمود. با ذکر گوشهای از وقایع هولناک سوم دی ماه سال گذشته که منجر به طرح این اتهامات شده است، دلایل این اقدام خود را ذکر مینمایم.” متن کامل این نامه که نسخهای از آن جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته عیناً در ادامه میآید: “من شاکیم و در جایگاه متهم نمی نشینم حتی با زور و تعرض در ۱۱ آذر ۱۳۹۹ و مدت کوتاهی پس از آزادی از زندان، من مجددا برای محاکمه در ۱۵ آذر به اتهامات واهی “برگزاری تحصن در اوین، افترا به رئیس زندان بابت ضرب و شتم، شکستن شیشه های ساختمان و توهین به مأمورین خدمت (رئیس زندان) و اخلال در نظم زندان از طریق برپایی مجلس بزم و رقص پس از خاموشی و در ایام سوگواری امام حسین” به دادگاه احضار شدم. در پی عدم حضورم در آن جلسه، و یک روز بعد از اعلام عمومی ممنوع خروجی من در ۹ بهمن، احضاریه مجددی به دستم رسید تا امروز ۹ اسفند برای محاکمه بر سر همین اتهامات در دادگاه حاضر شوم. اینجانب نرگس محمدی اعلام میدارم به هیچ عنوان در هیچ مرحله ای از این رسیدگی شرکت نکرده و از رای صادره از سوی محاکم قوه قضائیه در این پرونده تبعیت نکرده و قطعاً سرپیچی خواهم نمود. با ذکر گوشهای از وقایع هولناک سوم دی ماه سال گذشته که منجر به طرح این اتهامات شده است، دلایل این اقدام خود را ذکر می نمایم. روز ۳ دی ۱۳۹۸ نامه کتبی ازسوی اجرای احکام، جهت ملاقات اینجانب با وکیلم، در حضور رئیس بند زنان و دوستان متحصنم ابلاغ شد و من از بند خارج شدم که دروغ، فریب و نیرنگی بیش نبود. ساعت یک و نیم از بندخارج شدم، ولی به جای ملاقات با وکیل به اتاق ریاست زندان که مقامی امنیتی نیز حضور داشتند، برده شدم و چلسه با توهین های مکرر ریاست زندان شروع و ادامه یافت. اعلام کردم که به بند زنان بر می گردم و برای جلوگیری از درگیری از اتاق بیرون رفتم. هنگام ترک ساختمان ریاست، از پشت سر مورد هجوم مردان قرار گرفتم. با حمله ناگهانی و شدید ریاست زندان شوکه شدم. در حالیکه ازحمله ایشان عصبانی بودم و فریاد میکشیدم، تذکر دادم که حق نداشتند به من دست بزنند و این خلاف قانون است و من شکایت خواهم کرد و در صورت ادامه تعرض، مقاومت خواهم نمود. اما حمله های مکرر ایشان و جمعی از مردان که بیرون و داخل ساختمان تجمع کرده بودند، ادامه پیدا کرد. چند بار خودم را به در خروجی ساختمان رساندم که با حمله مردان و کشیدن، پرت کردن، با زور بالا کشیدن از پله ها مواجه شدم. وقتی در مقابل کشیده شدن روی پله ها مقاومت می کردم، آقای رئیس دستور دادند که ما دستهایش را گرفتیم، شما هم پاهایش را بگیرید بلند کنیم، ببریمش. ناگهان پارچه سیاهی روی سرم افتاد که از وحشت جیغ زدم و کنار انداختم. شال و کتم روی زمین افتاده بود و من با بلوز و شلوار بودم. چندین بار در اعتراض به بی حرمتی و تعرض و حمله های مردان و در تقلا برای بیرون رفتن از ساختمان، زمانی که دستانم را با فشار شدید از دستگیره جدا کردند، دستم را محکم به در کوبیدم و شیشه ها شکستند و دستانم مجروح شدند. سه بار اقدام به سوار کردن به ماشین های متعدد(آمبولانس، پژو، ون) کردند که هر سه بار مقاومت کردم. من درخواست می کردم که به بند بازگردم و هر مجازاتی دارم ابلاغ شود و آنها میگفتند نمیتوانی به بند بازگردی. و من نمیدانستم مرا به کجا میخواهند ببرند و چه کار می خواهند بکنند. سر سه راهی بازداشتگاه ۲۰۹ اطلاعات، بهداری و بند زنان، پژویی مقابل ما ایستاد. من بلافاصله روی پاهایم چمپاتمه نشستم و سوار نشدم. ناباورانه رییس زندان با دو دستشان بدنم را گرفتند و درست حالت پرت کردن یک حیوان به پشت وانت، با سر به داخل پژو پرتاب کردند. از وحشت برخورد سرم به ماشین دستانم را به سمت بالا بردم که بر اثر اصابت دستانم به بدنه ماشین، ساعت مچی ام شکست و بیرون افتاد و من با صورت روی صندلی افتادم. مردی که میشناختمش ان طرف نشست تا من نتوانم از ماشین بیرون بروم. من هنوز مقاومت میکردم و نیمی از بدنم بیرون بود. رئیس زندان به وقیحانه ترین و شرم آورترین شکل ممکن پایین بدنم را گرفتند و به داخل ماشین هل دادند و بلافاصله روی پاهایم نشستند. انچنان وضعیت هولناکی داشتم که به زحمت از روی صندلی بلند شدم و نشستم. در حالی که خون دستانم بند نیامده بود. داخل ماشین آقای رئیس که کنارم نشسته بود، به رانندهشان دستور دادند که برود و دو نخ سیگار کنت بیاورد. راننده، سیگارها را آورد تحویل داد و پائین ماشین ایستاد. آقای رئیس که دهانش لای موهایم و کنار گوشم بود دستور داد که نرگس سیگارها را روشن کن تا سیگار بکشیم. از شدت بغض و خشم دستانم را که خونریزی میکرد به هم فشار میدادم. سکوت کردم. با تحقیر دستور داد که اگر خودت نمیکشی، سیگار من را روشن کن. از شدت خشم و از بغض خفهکننده دندانهایم را روی هم گذاشته و فشار میدادم. من زن ایرانی هستم که شیوه تحقیر، ارعاب و سلطه جویی مردسالاران حکومت استبدادی را نیک میشناسم و انگیزه انها را میفهمیدم. چنانچه لحظهای توان کنترل دستانم را از دست میدادم قطعاً سیلی و مشت محکمی بر صورتشان میکوبیدم که البته سزاوار بود چنین میکردم و البته نکردم. از ابتدای تعرضِ مردان بیاخلاق عهد کردم که وارد بازی و چرخهٔ خشونت تحقیرآمیر تدارک دیده شده توسط نهادهای امنیتی قضایی نشوم. همانطور که عهد کردم اشک و آه را در چشمان و سینهام خشک و محبوس کنم که ذرهای عجز و تردید و ناله نداشته باشم و شعله خشم و مقاومت را از زنده نگه دارم. مقاومت کردم، تمکین نکردم،فریاد زدم، با دستانم بر شیشهها کوبیدم و خرد شدنِقدرت پوشالیشان را با خرد کردن شیشههای درهای بستهشده به رویم نشان دادم. شال بر سر نداشتم و لباسم بر اثر کشیده شدن روی زمین و ماشین و … بسیار نامناسب بود. یقه لباسم شکافته شده بود. بعد از تاریک شدن هوا در آن سرمای دیماه، سراسر لباسهایم آغشته به خون بود. ماشین ون در مقابل شکنجهگاهِ سلولهای ۲۰۹ وزارت اطلاعات مقابل پاهایم متوقف شد و در حالیکه سرود «زده شعله در چمن» را فریاد میزدم توسط سه مرد امنیتی از پشت سر به داخل ماشین پرت شدم و روی صندلی افتادم. بلافاصله دستبند را بر روی زخم مچ دستم کوبیدند و آنچنان فشار دادند که دوباره زخمم باز شد و خون از ناخنهای دستم روی پاهایم میچکید، و من برای همرزمانم در بندهای زندان اوین «یار دبستانی» را سر داده بودم. نمیدانستم چرا و به کجا میبرند و چه در انتظار من است. ۱- آنچه بر من گذشت، امری شخصی نیست، بلکه کاملاً مسالهای سیاسی است و البته برای من بُعد زنانگی، مهمتر از هر بُعد دیگری است. گو اینکه این عمل هتک حرمت انسان، لگدمال کردن حقوق زندانی سیاسی و مخالف حکومت است، اما تعرضی فاحش به زنانگی ماست که در مقابلش تمام قد خواهم ایستاد. ۲- در ایام کودکی وقتی دبستانی بودم و از مدرسه ما را به اجبار به نماز جمعه برده بودند، ناگهان زنی را در مقابل نمازگزاران، روی زمین انداختند و براداران و خواهران حزبالهی در مقابل چشمان ما که کودکی بیش نبودیم، زن را زیر شلاق کشیدند. من شنیدم که او یک زناکار است، یعنی حد شرع مقدس را رعایت نکرده است. وقتی سال دیپلم بودم به دلیل رنگ آجری مانتو-ام در ایام ده روز اول ماه محرم که ایام امر به معروف بود بازداشت شدم و در بازداشتگاه وزرا شلاق خوردنِ سه زن را با بهت و وحشت نگریستم۰ چون حجابهایمان ایراد داشت. تن ما زنان آماج شلاقهای مردان متشرعِ حکومت استبداد دینی شد تا شرع را حرمت گزارند. من از نسلی هستم که کمربند پشت مانتومان به دلیل تحریک مردان، روسریِ کوچک روی موهایمان، رنگ لباسمان، لاک ناخنمان، تنگی و کوتاهی شلوار و مانتومان، جوراب سفیدِ زیر شلوار و در داخل کفش کتانیمان، ایستادن با یک پسر همکلاسی برای بحث سر موضوعِ درسی، یا قدم زدن با یک مرد در پیادهروی خیابان و در انظار عمومی، حتی زیبایی و شادابیِ طبیعی چهرههایمان موجب ترس، اضطراب، تحقیر، توهین و مجازات، شلاق، کمیته انضباطی و زندان شد. عکسهای پزشکی قانونی زنجان نشان میدهد که تن من از شانه و سینه تا بازو و ران پا چگونه توسط مردان دریده شده بود. چه شده است که تن محکوم به پوشیده ماندن، دیده نشدن، و حتی حذف شدن ما زنان، اکنون با دستان مردان حکومت دریده میشود و غیرتی را برنمیانگیزد و مستوجب مجازات نمیگردد، بلکه زن دریدهشده در جایگاه متهم مینشیند. تن ما زنان روزی برای حفظ ایمان و شرع مردانِ در حکومت، و روزی دیگر برای حفظ قدرتشان، فرودگاه شلاقها و تازیانههایشان شد و چه سخت است تمکین به اینکه اکنون هم باید زنان در بیدادگاههایشان در جایگاه متهم بنشینند که چرا وقتی تنشان را دریدند، دهانشان باز شد و فریاد زدند! این یک مسالهٔ شخصی و یک رسیدگی حقوقی نیست که من در دادگاه حاضر شوم و از خود دفاع کنم. ۳- آیا به شکایت دختری بیپناه و زندانی، نیلوفر بیانی علیه بازجویان رسیدگی شد؟ یا او نیز در جایگاه متهم به تشویش اذهان عمومی نسبت به مردانِ حکومتی نشسته است؟ آیا این تعرض مشابه تعرض به فهیمه، نگارا، و فریبا در بازداشتگاه ۲۰۹ و زهرا در بازداشتگاه ۲الف نیست که حکایت و شکایتشان به گوش مسئولان رسید و ره به جایی نبرد؟ من متهم به شکستن شیشههای زندان، اخلال در نظم زندان، و افترا به رئیس زندان اوین شدهام. اعلام میکنم من به دلیل دروغ، نیرنگ، توهین، و تعرض مردان اوین و در اعتراض به دست درازی، حملات و رفتارشان شیشههایِ در و پنجره ساختمان ریاست زندان را شکستم و اگر عملی متقابل انجام میدادم حق داشتم که البته انجام ندادم و نه چنین مدیرانی، نه چنین زندانهایی، و نه نظم چنین زندانهایی را به رسمیت نمیشناسم. من متهم به توهین و افترا به رئیس زندان شدهام. اینجانب به رئیس زندان نه فحش دادهام و نه کتکشان زدهام (که اگر میزدم قطعاً شهامت اعلامش را داشتم و قابل دفاع میدانستم)، اما به شدت مقاومت کرده و فریاد زدم. اگر فریاد اعتراض، یا مقاومت و ایستادگی من در مقابل رفتارچنین مردانی، توهین است، بسیار به جا کردم. ۴. شکایت من در ۴ دیماه در زندان زنجان علیه رئیس زندان اوین به مقامات قضایی تقدیم شد،که هرگز مورد رسیدگی قرار نگرفت، اما شکایت وزارت اطلاعات آقای روحانی و رئیس زندانِ آقای رئیسی منجر به محاکمهٔ اینجانب شده است. چند روز پس از تبعید من به زندان زنجان سخنگوی قوهٔ قضائیه ضرب و شتم مرا کذب خواند. من هیچ نمیگویم جز اینکه این سیستم قضایی مدعی مبارزه با فساد اقتصادی است، جای طرح این سوال است که آیا غارتگران ابرو و حیثیت مردم میتوانند با غارتگرانِ اموال مردم مبارزه کنند؟ مجامع حقوق جهانی بین المللی ونهادهای بزرگتری مثل سازمان ملل باید برای حراست از جان زندانیان حداکثر فشار را بر جمهوری اسلامی بیاورند تا این رژیم سفاک وآدمخوار را وادار نمایند برای تامین سلامت زندانیان، بطور مشخص زندانیان سیاسی وعقیدتی، وحتی برای زندانیان عادی تمهیداتی برابر با استانداردهای شناخته شده جهانی بیندیشند در غیر اینصورت زندانهای به قتلگاه زندانیان مطلوم بدل خواهد شد تعارف که نداریم جمهوری اسلامی اگر بتواند و امکانش باشدچنین نظام جهنمی همه زندانیان سیاسی را با کرونا و دادن قرصهای روان گردان وقرصهای ساخت ولادیمیر پوتین بصورت مخفیانه خواهد کشت در چنین حکومتی که انسانیت فقط در مغهوم تعظیم به ولایت فقیه ترجمه میشود بدیهست که هر جنایتی میتواند در حق زندانیان سیاسی اعمال شود با کاووس سید امامی چه کردند؟ با اکبر محمدی چه کردند؟ با ستار بهشتی و کرمی خیر آبادی و ولی الله فیض مهدوی و حشمت ساران و سعیدی سیرجانی و دیگر زندانیان چه کردند؟ از این ملایان وعمله های آدمکششان هر چه متصور باشد بر میاید الا انسانیت ومعیارهای انسانی وشرافت انسانی زنـدانـی سـیـاسی اوجیست در ذلالــت خاک بر سر ما ملت ایران شده و چقدر همه ما بیشعور هستیم که کسانی را بر سر کار آوردهایم ، که بیمار و روانی هستند ما در امریکا نمونه های زیادی از این افراد مریض و روانی را میبینیم که درست مثل خامنه ای و طرفدارانشان هستند ، همه آنها در در بیمارستان های روانی بستری شدهاند ، که اگر قدرت یک مملکت را مثل ایران به آنها میدادیم امریکا هم مثل ایران میشد ! ای ایرانیانی که شما نیز مثل رژیم ایران مریض شده اید ، بلند شوید تا چقدر بی خیال شدهاند ، این را بدانید اگر امروز ایران آزاد شود حداقل سه تا چهار نسل باید بگذرد تا ایران عزیزمان به روال راه درست حرکت کند ، یعنی ۴۲ سال که تا به امروز گذشته ! حداقل ۴۲ سال نیز باید بگذرد که روی هم رفته ۸۴ سال ما از زمان و مکان و پیشرفتشان بیهوده گذشته ! یعنی کشور ایران از مدار و پیش رفتش ۸۴ سال احتیاج دارد تا به … اگر کاری باید انجام شود آن کار نابود کردن متجاوزین اسلامیست با صبر و سکوت و بیانیه نمی شود از شر این خونخواران خلاص شد اینها فقط زبان گلوله را میفهمند به اشتراک بگذارید:
|