زبالهگردی زنان شغل غیررسمی انبوه بیکاران در جمهوری اسلامی
سایت ایران کارگر: اگر سری به گوشه و کنار همین پایتخت دودٍغم گرفته بزنیم، میبینیم که الگوهای زندگی و اشتغال تغییر کرده؛ اگر زمانی فقط معتادان ته خط رسیده سر و دست در سطلهای زباله فرو میبردند، امروز شاهد پدیده جدیدی به نام زبالهگردی زنان هستیم. گاهی عینک دودی میزنند؛ گاهی نیمه شب به بعد میآیند؛ گاهی هم با وانتبار یا موتورسیکلت هستند؛ اما در هرحال، زبالهگردند؛ نانشان از ضایعات آدمهای دیگر است و به ناگزیر، ناچار شدهاند برای نان درآوردن مچاله شوند؛ این دگردیسیِ کوچکی نیست….
تغییرات گسترده در الگوهای رایجِ زمانه، زبالهگردی زنان و مشاغل غیررسمیِ پرخطر، میتواند نشانهای از یک فروپاشی قریبالوقوع باشد؛ فروپاشی اجتماعی، اقتصادی و حتی خانوادگی و اخلاقی. آنچه اتفاق افتاده است به غایت تکاندهنده است. در ایران، به دنبال بیکاریهای گسترده در سالهای اخیر، خیلیها به سراغ مشاغل غیررسمی رفتند، از دستفروشی در خیابانها و دالانهای تاریک مترو گرفته تا زبالهگردی زنان و خرید و فروش ضایعات نان.
این تغییر الگو از فروردین امسال شتاب بیشتری گرفت. با بالا رفتن شدید نرخ ارز و به تبع آن تورم، خیلیها دیگر نتوانستند با مشاغل خردهریز و پارهوقت از عهده هزینههای زندگی بربیایند و به ناچار مجبور شدند شغلهایی مثل زبالهگردی زنان را تجربه کنند. با بالا رفتن تقریباً ۶۰ درصدی هزینههای زندگی، آنها که مدتها بود با سیلی صورتشان را سرخ نگاه میداشتند، ناچار شدند به هر دری بزنند تا یک لقمه نان حلال بدست بیاورند و اکنون به ناچار سر در سطلهای زباله فروبردهاند!!!
دیدن این زن با این مختصات و در این مکان، شاید زمانی یک استثنا بود؛ یک استثنای زجرآور که نگاهها را به سمت خود میکشید؛ اما امروز دیگر دارد همهگیر میشود؛ کم کم دارد به یک اپیدمی تبدیل میشود. دیگر چشمانمان دارد عادت میکند؛ به زبالهگردی زنان محترم و میانسالی که سر در سطلهای زباله فرو بردهاند؛ به انبوه آدمهایی که روزیشان را در میان دورریزهای دیگران جستجو میکنند.
سیدعلی خامنه ای وحسن روحانی ودیگرکارگزاران رژیم پلیداسلامی تا آنجا بی آبرووحیثیت باخته شده اند که دیگر حرفی بجز گزافه گوئی ودروغهای شاخداربرای مردم ندارند این رانیز مردم بخوبی دریافته اند خامنه ای تا آنجا شرف باخته وبی آبرو شده است که اگر خبر ببرند زنان ایرانی رادارند گروه گروه،وهزارهزار به اسارت وکنیزی وفحشا میبرند یک تکانی به عمامه میدهد ومیگوید شاید مصلحت اسلام چنین است درست مثل زمان شاه سلطان حسین روحانی هم دیگر متاعی ندارد که بمردم بفروشد یک مشت کالاهای بنجل وحرفهای سرتاپا دروغ با چنین وضعی چه انتظاری میتوان داشت که رهبران کثیف وضد ایرانی اندکی غیرت وعزت وشرف وانسانیت داشته باشند که با دیدن زباله گردی زنان گرسنه ومادران درمانده وجدان ناداشته شان تلنگری بخورد راه درمان دردهای این مملکت فقط نابودی این حکومت است، ونه چیزی غیرازاین