آدينه، 26 تیر ماه 1394 = 17-07 2015سهم همسایههای کورههای آجرپزی از نذری رمضانکورههای آجر پزی همسایگانی دارند که در خانههای چند متری چسبیده به کورهها زندگی میکنند و کمتر کسی از وضع زندگی آنها و کیفیت آن با خبر است. خبرگزاری مهر- در همسایگی ما، و در حاشیه کلان شهر تهران، کورههای بلند آجر پزی قد علم کردهاند، و نشانهای شدهاند برای نوعی خاص از زندگی که به هزار و یک دلیل بخش پررنگی از صفحات حوادث را به خود اختصاص میدهند. اما همه چیز این کورهها و خانههای چند متری چسبیده به هم که درون هم کدامشان شاید تا ده- دوازده نفر زندگی میکنند، را نباید و نمیتوان در همین صفحات جست و جو کرد. این خانه ها و ساکنان آن بویژه در ماه مبارک رمضان و اعیاد خاص بازدید کنندگان ویژهای دارند؛ گروههای معمولا غیر دولتی که نذریهایشان را به این محلات میآورند و همین فرصتی میشود برای سرک کشیدن چند ساعته در زندگی این مردمی که معمولا غم نان آنها را از استانهای شرقی و بیشتر افغانستان به این سمت کشیده است. با گروهی همراه می شوم که بیشتر جوان های دانشگاهی هستند و تقریبا هر شب سری به این کوره پز خانه ها می زنند. قرارمان می شود میدان بهارستان و مقصد اسلام آباد در مسیر ورامین؛ با چهار ماشین که صندوق همه آن ها پر از غذای نذری است، و جوان هایی که یکی شان چفیه انداخته راه می افتیم. بزرگراه ها به انتها می رسند و برج ها و آپارتمان ها تبدیل به خانه های یک طبقه می شوند. جوان چفیه پوش می گوید: اضافه غذای نذری هیئت های مذهبی در ماه محرم و اسراف آن جرقه ای شد برای ایجاد نهضت مردمی احسان که حالا بیش از هشت ماه است بی وقفه فعالیت می کند. کوره های آجرپزی به ما نزدیک و نزدیک تر می شوند و حالا می توان نورهای کم فروغ لامپ هایی را دید که از خانه هایی دور سو سو می زنند. اینجا آسفالت هم به انتها می رسد و جاده ها به ناگاه خاکی می شوند. فرهاد ادامه می دهد: به خاطر اعتقادی که مردم به نذری دادن در ماه محرم دارند، خانواده های بسیاری نذری می دهند و گاه در یک محله چند خانواده یا مرکز متولی این موضوع می شوند. ما تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از اسراف، غذاهای اضافی را از هیئت ها جمع آوری کنیم و به کوره پزخانه ها بیاوریم. رسیده- نرسیده به خانه های کاه گلی و آجری، کارگران کوره های آجرپزی با مشاهده نور ماشین ها بیرون آمده اند و در کنار خانه هاشان نظاره گر میهمانان ناخوانده ای هستند که این روزها حضورشان برای مردم محله عادت شده است. بیشتر کسانی را که به استقبال آمده اند زنان و کودکان تشکیل می دهند؛ زنانی که با چادرهای گل گلی شان رو گرفته اند و بچه هایی که صدای بازی شان همه فضا را گرفته است. نذری خانواده ها برای خانواده ها ماشین ها کنار هم متوقف می شوند و غذاهای نذری خانه به خانه فرستاده می شود؛ دو غذا برای هر خانواده هفت یا هشت نفری. می گوید: ماه رمضان حرکت مان را مردمی تر کردیم، یعنی بعد از هم فکری در گروه تصمیم گرفتیم خانواده ها را نسبت به واژه احسان حساس تر کنیم. این گونه بود که ابتدا از خانواده های خود و آشناها و بعد با تبلیغات از دیگر خانواده ها خواستیم در حد توانشان چند افطاری بیشتر درست کنند و میزبان ساکنان کوره پز خانه ها شوند. این گونه شد که برخی از مردم آن بالاترها تصور کردند که شب برای افطار یا سحر چند میهمان دارند و از یک تا هفتاد- هشتاد نفر بر سفره های آن ها نشسته اند. حدود ۱۵۰ غذا و حداقل هفتاد – هشتاد اتاقک کوچک پرجمعیت. کنار هر خانه ای چند کودک به غذاها، دست ها و لبخندها خیره می شوند و معمولا زنان میانسال دو غذا را تحویل می گیرند و کسی هم تقاضای غذای بیشتر نمی کند؛ همسایه های این کوره ها با قانع بودن کاملا آشنا هستند. فرهاد از خاطرات تلخ و شیرینی می گوید که در طول ماه رمضان برای او و گروه پیش آمده است؛ از زن و شوهری نابینا گفت که فرزندی بینا داشتند و این کودک مسئول امور خانه بود، از پیرزنی که آن قدر حمام نرفته بود چهره اش تغییر کرده، و پیرمردی که همراه با اسبش در خانه ای نه متری زندگی می کرد و... اما چیزی که من دیدم، قهقهه بچه هایی بود که دلشان برای فوتبال بازی کردن لک زده بود، بچه هایی که لباس رونالدو و مسی را تن کرده بودند و پای برهنه شان لبریز از اشتیاق فوتبال بود. بچه هایی که غذا و گرسنگی را فراموش کرده بودند و به جای آن تیرهای سنگی علم کردند تا ما را شکست دهند و شکست دادند. حدود ۲۰۰ خانوار در طول ماه مبارک رمضان نذری هاشان را بدون اینکه چشمشان به این خانواده ها بیفتد به همسایه های کوره های آجرپزی هدیه دادند و ما جلوی چشم ساکنان این محله از بچه هاشان شکست خوردیم. |