چهارشنبه، 10 دی ماه 1393 = 31-12 2014اعتراضات 88؛ نوری زاد: آقایان هنوز در سوزندمحمد نوری زاد یک: پیشاپیش سال نوی مسیحی را به هموطنان مسیحی مان و به کل مسیحیان جهان تبریک می گویم و از جایگاه یک مسلمان، از مسیحیان و کلاً از غیر مسلمانانِ کشورمان پوزش می طلبم که تا انقلاب اسلامی شد، اسم شان در فهرست شهروندان درجه ی دو و سه و چند جای گرفت. راستی چرا تا کنون هیچ مسیحی و یهودی و زرتشتی ای در ادارات ما استخدام نشده اند و نمی شوند؟ حالا استخدام بهاییان و کمونیست ها و کلی از شیعیان فتنه گر بکنار. این تابلوی مونالیزای با حجاب را از همین روی آورده ام. دو: اخیراً جناب وزیر دادگستری گفته است: در باز پس گیریِ دارایی ها و اموال بابک زنجانی توفیقی حاصل نشده است. این جناب گرچه راست می گوید اما سخنِ درست نمی گوید. این که دستگاه قضایی در باز پس گیریِ اموال بابک زنجانی موفق نبوده، سخن درستی است و دروغ نیز نیست. اما همین سخن درست، ناگفته هایی دارد که هیمنه ی جناب وزیر را بقدر یک آلت قتاله فرو می کاهد. چرا که وی باید به چرایی این بن بست قضایی اشاره می کرد. و نه به خروجی اش صرفاً. این جناب، دست به دسته ی یک بیل می کشد و می گوید: چوب است. و نمی گوید: بابک زنجانی رسماً توسط آقا مجتبی خامنه ای به سمت دخمه ی دلارهای نفتی فرو تپانده شد تا کیسه کیسه از پول مردم را بردارد و به بیت رهبری انتقال دهد و برای بیت رهبری در هرکجا سرمایه گذاری کند. کیست جرأت کند به باز پس گیریِ اموال بابک زنجانی که در حساب های آقا مجتبی استحاله شده؟ مگر بیل به کمرِ جناب شیخ مصلح حیدری وزیر اطلاعات پیشین خورده و یا کمرش رگ به رگ شده که بیاید و بگوید: من - وزیر اطلاعات وقت - بنا به دستور آقا مجتبی خامنه ای، تمامی بن بست های قانونی را برای پول روفتن های بابک خان زنجانی واگشودم. سه: داشتم به این فکر می کردم: مملکتی که در هوای آلوده و تخریب محیط زنیست و دود و دزدی و دروغ و اعتیاد و بی کاری و رانتخواری مستغرق است، چه احتیاجش به رهبر مثلاً؟ و چه احتیاجش به دولت و تشکیلاتی مثل بیت رهبری؟ داستان تخم کرکس را شنیده اید؟ کرکس ها وقتی به تخم پرنده های دیگر بر می خورند و از شکستنش نا امید می شوند، سنگی به چنگال می گیرند و به هوا بر می خیزند و آن سنگ را رها می کنند تا بخورد به تخم فوق الاشاره. این بگویم و بگذرم: مراقب سنگ هایی باشیم که کرکس ها از بالا رها می کنند. این کرکس ها رمق خیلی ها را مکیده اند. تاریخ همینجور معطل مانده بود تا کرکسِ عمامه به سر ببیند که دید الحمد لله. چه کسی باور می کرد جماعتی از این آخوندهای عمامه به سر به دسته های بیل دست بکشند و دستجمعی گوری بکنند برای سرزمینی اساطیری به اسم ایران؟ چهار: فیلمی دیدم از امام جمعه ی تبریز که در جایگاه نماز جمعه برای مردم تبریز از فاجعه ی عاشورای سال 88 سخن می گفت و هوار می کشید و مشت بر سر می کوفت و مو پریشان می کرد و عمامه بر می گرفت و صیحه می زد و فغان بر می آورد که: این مردم، به امام ما توهین کردند. کف زدند. سنگ زدند. می گویم: علم کردنِ سالانه ی چیزی به اسم 9 دی، بیش از آنکه نشان از استمرار دکانِ حاکمان باشد، نشان از این دارد که آقایان هنوز از آن راهپیمایی میلیونیِ سکوت در سوزند و بر آن سوز نیز نتوانسته اند فائق آیند. باور کنید من تا کنون ندیده و نشنیده و در جایی نخوانده ام که حاکمان یک حکومت از فهم مردمشان در رنج باشند. با اطمینان می گویم: یکی از رنج های مستمر بیت رهبری و آخوندهای حاکمیت این است که: چرا مردم می فهمند؟
جناب نوریزاد قسم حضرت خروس یا دم حضرت عباس درسته جناب نوری زاده اگر ترسی نداشتند یک مجوز راه پیمایی می دادند و نشان می دادند که شما جنبش سبز عددی نیستید شما با انواع سلاح با مردم دسته خالی مبارزه کردید حتی یک فرصت به مردم ندادید از لباس شخصی ها که انواع اسلحه که داشتند و تا پلیس و سپاه و بسیج از چماق تا شمشیر و پنجه بوکس و ساطور و زنجیر و غیر یک وجدان بیدار که ندارید شرف و انسانیت ندارید هیچ در مرام شما نیست جناب نورى زاد درود بر شما, درود فراوان بر همه شما ای خدای بزرگ بخودت قسم بما بگو ما ملت مفلوک و به اسارت کشیده این سرزمین با کی طرفیم ؟ با اون نماینده خونخوارت که با دست چلاق چقدر از ما را میکشد و اموال ما را میدزدد و با کمک اسیستان های متعدد عمامه بسر، عبا بدوش, نلنگ بپا و اسلحه بدست (ولی بدون مغز) مثل خودش ! یا ما طرفیم با این آقا نوریزاد ها که اینقدر آزادانه از نماینده ات و دم و دستگاهش انتقاد میکند ؟؟ آخه عزیز من ما هم دل پری داریم و خیلی دلمون میخواد چند کلمه ای بگیم ولی اجازه نداریم چرا ؟ میتونی یواشکی از نماینده ات بما کمکی بکنی؟ آخه ما هم بنده خودتیم "مغز" هم هنوز یک کم داریم |