آدينه، 19 مهر ماه 1392 = 11-10 2013کره شمالی اینجاست! گزارش خبرنگار خارجیمردم این کشور حتی به اندازه بسکتبالیست آمریکایی از رهبرشان اطلاعات ندارند خبرآنلاین: در مورد رهبر جوان کره شمالی حرف و حدیث فراوان است. کیم جونگ اون ازدسامبر سال 2011 (آذر 1390) و بدنبال مرگ پدرش به رهبری برگزیده شده است. او جوانی 29ساله است و شایدهمین سن کم او عامل رواج بیشترین خبرها و شایعات در باره او شده است. او بزرگترین پسر خانواده نبوده و پدرش دو پسر بزرگتر که یکی ا3 و دیگری سه سال از او بزرگتر بوده اند داشته است اما به دلیلی که هنوز معلوم نیست، پدرش او را بر دیگران ترجیح داده و حزب حاکم نیز او را جانشین پدر کرده است. دو سه روز قبل از آنکه وارد کره شمالی شوم این خبر را در منابع غربی خوانده بودم که او نامزد سابقش را اعدام کرده. پیش از آن نیز ازاین دست شایعات و خبرها در رسانه های مختلف (عمدتا غربی) در این مورد منتشر شده است. یک بار از راهنمای همراهم پرسیدم آیا خبر کشته شدن نامزد کیم جونگ اون را خوانده است؟ دستپاچه شد و پرسید از کجا این خبر را بدست آورده ام؟ بعد هم کمی اطراف را پایید تا مطمئن شود کسی در باره این مکالمه چیزی نشنیده باشد. عصر یکی از روزهای برگزاری مسابقات وزنه برداری باشگاههای آسیا او به استادیوم آمد(شرحش را قبلا نوشته ام). بعد از ابراز اخساسات طولانی خاضران روی صندلی نشست. همسرش هم روی صندلی کناری او قرار گرفت. "ری سول جو" که از یک سال پیش در انظار عمومی همراه شوهرش نمایان شده، یک بلوز سبز آستین کوتاه و دامن مشکی پوشیده بود. جایی که من نشسته بودم فاصله زیادی با کیم جونگ اون و همسرش نداشت، بنا براین به آسانی می توانستم رفتارهایش را زیر نظر داشته باشم. رهبر کره شمالی را عده ای از عناصر دولتی همراهی می کردند. که شش نفر از آنها در طرفین صندلی او وهمسرش نشستند و گهگاه به سوالات کیم جونگ اون و همسرش، جواب می دادند. گاهی نیز وزیر ورزش و فرهنگ کره شمالی که در ردیف دوم نشسته بود با اشاره دست کیم جونگ اون احضار می شد و در باره چیزی توضیح می داد. هر وقت که او می آمد قبل و بعد از پاسخ دادن تعظیم می کرد.(به دلیل رعایت ملاحظات حفاظتی دوربین در اختیارم نبود و نتوانستم عکسی تهیه کنم) رهبر کره شمالی در طول بیش از دوساعتی که در جایگاه حضور داشت، چندین بار سیگارروشن کرد. این رفتار در انظار و دست کم در یک محیط ورزشی کار خوشایندی به نظر نمی رسید. او و همسرش بارها وزنه برداران را تشویق کردند و بهنگام نواخته شدن سرود ملی کشورهای مختلف، خبردار ایستادند. نکته جالب اینکه به جز زمان ورود و بهنگام ترک سالن، هیچ ابراز احساساتی نسبت به رهبر کره صورت نگرفت.کاملا هویدا بود که ابراز احساسات، از نوع خودجوش امکان پذیر نبود و مادام که لیدرها فرمان نمی دادند سکوت برقرار بود. طبعا برای یک روزنامه نگار حاشیه های چنین حضوری از متنش مهمتر بود. به همین دلیل ترجیح می دادم به جای اینکه همراه بقیه کف بزنم، به چهره حاضران و رفتارهای آنها دقیق شوم و حتی به راهنمایم که کنارم سر پا ایستاده و سه چهاربار از من هم می خواهد کف بزنم به تندی بگویم:یادت باشد، آقای کیم جونگ ایل رهبر کشور من نیست ومن به او احساس خاصی ندارم. بعدا در باره "ری سول جو" همسر رهبرکره شمالی شنیدم که یک خواننده بوده و گویا مدتی در چین زندگی کرده. بعد از اینکه با کیم جونگ اون ازدواج کرده، از همان پوشش و لباسی استفاده کرده که در زمان خوانندگی اش. همین رفتار او باعث شده که حکومت، از اصرارش بر لباسهای تقریبا یکسانی که قبلا زنهای کره ای می پوشیده اند و شامل بلوز دکمه دارآستین بلند و دامن یا شلوار بوده ، کوتاه بیاید و زنان بتوانند با الگوقراردادن خواننده ای که حالا همسر رهبرکشورشان است، تا حدی از لباسهای سنتی کشورشان فاصله بگیرند و وارد بازار مد هم بشوند. با این حال در پیونگ یانگ از لباسهای غربی که معمولا زنها را به صورت نیمه برهنه نشان می دهد خبری نیست . مردم کره اطلاعات زیادی در باره رهبر کشورشان ندارند. نداشتن اینترنت و نابرخورداری از ارتباط با دنیا، آنه را در جهل مرکب قرار داده است. آنها حتی به اندازه دنیس رودمن " بسکتبالیست سیاه پوست و پیشکسوت آمریکایی در باره کیم جونگ اون، چیزی نمی دانند. این امریکایی که بدلیل نوع ورزشش مورد علاقه رهبر کره شمالی است اخیرا افشا کرد که در کاخ کیم جونگ اون حضور یافته و فرزند تازه بدنیا آمده او را که یک دختر است دیده است. وقتی این خبر را در جمع چندنفر از راهنماها می گویم، هاج و واج به همدیگر نگاه می کنند. از نگاه شان می فهمم که از اینکه من یکی دو خبر از آنها در باره رهبرشان جلو هستم خوش شان نیامده. فرصت را مغتنم می شمارم و به آنان گوشزد می کنم که در ورای ژست های ضدامریکایی روسای حکومت شان ، چنین رفتارهایی نیز که در عالم دیپلماسی معنادار است به چشم می خورد. نارضایتی از این حرف را باز هم در چشمشان می بینم و برای اینکه کارم را تکمیل کنم ، سفر جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق امریکا به پیونگ یانگ را به یادشان می آورم که با چندین میلیون دلار هدیه ، مهمان رهبر کره شمالی بود و به گرمی مورد استقبال قرار گرفت. راهنماهایی که حرفهایم را شنیده اند، به زبان مادری شان پچ پچ می کنند ولحظاتی بعد ترجیح می دهند با قیافه ای اخم آلود، این بحث را که دریکی از راهروهای مجاور استادیوم محل برگزاری مسابقات انجام می شد، ترک کنند. |