آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 4 بهمن ماه 1391 برابر با 2013 Wednesday 23 January

چرا ساعت كاری مفيد در دستگاه‌ها كم است؟

جام جم آنلاين: چند بار تا به حال گفته‌ايد اي كاش از خدا نمي‌ترسيدم و با مشت توي صورت اين كارمند تنبل مي‌زدم؟ چند بار اين سوي گيشه حرص خورده‌ايد كه چرا وقتي كارتان تا اين حد مهم و عجله‌اي است آن سوي ميز، كارمندان گل مي‌گويند و گل مي‌شنوند؟ چند بار در ادارات دست به يقه شده‌ايد‌؟ چند بار تا مرز كتك‌كاري رفته‌ايد و سرانجام هم ندانسته‌ايد كه چرا فقط گرفتن يك امضا چند ماه طول مي‌كشد و گاهي پرونده‌ها نيست و نابود مي‌شود؟
مي‌دانم تعداد دفعاتي كه برخي از شما اين شرايط را تجربه كرده‌ايد، زياد است و ديگر حاضر نيستيد هيچ عذر و بهانه‌اي را از يك كارمند وقت‌كش و بي‌اعتنا به ارباب رجوع بشنويد، اما اين‌بار روي حرف‌هاي دكتر موسي خدمتگزار كه تخصص او جامعه‌شناسي و رفتار سازماني است دقيق شويد، چون او براي كم‌كاري و بي‌مسئوليتي برخي كارمندان همچنين براي بهره‌وري پايين سيستم‌هاي دولتي، دلايل قانع‌كننده‌اي دارد.

بعيد است ارباب رجوعي به يك دستگاه دولتي برود و كارش در سريع‌ترين زمان و با بهترين برخورد از سوي كارمندان انجام شود. به نظر شما چرا همواره مراجعه به يك دستگاه دولتي موجب نارضايتي مي‌شود؟

وقتي قرار است نحوه كار كردن كارمندان يا كارگران در يك سيستم اداري بويژه سيستم دولتي را آسيب‌شناسي كنيم، مي‌بينيم كه در اين حوزه با يك آسيب بزرگ مواجهيم. اشكال اساسي در سيستم‌هاي دولتي اين است كه منافع فردي كارمندان در جهت منافع جمعي سازمان قرار ندارد و تضاد ميان منافع باعث مي‌شود تا فرد، رضايتمندانه كار نكند و اين نارضايتي را در برخورد با ارباب‌رجوع نشان دهد. به اين ترتيب در سيستم‌هاي اداري كه ارباب رجوع زيادي نيز دارند كار به آنجا مي‌رسد، كارمندي كه بابت انجام وظيفه‌اش حقوق دريافت مي‌كند بر سر ارباب رجوع منت مي‌گذارد.

علت‌هاي اين مساله نيز متعدد است. يك بخش از دلايل به اين برمي‌گردد كه گروه زيادي از كارمندان و كارگران شرايط اقتصادي و معيشتي خوبي ندارند و بخشي ديگر به اين‌كه اين افراد در ناخودآگاه ذهن خود احساس نارضايتي دارند. ريشه اين نارضايتي هم در اين باور است كه ما هر چقدر كار كنيم و كارمان را به بهترين شكل انجام دهيم اين مساله باعث ارتقاي شغلي نمي‌شود و در نهايت نيز به اندازه افرادي كه كار نمي‌كنند و بودن و نبودنشان در سيستم يكي است، حقوق مي‌گيريم.

شرايطي كه شما تصوير كرديد كاملا درست است، اما دقيقا در همين شرايط كارمنداني هستند كه وظايفشان را بدرستي و با گشاده‌رويي انجام مي‌دهند.

افراد از لحاظ ويژگي‌هاي فردي باهم متفاوتند، يعني برخي افراد انتظارات سازماني محدودتر و واقعي‌‌تري دارند و عده زيادي نيز با اين تصور كه توانمندي‌هاي فراواني دارند، اما كسي به آنها بها نمي‌دهد، انتظارات زيادي از سازمان دارند.

دسته دوم همان كساني هستند كه كمتر دل به كار مي‌دهند، چون باور دارند سيستم در قبال شايستگي‌هايشان به آنها توجه نمي‌كند. اين توجه هم لزوما گرفتن پست جديد يا پاداش‌هاي مالي نيست، بلكه به نظر مي‌رسد مناسبات اداري و برخي ارتباطات غيررسمي مدنظر اينهاست.

مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد افرادي كه تحصيلات بالاتري دارند و سوابق شغلي‌شان بيشتر است، رضايتمندي شغلي و دلگرمي کمتری براي انجام وظايف دارند، چون آنها خود را طرف حساب سازماني مي‌بينند كه بستر ترقي‌شان را فراهم نمي‌كند و از اين بابت به آنها اجحاف مي‌شود.

پس به اين علت، اين افراد به اين باور مي‌رسند سيستمي دردي از من دوا نمي‌كند، چرا من بايد برايش وقت و انرژي بگذارم. البته نارضايتي در سيستم‌هاي اداري بويژه در بخش دولتي، كهكشاني از علت پشت آن خوابيده كه در نهايت به شكل وظيفه‌نشناسي، نداشتن اخلاق كاري، نداشتن روي گشاده و وقت‌نشناسي ظاهر مي‌شود. البته اين موضوع هم نبايد فراموش شود بخشي از اين موضوع به مشكلات فرهنگي برمي‌گردد، يعني آنجا كه به ما نياموخته‌اند منافع فردي بايد در راستاي منافع جمعي باشد و پرداختن به منافع جمعي به معني صرف‌نظر كردن از منافع فردي نيست و به همين علت است كه برخي كارمندان فكر مي‌كنند توسعه اهداف سازماني به تحقق اهداف فردي‌شان منجر نمي‌شود.

پس اين‌كه استخدام‌هاي رسمي متوقف شده و جاي آن را استخدام‌هاي پيماني و قراردادي گرفته مي‌تواند از همين مساله ناشي شود. نظر شما چيست؟

ما يك معضل در سيستم اداري داريم و آن هم تعبير آب باريكه و خاطر جمع بودن افراد از دريافت حقوق است كه در صورت انجام وظايف به بهترين شكل يا فرار كردن از انجام آن، در هر دو صورت برقرار است.

اين در حالي است كه در جوامع توسعه يافته به سمت واگذاري امور به بخش خصوصي و كوچك‌سازي دولت حركت مي‌شود، چون در سيستم خصوصي به علت قوي بودن نظارت‌ها، فرد نمي‌تواند براحتي از زير كار فرار كند و امور سيستم را روي زمين بگذارد.

در سيستم‌هاي دولتي در كشورهايي مثل ما كه ساختارها خيلي فربه است و تورم كارمند وجود دارد، اگر كاري درست انجام نشود به دليل تورم نيرو، خيلي محسوس نيست؛ چه‌بسا اگر نيروهايي كه از زير كار درمي‌روند از سيستم حذف هم بشوند، خللي بر كار سازمان وارد نمي‌شود و بعيد نيست خروج آنها باعث روان‌سازي كارها نيز بشود.

اين در شرايطي است كه ما در ادارات دولتي‌مان با حجم زيادي از كارمندان مواجهيم كه وظايف برايشان تعريف نشده و چون كاري براي انجام دادن ندارند، در نتيجه وقت‌كشي مي‌كنند و باعث نارضايتي ارباب رجوع مي‌شوند.

پس شما موافق قراردادي كردن نيروها هستيد؟

خدمتگزار خوش‌دل: مشكل كشورهايي مثل ما مديريت‌هاي اتوبوسي است، يعني وقتي يك مدير در بالادست قرار مي‌گيرد، تيم مخصوص خود را در پست‌هاي مختلف قرار مي‌دهد و اين مساله باعث مي‌شود ساير افراد كه ممكن است افرادي قابل و توانمند باشند دستشان از گرفتن پست و ارتقاي شغلي كوتاه شود
نمي‌شود اين موضوع را به صورت صفر و يك ديد، چون مثلا ممكن است در يك كارگاه توليدي كه افراد قرار است تعداد مشخصي قطعه بسازند، سيستم رسمي يا قراردادي زياد تعيين‌كننده نباشد، اما اين روش در يك اداره جواب بدهد. به اعتقاد من در سيستم‌هاي دولتي براي اين‌كه ارباب رجوع از بابت كم‌كاري و بي‌انگيزگي كارمندان لطمه نخورد، بايد مكانيزم‌هاي نظارتي قوي باشد و از سيستم‌هاي پايشي مثل نظر‌سنجي از ارباب رجوع استفاده شود.

به نظر شما براي اين‌كه اهداف فردي با اهداف سازماني همسو شود، بايد چه كار كرد؟

اين همسو كردن شايد نوعي آرمانگرايي باشد، اما مي‌شود بخش زيادي از اهداف سيستم را در جهت اهداف فردي قرار داد. مثلا در يك سيستم اداري اگر در بدو ورود فرد به سازمان براي او تعريف شود كه با اين ميزان تحصيلات و اين مقدار سنوات و تجربه مي‌تواني در يك بازه زماني پنج يا ده ساله به فلان درجه ارتقا پيدا كني.

البته مشكل كشورهايي مثل ما مديريت‌هاي اتوبوسي است، يعني وقتي يك مدير در بالادست قرار مي‌گيرد، تيم مخصوص خود را در پست‌هاي مختلف قرار مي‌دهد و اين مساله باعث مي‌شود ساير افراد كه ممكن است افرادي قابل و توانمند باشند دستشان از گرفتن پست و ارتقاي شغلي كوتاه شود. پس مي‌توان گفت بخشي از نارضايتي‌ها كه به كم‌كاري و بي‌علاقگي به شغل و در نتيجه سختگيري بر ارباب رجوع مي‌انجامد، ناشي از نگراني افراد نسبت به آينده شغلي‌شان است، به طوري كه همواره پست‌هاي مهم و كليدي كه مزاياي زيادي هم دارد، توسط افرادي كه با رابطه بازي و نه به علت توانايي‌هايشان در آن پست‌ها قرار گرفته‌اند، دور از دسترس مي‌ماند. درواقع در كشور ما تصدي پست‌هاي سازماني بيشتر از آن كه حركتي عمودي داشته باشد به صورت افقي اتفاق مي‌افتد، به اين نحو كه مشاغل مهم و آينده‌دار همواره بين افرادي خاص دست به دست مي‌شود. همين است كه بسياري از كارمندان ما فكر مي‌كنند حتي اگر در انجام وظايفشان شق‌القمر هم بكنند در نهايت يك كارمند خواهند بود.

به اين ترتيب برخلاف تصور عمومي، مسائل مالي در صدر اولويت‌هاي افراد قرار ندارد و اگر يك كارمند وقت‌كشي مي‌كند و ساعات كاري‌اش را بيهوده تلف مي‌كند، لزوما مشكل مالي ندارد. درست است؟

درست است كه همه آدم‌ها به دليل تامين نيازهاي مالي‌شان كار مي‌كنند، اما واقعيت اين است كه بيشتر افراد در سيستم‌هاي اداري و كارگري با اين‌كه در طبقه مرفه قرار ندارند، اما عزت نفس بالايي دارند و دوست ندارند عزت نفس‌شان خدشه ببيند. طبق اين قاعده مي‌توان گفت همه افراد فقط به علت مسائل مالي از زير كار در نمي‌روند. در كشورهاي توسعه‌يافته دنيا بويژه در سيستم‌هاي مديريتي ژاپني و آمريكايي يك بانك اطلاعاتي وجود دارد كه در آن مشخص شده افرادي كه قرار است پست‌هاي مديريتي را عهده‌دار شوند، بايد چه ويژگي‌هايي داشته باشند. اين بانك اطلاعاتي كمك مي‌كند تا افراد خودشان را با آن استانداردها بسنجند و اگر تمايل به ارتقا دارند ويژگي‌ها و توانايي‌هاي خود را با آن استانداردها نزديك كنند.

چندي قبل در خبرها اعلام شد ساعت كار مفيد در ژاپن از هشت ساعت كاري، هفت و نيم ساعت است، همچنين در امارات متحده، ميانگين به نتيجه رسيدن كار ارباب رجوع 20 دقيقه است. به اعتقاد شما چرا سيستم‌هاي اداري و مديريتي در اين كشورها تا اين اندازه موفق است؟

وقتي قرار است بين خودمان و ديگران دست به مقايسه بزنيم، بايد بسياري از عناصر و مولفه‌ها را مورد توجه قرار دهيم. اگر يك فرد ژاپني توسعه‌يافته است، دليلش اين است كه سيستم فرهنگي، دولتي، اقتصادي و اجتماعي اين كشور توسعه‌يافته است. در ژاپن افراد از زماني كه تحت آموزش قرار مي‌گيرند، مي‌آموزند كه در جهت منافع جمعي و فردي خود تلاش كنند در حالي که مي‌آموزند پرداختن به منافع جمعي، دغدغه‌هاي فردي را فنا نمي‌كند و منافع فردي هيچ تضادي با منافع جمعي ندارد.

در واقع در كشورهايي مثل ژاپن آدم‌هايي تربيت شده‌اند كه در ناخودآگاه ذهن‌شان چيزي به‌عنوان وقت‌كشي و حضور صرف در محيط كار را برنمي‌تابند.

يك كارمند ژاپني يا يك كارمند كشور توسعه‌يافته چه تسهيلاتي مي‌گيرد؟

در اين كشورها سطح رفاه يك كارگر اداره پست كه نامه‌ها را مي‌رساند يا يك كارگر مسئول توزيع شير و روزنامه كه از نظر ما ايراني‌ها شغلي سطح پايين دارد، به اندازه‌اي است كه مي‌تواند تعطيلات آخر هفته را تفريح كند. يعني پنج روز هفته را سخت كار مي‌كند، اما در روزهاي تعطيل، از امكانات اجتماعي و فرهنگي جامعه براي تخليه هيجان‌هايش استفاده مي‌كند.

يعني در اين كشورها كه نيازهاي غذايي و نياز به مسكن و امنيت، رفع شده افراد به درجه نياز به احترام و خودشكوفايي رسيده‌اند. اين نشان مي‌دهد كه داشتن افراد دلسوز براي يك سيستم نيازمند گذار از نيازهاي اوليه به سمت نيازهاي والاي انساني است.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved