دوشنبه، 5 تیر ماه 1396 = 26-06 2017
کنایههای معنادار به روحانی در نماز عید فطر
واکنش معنادار روحانی به رویداد روز جمعه
صبح امروز پیش از سخنان خامنه ای در مراسم عید فطر یکی از مداحان وی روحانی را با شعری که خواند، مورد حمله قرار داد:
ای نشسته صف اول نکنی خود را گم
پی اقدام تو هستند هنوز این مردم
چند روزی تو مقامی به امانت داری
منصبت را نکند طعمه خودپنداری
این حکمرانی این مسئولیت برای تو
طعمه نیست امانتی است برعهده تو
ما نه آنیم که آموختة غرب شویم
پی هر وسوسه‌یی سوختة غرب شویم
سیلی از کوخ نشین کاخ نشین خواهد خورد
و زمین‌خوار سر انجام زمین خواهد خورد
2030 چیست؟ که تعلیم جهان از دل ماست
هان که جمهوری اسلامی ایران اینجاست
اگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری است
قرص خواب است ولی چاره ما بیداری است
باز تحریم جدیدی به سنا رفت که رفت
جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت
ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا
تکیة بر عهد عمو سام خطا بود خطا
واکنش معنادار روحانی به رویداد روز جمعه
روحانی با انتشار روایتی از رفسنجانی درباره ناملایمت‌هایی که به او شده بود، نسبت به رویدادهای روز جمعه در نمایش قدس و سر دادن شعارهایی علیه خود، واکنش نشان داد.
روحانی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام بخش‌هایی از فیلم تبلیغاتی رفسنجانی در رقابت‌های انتخاباتی سال 1384 را منتشر کرد.
در این ویدئو رفسنجانی با اشاره به خاطرات خود از بهشتی می‌گوید: «روزی در جمع یاران به بهشتی گفتم این تهمت‌های تلخ آزارت نمی‌دهد؟؛ نگاهم کرد و گفت «این آسیاب به نوبت است؛ نوبت تو هم خواهد رسید»
نوبت تو هم خواهد رسید یعنی خامنه ای بدبخت تو هم عاقبت ایت اله بهشتی وصدام حسین و معمر قذافی را خواهی داشت
آخوند روحانی هم به سرنوشت خاتمی مبتلا شد که میگفت من یک تدارکاتچی بودم
حتمن روحانی هم خواهد گفت من شاگرد سر خونه آقا رهبر بودم
و مرتب ازاو پس گردنی و اردنگی میخوردم
یک سر سوزن عرق ملی و میهندوستی در آخوند جماعت نیست اینها دشمنان قسم خورده ملت ایران هستند
اگر روحانی جربزه وغیرت داشت میبایست عمامه منحوسش را زمین میزد و مردم را به یاری میطلبید
اما همه میدانیم این چرخه بازی دادن ما توسط آخوند های رنگ و با رنگ بی پدر و مادر همچنان ادامه خواهد دا شت تا خودمان نجنبیم
ايران پرس عزيز ما پيامهاى جناح اصلاح طلب را بدون هيچ كم وكاستى به گوش همگان مى رساند و در عين حال نظرات بى ضرر خوانندگان را هم براى خالى نبودن عريضه منتشر مى كند، تا مخاطبان خود را از دست ندهد و بتواند بهر ترتيبى پيام خود را به انان برساند و راه را براى ورود ساير نظرات به مغز انان سد كند و با ايجاد نفاق راه را بر نظرى ثالث ببندد ، انتشار اين چند سطر از محالات است ولى ارزومندم كه صاحب امتياز اين سايت انقدر جوانمردى داشته باشد كه ان را سانسور نكند
يک مشت گدازاده ز شامات رسيدند
در ميهن پر رونق ما خانه گزيدند
با روضه و باروزه در اين باغ پر ازگل
چون گاو دويدند و چريدندو خزيدند
با چوب و چماق و قمه و دشنه و چاقو
سر ها بشکستندو شکمها بدريدند
گفتند که اين منطق اسلام عزيز است
اينان که سياهکار تر از شمرو يزيدند
بستند ز نفرت در دانشکده را
استادومبارز همه در بند کشيدند
آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ
هر جمعه چنان گله بزغاله چريدند
با چرک و شپش لشکر جرار گدايان
از سامره و کوفه و بيروت رسيدند
روزي که جوانان وطن در صف پيکار
لبخند زنان ذايقه مرگ چشيدند
امروز سر افراشته در عيق وقاحت
اين مرده خوران مدعي خوش شهيدند
اينک همه با غارت اين مردم بد بخت
گويي شرف گمشده را باز خريدند
با زرو رياکاري و دزدي و تقلب
بر قامت دين جامه تزوير بريدند
موسيقي شان شيون مرگ است و گدايي
اين کور دلان دشمن شادي و اميدند
کوته نظران قاصد دوران توحش
بر سقف جهان تار خرافات تنيدند
جز مفت خوري مرده خوري و نوحه سرايي
مردم هنر ديگري از شيخ نديدند
سيمين دانشور
